به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، اتحادیه اروپا با انتشار بیانیهای قبول کرده که برای حفظ برجام و در راستای تعهدات مدنظر ایران برای جبران تاثیرات تحریمهای مجدد آمریکا بر کشور، مبلغ 18 میلیون یورو را که بخشی از یک کمک 50 میلیون یورویی است به ایران پرداخت کند. در این راستا این اتحادیه مبلغ 8 میلیون یورو را در بخش خصوصی جمهوری اسلامی که شامل کمک برای موسسات کوچک و متوسط و سازمان توسعه تجارت ایران است، صرف میکند. 8 میلیون یوروی دیگر را نیز صرف پروژه های محیط زیستی و 2 میلیون یورو نیز صرف مبارزه با مواد مخدر خواهد کرد. اما به واقع می توان این دست از کمک ها را آن تضمین های مد نظر تهران تا قبل از تحریم های ثانویه تلقی کرد؟ آیا شرایط اقتصادی ایران با این کمک ها می تواند تغییری را به خود ببیند؟ ابعاد سیاسی و دیپلماتیک این کمک ها به ایران چیست؟
پاسخ به این سوالات را در گفت وگویی که با احمد بخشایش اردستانی، دکترای علوم سیاسی دانشگاه نیو ساوت ولز استرالیا، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر امنیت انجام شده است در ادامه می خوانید :
در پی اعلام کمک 18 میلیون یورویی در قالب بسته بزرگ تر 50 میلیون یورویی اتحادیه اروپا در بیانیه خانم موگرینی برای جبران تاثیر بازگشت تحریم های آمریکا، آیا می توان این اقدام را در راستای حفظ برجام کافی دانست و آن را در راستای اقدامات مد نظر تهران در خصوص حفظ برجام دانست؟
خیر به هیچ وجه. البته خود این اقدام فی نفسه مثبت است، اما 18 میلیون یورو برای جبران خسارت ناشی از بازگشت تحریم های آمریکا بیشتر شبیه به یک لطیفه سیاسی است. حتی اگر کل 50 میلوین یورو هم پراخت شود باز هم نمی تواند با اقتصاد وسیع ایران کاری از پیش ببرد. اما از آن سو اگر این مبلغ به شرط آن که پرداخت شود، یک پیش قسط باشد و در ادامه نیز ما با تکرار این دست از اقدامات رو به رو باشیم می توانیم به حفظ برجام با 1+4 امیدودار بود. اما اگر کل داستان همین 18 میلیون یورو است که باید آن را عمل ناچیزی از سوی اروپایی ها دانست و اساسا نمی تواند انتظارات تهران را در راستای حفظ برجام برآروده کند. البته با در نظر گرفتن تمامی این جوانب خود این بیانیه و اعطای این کمک 18 میلیون یورویی حاوی یک پیام سیاسی هم به کاخ سفید و هم به تمام جامعه جهانی است که در دروان تحریم ها می توان با ایران مراوده خود را داشت و از تهدیدها و تحریم های آمریکا نترسید. لذا این بیانیه و اعطای کمک مالی به ایران می تواند یک گام کوچک عملی برای آغاز یک پروسه بزرگ تر در راستای حفظ توافق هسته ای هم قلمداد شود. با این وجود باید واقعیات را هم مد نظر داشت. تا این لحظه اقدامات مقطعی اروپایی ها آن چیزی نبوده که تهران مد نظر داشته است. این را بارها آقای ظریف عنوان داشته اند. به هر حال اروپا هم مانند ایران به شدت به دنبال حفظ برجام است. اما ارزش توافق هسته ای برای قاره سبز فقط ارزش سیاسی و امنیتی است. البته در یک نگاه کلان تر اساسا نگاه اروپا به ایران نه نگاه اقتصادی، بلکه نگاه سیاسی و امنیتی است. از سوی دیگر هم با توجه به برخی اختلافات اقتصادی و جنگ تجاری و تنش های سیاسی ناشی از رفتارهای ترامپ در خصوص برخی معاهدات مانند پیمان آب و هوایی پاریس و یا تهدید ناتو و حتی به هم زدن برجام اروپا هم با برگ توافق هسته ای با ایران هر از گاهی به دنبال خط و نشان کشیدن برای کاخ سفید است تا نوعی بالانس قدرت با آمریکا صورت بگیرد. مضافا این که اروپا به این جمع بندی رسیده که برجام توافقی است که توانسته است که ایران را از نگاه خود خلع سلاح کند. پس این دست از بیانیه ها و نیز به روز کردن قوانین مسدود کننده اروپا اگر بتواند در عمل بسترهای مناسبات میلیارد دلاری و یوروی، نه میلیون دلاری و یورویی را با ایران فراهم کند، می توان گفت که اروپا به تعهدات مد نظر تهران عمل کرده است.
