به گزارش خبرنگار دفاع پرس از خرمآباد، «مرتضی حقی» نهم فروردین ۱۳۴۰ همراه با رویش گلها و طراوت و شادابی زمین، در زمانی که امام عاشقان سربازانش را در گهواره و قنداقهها معرفی میکرد، در میان خانوادهای مسلمان و عامل به آداب اجتماعی، پا به عرصه حیات گذاشت و با شیر پاک مادر و عشق به علی و اولاد معصومش (ع) پرورش یافت.
«مرتضی» هفت ساله بود که کیف و کتابش را به دست گرفت و برای کسب دانش و معرفت راهی دبستان شد. دوره راهنمایی را با موفقیت به پایان برد و در دبیرستان دوره متوسطه را آغاز کرد.
وی با اخلاق نیک و رفتار پسندیده در مدرسه، زبانزد خاص و عام شده بود. همان سالها برای کمک به خانواده و تأمین بعضی از هزینههای تحصیلی، تابستانها در داروخانه کار میکرد و بخشی از درآمدش را به نیازمندان میبخشید.
«مرتضی» در کنار تحصیل و کسب دانش، از مجالس و محافل مذهبی هم غافل نبود و با شرکت در آنها، روح و جانش را با معرفت دینی میآراست. با آغاز نهضت اسلامی به ندای رهبر کبیر انقلاب لبیک گفته و در اکثر تظاهرات و راهپیماییهای مردمی حضوری سبز داشت.
مرتضی چند روزی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که به جمع نیروهای انقلابی در کمیتههای انتظامی پیوست و همراه با دیگر دوستانش، در ایجاد نظم و آرامش شروع به فعالیت کرد.
وقتی جهاد سازندگی با فرمان امام امت شکل گرفت، وی از اولین کسانی بود که این نهاد مقدس را در «الیگودرز» بنیاد نهاد و با تمام توان به خدمت مردم همت گماشت.
«مرتضی» سال ۱۳۵۹ با رسیدن به سن خدمت وظیفه، لباس مقدس سربازی را پوشید و به جمع دشمنستیزان لشکر ۲۱ حمزه، نیروی زمینی ارتش پیوست. بعد از طی آموزشهای مقدماتی و تکمیلی نظامی، همراه با سایر همرزمانش به جبهه «کرخه» اعزام شد و سرانجام در روز ششم شهریورماه سال ۱۳۶۰ در منطقه «شوش دانیال» در حالی که مردانه در مقابل دشمن متجاوز ایستاده بود، قامت رعنایش به تیر خصم به خون نشست و لبیک گویان به سوی آستان مقدس دوست پر کشید.
امروز پیکر مطهر «مرتضی» در گلزار شهدای «الیگودرز» انگشت نشانهای است برای آنان که به سرفرازی و بالندگی این مرز و بوم میاندیشند.
وصیتنامه شهید «مرتضی حقی»
بسم الله الرحمن الرحیم
گمان نبرید آنهایی که در راه خدا کشته میشوند مردهاند، بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. (قرآن کریم)
شهادت دعوتی است به همه نسلها و همه عصرها که اگر میتوانی [دشمنان اسلام را] بمیران و اگر نمیتوانی بمیر و آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدیاند، پس ما فرزندان اسلام از مرگ نمیهراسیم و هیچ هراسی به دل راه نمیدهیم و ما جز شهادت راه دیگری را انتخاب نکردهایم و آن هم به درجهای که خداوند از او یاد کرده است و من سرباز اسلام «مرتضی حقی»، تا آخرین قطره خونم برای حفظ میهن و اسلام عزیز میجنگم و از کشته شدن هم در راه «الله» هیچ هراسی ندارم.
امیدوارم که این پیام را به خانواده عزیزم برسانید و به دوستانم بگویید که جز شهادت در راه «الله» راه دیگری را انتخاب نکنند، چه بهتر است که انسان در راه «الله» کشته شود.
امیدوارم که برادر کوچکم اگر بزرگ شد نمازش را بخواند و هیچ وقت نمازش را ترک نکند، امیدوارم که پدر و مادرم برای من اصلاٌ گریه نکنند، چون مرگ حق است و شهید هم در قلب تاریخ است.
پدر و مادر مهربانم! اگر پولی هم در جیبم بود آن را به فقرا بدهید. من درست به یاد نمیآورم، اگر کسی پولی از من طلبکار بود به او بدهید و امیدوارم هر کسی که جنازه مرا برداشت، جنازه را به خانوادهام تحویل دهد تا در شهر الیگودرز دفنم نمایند.
انتهای پیام/