به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، در قرن پیش رو، یک سری از قدرت های منطقه ای همچون آلمان، ترکیه، ژاپن، برزیل و مکزیک تلاش خواهند کرد قدرت آمریکایی را به چالش بکشند. اما می توان به جای آینده، بر چالش های امروز و چند سال آتی ایالات متحده، متمرکز شد. چالش هایی که در بستر کنونی جهان برای ایالات متحده وجود دارد به ترتیب از کم اهمیت ترین تا جدی ترین آنها عبارتند از:
افغانستان
پیروزی در جنگ در افغانستان به شیوه مرسوم آن ممکن نیست. «پیروزی» مطابق تعریف آمریکایی تنها تحمیل شکست نظامی به نیروهای مخالف نیست و تغییر شکل منطقه به شیوه ای که دیگر تهدیدی برای ایالات متحده نباشد را نیز شامل می شود. اما دستیابی به چنین پیروزی ای در افغانستان غیرممکن است چراکه بیشتر یک منطقه جغرافیایی است تا یک کشور. ایالات متحده در اواخر سال 2001 جنگ برای منحل کردن القاعده و ممانعت از استفاده از منطقه به عنوان مرکزی برای گروه های افراطی آغاز کرد. اما از آنجایی که جغرافیا مانع از تشکیل هرگونه دولت باثبات، متحد و کارآمدی در افغانستان میشود، این اهداف تنها تا زمانی قابل دستیابی خواهند بود که ایالات متحده ده ها هزار نیرو در افغانستان داشته باشد. اما افغانستان تهدیدی غیرمستقیم برای آمریکاست. القاعده اگرچه از این کشور به عنوان مرکز عملیاتی استفاده می کند، اما با ایالات متحده فاصله زیادی دارد و از منابع لازم برای به چالش کشیدن قدرت آمریکایی را ندارد.
چین
بیشتر آمریکایی ها چین را بزرگ ترین و تنها تهدید برای شیوه زندگی آمریکایی می دانند و بر این باورند که جمعیت زیاد و وسعت اراضی این کشور به آن قدرت می دهد تا از نظر اقتصادی و نظامی بر ایالات متحده چیره شود. چنین تفکری بازتاب دیگری از فوبیای ژاپن دهه 1980 آمریکایی هاست. در آن زمان رشد اقتصادی برای ژاپن به معنای لزوم وارد کردن منابع از خارج، افزودن ارزش به آنها و صادرات به جهان وسیع تر بود که رقابت را برای این کشور دشوار می ساخت. راه حل ژاپن برای تغییر در بخش مالی روی آوردن به وام هایی با نرخ بهره ای پایین تر از سطح متداول بازار بود. در نهایت اقتصاد ژاپن در سال 1990 زیر چندین میلیارد دلار بدهی فروپاشید. چین هم که قابلیت ایجاد سرمایه لازم برای پیشبرد فناوری در سطح گسترده را ندارد، همان استراتژی ژاپن را در پیش گرفته است. اما رهبران چینی با علم بر اینکه برای واردات مواد اولیه به بازارهای خود و ارسال محصولاتشان به بازارهای جهانی به دریاهای تحت سلطه آمریکا آگاهند، حاضرند در بیشتر زمینه ها مصالحه کنند. از این رو، اگرچه چین تهدیدی بالقوه برای قدرت آمریکایی محسوب می شود، اما ملی گرایی رهبران آن سبب می شود که به دنبال درگیری اساسی با ایالات متحده نباشند تا بتوانند از دریاها و بازارهای جهانی آزادانه استفاده کنند.