در راستای نکات شما مواضع آقای صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی در خصوص همکاری انگلستان در خصوص راه اندازی رآکتور آب سنگین اراک را به جای آمریکا چگونه ارزیابی می کنید. آیا اروپا می تواند در آینده در حوزه فعالیت های هسته ای مانند مسکو و پکن همکاری داشته باشد؟
در رابطه با پرونده خاص رآکتور آب سنگین اراک از ابتدا هم قرار بر حضور آمریکا نبوده است. قرار بوده است تمام پروسه ساخت توسط خود ایران با کمک فنی، طراحی و تست تاسیسات توسط روسیه و چین انجام شود. پس انگلستان جای آمریکا را نگرفته است. هر چند که در راستای انعقاد برجام واشنگتن تمایل شدید داشت که ذیل این توافق به پروسه فعالیت های هسته ای ورود کند، اما چنین نشد. ضمن این که حضور انگلستان در فعالیت های هسته ای دال کمک به ایران در این خصوص نیست. پس این اقدام هم نمی تواند در راستای اقدامات عملی اروپا برای حفظ توافق هسته ای قلمداد شود. ایران به دنبال اقدمات عملی در حوزه تحریم های ثانویه و مقابله با آن است. تهران در این سال ها بدون کمک انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی توانسته فعالیت های هسته ای خود را پیش ببرد. پس این اقدامات و برخی بیانیه های سیاسی تنها اقدامی در راستای انحراف ایران برای عدم خروج تهران از برجام است. هر چند که اروپا هم بر این واقعیت اشراف دارد که ایران برجام را به قدری بزرگ کرده که توان طراحی سیاست خارجی منهای برجام را در شرایط کنونی ندارد. لذا این مساله سبب شده تا برجام محل فشار اروپا بر ایران هم بشود. از این رو شرایط کنونی تا آبان ماه فعلا ادامه خواهد داشت تا نتایج انتخابات گنگره آمریکا و تاثیرات تحریم های ثانویه مشخص شود. اگر نتایج انتخابات کنگره به سود دموکرات ها باشد، می تواند دل گرمی سیاسی برای اتحادیه اروپا در راستای حفظ برجام باشد.
در راستای نکته شما مبنی بر سایه سنگین سیاست خارجی برجامی بر اقدامات تهران، آیا شرایط فعلی توافق هسته ای اجازه خواهد داد که ایران با همین سیاست خارجی هم بعد از تحریم های ثانویه گام بردارد یا این که باید سیستم جدیدی برای سیاست خارجی پیدا کرد؟
به هر حال همان طوری که می توان مشاهد کرد دولت از همان روز اول تمام تخم مرغ های خود را در سبد برجام گذاشت. از اقتصاد تا سیاست داخلی و حتی مناسبات و روابط خود با دیگر کشورها. اکنون هم با به وجود آمدن مشکلاتی برای برجام عملا کشور با بحران مواجه شده است. نه این که برجام را توافقی بد بدانم، اما نگاه صرف و وابستگی محض و نیز گره زدن همه امور کشور به برجام اشتباه فاحش دولت بود که اکنون این مشکلات را برای کشور ایجاد کرده است. حتی زمانی که برجام برخی از پول های بلوکه شده کشور را که آزاد کرد این سرمایه از طریق سوئیفت و شبکه بانکی که وارد کشور نشد تا بدانیم چه مقدار پول و از چه منابعی به ایران داده شده است. بلکه با تهاتر ونقدی بوده است. پس اگر هم برجام ادامه پیدا می کرد و بقیه پول ها به ایران داده می شد شرایط کشور تغییری پیدا نمی کرد. در بهترین حالت به زمان قبل از انقلاب باز می گشتیم. پس ما می توانستیم از طریق توافق هسته ای برخی منافع خود را به درستی دنبال کنیم و به موازات آن مساله اقتصاد را از داخل سامان دهی کنیم. اما چنین نشد. پس عملا برجام با خود بیماری هلندی را به کشور وارد کرده که نتیجه آن رکود و تورم هم زمان است. باز تاکید دارم که قصد من تخریب برجام نیست، چرا که به نسبت توافق خوبی بود و مزایایی هم برای کشور داشت. اما نگاه اشتباه داخلی به برجام موجب شد تا کشور در یک بن بست قرار بگیرد. پس باید تهران با همین وضعیت کنونی به مناسبات خود با 1+4 ادامه دهد تا شاید بتواند به نتیجه ای تا قبل از تحریم های