به گزارش خبرنگار دفاعپرس از سمنان، شهید «رضا ملکیان برمی» ۱۸ آبانماه سال ۱۳۳۶ در «دامغان» متولد شد. پدرش با زحمت فراوان به دنبال معیشت خانواده بود و همواره از تربیت فرزندان در راه اسلام و قرآن نیز غافل نبود. «رضا» در سایه چنین پدری رشد میکرد.
با اوجگیری انقلاب، با کمک دوستان خود در تمام فعالیتهای انقلابی شرکت میکرد و وقتی انقلاب پیروز شد نیز بر خود فرض دید تا از دستاوردهای انقلاب دفاع کند؛ لذا با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهدستور امام خمینی، به این نهاد مقدس پیوست.
اوایل انقلاب، ضدانقلاب در جایجای میهن اسلامی رخنه کرده بود. رضا «کرمانشاه» را برای مبارزات خود انتخاب کرد؛ لذا مواجهه با روزهای سخت زندگی، از «رضا» آدمی ساخته بود که در روزهای مبارزه، سکوت و آرامش بیمعناترین کلمات برایش بودند. وی محکمتر از هر زمان دیگری بود و قدرت انجام کارهای سخت، عملیاتهای متعدد و بروز خلاقیتهای گوناگون، او را شاخص کرد؛ لذا خیلی زود «رضا» مدارج فرماندهی را از فرمانده گروه تا فرمانده گردان طی کرد.
اسم «رضا ملکیان» خیلی زود برسر زبانها افتاد. حتی دشمنان و ضدانقلاب از حضورش در مناطق عملیاتی واهمه داشتند. حالا «رضا» عضوی از خانواده مردم شده بود و فرق نمیکرد که در کدام شهر باشد. «کرمانشاه»، «پیرانشهر» و... همه «رضا» را و تمام خصلتهای وی را میشناختند.
غرب کشور از «پیرانشهر» تا «کرمانشاه» شاهد مجاهدت «رضا» بود. وی حتی برای دیدن خانواده خود نیز خیلی بهندرت به دامغان میآمد.
وفای به عهد، خوشرویی، برخورد صادقانه، تبعیتپذیری و قدرت فرماندهی، وی را زبانزد خاص و عام کرده بود تا اینکه سرانجام پس از عمری کوتاه، اما پرثمر، در ۶ شهریور ماه سال ۶۱، ترکشهای خمپاره، روح بلند و دل دریاییاش را در ساحل امن آرام شهادت در آغوش معبود به آرامشی که وعدهاش داده شده بود رساند و پیکرش در گلزار شهدای دامغان خاکسپاری شد.
وصیتنامه شهید «رضا ملکیان»:
همانطور که خداوند ما را از نیستی به هستی در این دنیا وجود آورد، همه به سوی او باز میگردیم؛ [پس] چه خوب است که با موفقیت هجرت کنیم...
خدایا به عظمت و جلالت که به ما نصرت عطا کردی که توانستیم دِین خود را نسبت به این انقلاب اسلامی و این سرزمین اسلامی که پایگاه مستضعفان جهان است، ادا کنیم.
خدایا شکر که شهادت را جایگزین وفاتم کردی، همانطوری که مرگ در بستر برای مسلمان آزاده ننگ است، مرگ خونین در سنگر را نصیب من گرداندی.
خدایا! از شهر و دیار خود دور شدم و از پدر و مادر و زندگی در این دنیا دل کندم، آمدم تا جان ناقابلم را در طبق اخلاص، ارزانی راهت کنم. شهادت در راهت رسیدن به سعادت و به درجه کمال است. چون ما از خود نبودیم، بلکه از شما در این دنیا [بودیم] برای روزی که نیاز به آن باشد.
آمدهام که با خون سرخم، چراغ خطری باشم برای ابر جنایتکاران، راهنمایی باشم برای نجابت انسانیت از ظلمت و فساد. از حقانیت میخواهم ان شاءالله به طریق صداقت خویش را به اثبات رسانده و عهد خویش را نسبت به اسلام ناب محمدی و انقلاب اسلامی که خواست و نیاز محرومین و مستضعفین جهان است وفا کنم.
خودفروختان منطقه و ابرجنایتکاران شرق و غرب بدانند ما از خون دادن و فدایی دادن در راه آرمانمان در راه اسلام و قرآن نمیهراسیم.