ایران
ایران تنها کشور کوهستانی موفق در سراسر جهان است. از این رو حمله به این کشور و تسلط نیروی خارجی بر آن تقریبا غیرممکن به نظر می رسد. هویت مذهبی ایران هم امکان ایجاد ارتباط با شیعه مذهبان در منطقه را برایش فراهم آورده و سبب شده است این کشور در چندین منطقه حساس نفوذ قابل توجهی داشته باشد. ایران همچنین توانایی تهدید کردن به بستن تنگه حساس هرمز را دارد که بخش گسترده ای از محموله های نفتی جهان از آن می گذرد. همه این موارد به ایران نه تنها در سیاست منطقه ای، بلکه در سیاست گذاری بین المللی قدرت می دهد. با این حال، خیلی از این عوامل می توانند علیه ایران هم عمل کنند. برای نمونه، کوهستانی بودن بخش های زیادی از ایران سبب می شود این کشور برای تحت کنترل درآوردن قومیت های غیر پارسی به نیروی نظامی گسترده ای نیاز داشته باشد. از این رو، اگرچه حمله به مواضع ایران به دلیل کوهستانی بودن و نیروهای نظامی آن دشوار است، اما این کشور نیز برای عملیات ورای مرزهای خود محدودیت هایی دارد. مناطق کوهستانی همچنین در ایجاد سرمایه با محدودیت های زیادی مواجه هستند؛ در ایران مناطق زراعی که تولید مازاد داشته باشد و بتواند به توسعه شهرها و محرکی برای تجارت تبدیل شود، اندک است؛ زمین های حاصل خیز بسیار از یکدیگر فاصله دارند و رودخانه ای هم نیست که به عنوان مسیر حمل و نقل مورد استفاده قرار بگیرد. همه این مسائل سبب می شود ایران به رغم ذخایر گسترده انرژی که دارد، یکی از فقیرترین کشورهای جهان از نظر جغرافیایی باشد. بدین ترتیب، به استثنای نفت و تهدید نفوذ ایران در میان شیعیان، این کشور تهدیدی گسترده برای قدرت آمریکا محسوب نمی شود و تنها در یک منطقه می تواند ایالات متحده را به چالش بکشد. از بخت بد آمریکا، این منطقه عراق است. ایران با استفاده از کارت شیعه بر 60 درصد جمعیت عراق نفوذ دارد و امکان نفوذ در این کشور برای ایرانی ها بسیار ساده تر از آمریکایی هاست. از این رو، پس از چندین سال جنگ آمریکا در عراق، ایران همچنان دست برتر را در این کشور دارد. پس از جنگ هشت ساله بین دو کشور همسایه، منافع ایران حکم می کند که از روی کار آمدن دولتی قدرتمند در عراق ممانعت کند. این سیاستی است که چندان جای مصالحه ندارد. حدود پنج سال است که ایران و آمریکا درباره تغییر شکل عراق به شیوه ای که مطلوب هر دو طرف باشد مذاکره می کنند؛ بهترین شرایط احتمالا این خواهد بود که عراق قدرت کافی برای دفاع از خود را داشته باشد، اما تهدیدی برای ایران به شمار نیاید. ایالات متحده شرایط دشواری دارد. اینکه مسئولیت امنیت عراق را بپذیرد و با ایران مصالحه کند که در این صورت با مخاطره نفوذ ایران در مرز عراق-عربستان سعودی مواجه خواهد شد یا اینکه به درگیری با ایران بر سر موضوع عراق ادامه دهد و همچنان شاهد آشفتگی در این کشور باشد.
روسیه
روسیه از نظر جغرافیایی با موانع بسیاری برای موفقیت مواجه است؛ مرزهای گسترده آن به مثابه دعوتی برای حمله هستند؛ فضاهای باز بسیار آن هرگونه دستاورد ملموس اقتصادی را دشوار می سازند؛ نبود رودخانه های قابل استفاده به عنوان مسیر آبی این کشور را از نظر جغرافیایی فقیر می کند و آب و هوای سرد آن مانعی برای کشاورزی محسوب می شود. با این حال، روسیه در گذر زمان موفق شده بسیاری از ضعف های خود را به قدرت تبدیل کند. روسیه توانایی سیاسی و اقتصادی خود را به ابزاری در دست دولت مرکزی تبدیل کرده و بدین ترتیب همه قدرت کشور درست در همان جایی که لازم است متمرکز می شود. به علاوه، موقعیت قرارگیری روسیه در شمال یورآسیا، این کشور را به برهم زننده طبیعی موازنه قدرت ایالات متحده تبدیل کرده است. همچنین این مساله وجود دارد که روسیه به دلیل مشکلات جغرافیایی هرگز نمی تواند از تلاش برای پیشروی دست بکشد و این نیاز استراتژیک به توسعه آن را به رقیب ناگزیر آمریکا تبدیل می کند. روسیه همچنین در برابر نفوذ آمریکاییها به شدت مقاوم است. در مجموع، روسیه تنها کشوری است که توانایی به چالش کشیدن اهداف سیاست خارجی ایالات متحده را دارد و از این اقدام سود می برد.
منبع: دیپلماسی ایرانی