ثانویه برسد. اما اگر این یقین حاصل شود که ادامه برجام دیگر به صلاح نیست باید برنامه جدی در خصوص تغییر سیاست خارجی کشور صورت بگیرد، چرا که این نگاه دیگر جوابگوی شرایط کنونی نیست. اتقافا همین نگاه ذوب در برجامی دولت هم سبب شد تا ترامپ برنامه خروج از توافق هسته ای را داشته باشد. از یک سو به این دلیل که برجام هیچ گونه سود اقتصادی برای ایالات متحده نداشت و از سوی دیگر هم تحریم های قبل از برجام موجب شده بود تا ایران پای میز مذاکره بیاید سبب شد تا ترامپ با همان سیستم اوباما دوباره به سمت لغو برجام و بازگشت تحریم ها برود تا هم امتیازات بیشتری در حوزه فعالیت های هسته ای از ایران بگیرد و هم غروب 15 ساله برجام را الی الابد کند. از سوی دیگر سایر فعالیت های ایران را هم محدود کند. مضافا ایران را از بعد اقتصادی به سمت همکاری با آمریکا بکشاند. به هرحال بازار ایران هم می تواند برای ترامپ کاسب کار هم مفید باشد. مشکل دیگر ما هم به سیاست گذاری غلط باز می گردد که سسب شده ما فعلا توان تغییر سیاست خارجی را نداشته باشیم. ببینید در ترکیه اکنون شرایطی مشابه با شرایط ایران شکل گرفته اما سیاست آنکارا با تهران کاملا متفاوت است. در آنکارا اردوغان از مردم خواست دلارهای خود را تبدیل به لیر کنند که ارزش پول ترکیه نسبت به دلار بیشتر شود، اما در ایران دولت دلار بیشتر به بازار تزریق می کند. پس می بینید که سیاست های اشتباه داخلی هم سبب شده تا شرایط به اینجا کشیده شود.
با توجه سابقه حضور شما در قوه مقننه و کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، کارنامه این کمیسیون و اساسا مجلس شورای اسلامی را در مساله FATF و لوایح چهارگانه آن چگونه ارزیابی می کنید؛ آیا می توان در این شرایط FATF را تعدیل کننده شرایط دانست؟
من بر خلاف برخی ها که معتقدند نباید برجام را به FATF گره زد، بر این باورم که اگر اروپا و روسیه و چین به واقع حفظ برجام را به صورت عملی در دستور کار دارند، آن گاه مساله FATF و لوایح چهارگانه آن می تواند به زمینه های همراهی پررنگ تر و فراهم آوردن هر چه بهتر و بیشتر بسترهای همکاری کمک کند. به هر حال بحث شفاف سازی مالی و پولی ایران امر بسیاری ضروری در دینای اقتصاد کنونی است. پس حتی اگر ما لوایح چهار گانه FATF را هم نپذیریم باز باید در داحل لوایحی را برای این شفاف سازی مالی داشته باشیم. اما مساله اینجا است که اگر در آینده به خصوص بعد از تحریم های ثانویه، برجامی در کار نباشد، نمی توان به FATF هم چشم دوخت، چرا که آن گاه خود این مساله می تواند دایره عمل کشور را تنگ تر هم بکند. من با حضور ایران در FATF مخالفتی ندارم و اتفاقا می تواند به سود ایران عمل کند. اما به شرطی که برجام هم وجود داشته باشد. چون که در دوران تحریم و در صورت نبود توافق هسته ای اولویت ما باید دور زدن تحریم ها باشد. در صورتی که وجود FATF می تواند کار ایران را در این خصوص با بن بست مواجه کند. هر چند که برخی هم معتقدند همین دور زدن تحریم های در دوره احمدی نژاد سبب شد تا خاوری ها و بابک زنجانی ها ظهور کنند، اما این بعد منفی مساله است. به هر حال در دوران تحریم باید راهکار مقابله را در پیش بگیریم. با بر ملا شدن برخی راهکارها و افراد و اشخاصی هم که در آن دوران به ایران در دور زدن تحریم کمک می کردند، عملا تحریم های ترامپ راه ایران را هم در دور زدن تحریم ها برای کشور در آینده بسته است. لذا حضور ایران در FATF، آن هم در سایه عدم برجام می تواند بدترین شرایط را برای کشور رقم بزند. پس سرنوشت FATF یقینا در گروه سرنوشت برجام است. چرا که تیم حاضر در گروه اقدام ایران در آمریکا عملا می تواند بر FATF نظارت خود را داشته باشد.
منبع: دیپلماسی ایرانی