این شیوه رهبر شهیدان حسین بن علی است ما این ایثار و از خود گذشتگی در راه حق را از او به ارث بردهایم. ای خواهر و ای برادر مسلمان که در تشییع جنازهام حضور داری مبادا بگویی چرا این قدر جوانان کشته میشوند.
راستی اگر جوانی بنشیند و حرکتی نداشته باشد، پس چه کسی میخواهد جلوی این متجاوزان به اسلام و قرآن را بگیرد، اگر دست روی دست بگذاریم و منطقه زیرسلطه ظالم قرار بگیرد، آن روزی است که نه دین داریم و نه قرآن و نه آرامش و نه آسایش و نه آزادی؛ پس باید از خود گذشت، باید خون داد، باید هجرت کرد، تا انشاءالله پرچم اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز در بیاوریم تا بلکه مستضعفان بر سراسر جهان حاکمیت داشته باشند. به امید آن روزی که این انقلاب ابرقدرتها را از سر ملتهای ضعیف کوتاه کند.
ای ملت مسلمان! هوشیار باشید و وحدت خود را حفظ کنید، قدر بزرگترین نعمت الهی یعنی امام عزیزمان را بدانید، قدر این انقلاب اسلامی را بدانید که پشتوانه آن خون دهها هزار شهید است. چشم امید مستضعفان و محرومان و آزادیخواهان جهان به این انقلاب و شما دوخته شده است. در این زمان حساس که دشمن از هر سو برای نابودی انقلاب اسلامی به پا خاسته است را در راه تداوم بخشیدن به آن دریغ نکنید.
بهترین راه حفظ انقلاب اسلامی پشتیبانی از امام و نیز روحانیت مبارز و آگاه است و به ما ملت ایران ثابت شده است که تنها روحانیت آگاه است که میتواند از اسلام دفاع کند و دلسوز این ملت مستضعف است؛ لذا سختیها و محرومیتها را تحمل کنید؛ مردمی که در سختیها و گرفتاری به فکر یک دیگر باشند پیروزند.
ما باید این انقلاب اسلامی به رهبری امام امت خمینی کبیر را به جهان صادر کنیم تا ملتها به حقانیت آن پی ببرند تا بلکه در مسیر و تحقق و دفاع از مظلومان جهان قرار بگیرد، انشاءالله.
روی سخنم به مادرم است. سلام مادر! امیدوارم که این آخرین سلامم را بپذیری و حالت خوب باشد، میدانم که چه شبها نخوابیدی و چه مشقتها که کشیدی و آرزویت این بود که بعد از عمری سختی پسرت را به جوانی ثمرهای از جوانیش ببری.
اما مادر، چه ثمرهای از این بالاتر که جوانت را بعد از مدتی امانتداری، قربانی راه خدا کردی. خدا اجرت دهد مادر، خدا صبرت دهد.
حالا سلام پدر! امیدوارم که حالت خوب بوده باشد، پدر چه رنجها کشیدی و با تاولهای دستانت شب و روز زحمت کشیدی و مرا پروریدی و چنان مرا تربیت کردی که به انحراف کشیده نشوم و در راه الله قدم برداشتم، خداوند انشاءالله جزای خیر به شما اعطا کند.
پدر و مادر عزیزم! تنها آرزوی شادی روح من، پشتیبانی از امام عزیز و این انقلاب اسلامی است.
خواهرم صدیقه و معصومه! امیدوارم که از من راضی باشید و به اسلام فکر کنید، مدافع اسلام باشید و زینبوار انقلاب اسلامی را تبلیغ کنید.
برادرم محمود، احمد و ابوالقاسم! انشاءالله که حالتان خوب است. برادران دنیا نمیارزد و این دنیا گذرگاهی بیش نیست، جوانی خود را در راه اسلام به کام ببرید و تعلیم و تربیت شما در راه اسلام و به خاطر به آن باشد. امیدوارم که همیشه پاسدار اسلام باشید و دیگر عرض ندارم.
طول عمر برای امام عزیز و پیروزیهایی رزمندگان اسلام، پیروزی مستضعفین بر مستکبرین و به اهتزاز در آمدن پرچم اسلام در سراسر جهان به رهبری امام خمینی و آزادی بیتالمقدس را از خداوند متعال خواستارم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
ارادتمند شما «رضا ملکیان برمی»
انتهای پیام/