چوپان صحرا سردار بدر شد
به گزارش دفاع پرس، علی اکبر دوران هفت سال اولیه کودکی را در زادگاهش روستای شیرداری گذراند سپس خانواده اش به دلیل فقر مالی و سختیهای روز گار به روستای التپه بهشهر عزیمت و برای اداره زندگی به کارگری مشغول گردیدند و علی اکبر میرزایی نیز از هفت تا نوزده سالگی به شغل و پیشه چوپانی مشغول شد تا صبوری ، مدیریت ، مقاومت و ایستادگی را در دل صحرا و بیابان تجربه کند.
او از کسب تحصیل به دلیل فقر خانوادگی محروم ماند و سوادخواندن و نوشتن نداشت و خاطره ای از مکتب خانه ، دبستان و دانشگاه ندارد و باید بیشترین خاطرات او را در کسب معرفت در مساجد و تکایا جستجو کرد. در 19 سالگی به خدمت سربازی اعزام شد و خواندن و نوشتن را در نهضت سواد آموزی فرا گرفت. پس از خدمت برای مدت کوتاهی در پادگان نظامی شهید هاشمی نژاد شهرستان بهشهر ( عباس آباد ) به کارگری مشغول شد.
گروه 1+6 آسمانی
علی اکبر میرزایی از آنجا که با محرومیت رشد کرده و آن را با تن و جان احساس نموده بود مشتاق خدمت در مناطق محروم ، به ویژه استان «سیستان و بلوچستان» بود به همین دلیل به همراه شش نفر از همرزمانش که بعدها یک نفر در جنگ تحمیلی اسیر و بقیه به شهادت رسیدند، به این منطقه مهاجرت کرد و مشغول خدمت گردید.
او در ابتدای ورود به سپاه برای کسب مهارت های نظامی و آشنایی با اصول جنگ های چریکی و پارتیزانی به مراکز آموزش اعزام و به مدت شش ماه به فراگیری علوم نظامی پرداخت و پس از اتمام دوره های آموزشی به سیستان و بلوچستان برگشت و در مراکز آموزش سپاه و بسیج ، پادگان های نظامی، ستادهای نواحی و پایگاههای مقاومت به آموزش نیروهای نظامی و مردمی در رشته های مختلف، تاکتیک ، تکنیک، تخریب پرداخت.
پا به پای حاج قاسم سلیمانی
علی اکبر را تنها آموزش و تربیت نیروهای نظامی قانع نکرد و پس از فراغت از این دوره عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل در مناطق عملیاتی خوزستان و کردستان شد و در لشکر 41 ثاراله کرمان به مدت چهار سال به خدمت مشغول گردید و در معیت فرماندهی محترم لشکر وقت سردار سرلشگر حاج قاسم سلیمانی فرمانده فعلی سپاه قدس ایفای وظیفه نمود و پیشرفت های فراوانی را بدست آورد.
سردار میرزایی در مسئولیت های مختلف مانند مسئول اعزام نیرو ، فرماندهی توپخانه لشکر و فرمانده بسیج لشگر ، مدت کوتاهی مسئول ستاد لشکر ثاراله انجام وظیفه کرد و زمان دیگر به دلیل حساسیت منطقه و تحولات و رویدادهای سیاسی، نظامی، امنیتی با پیشنهاد فرماندهی وقت لشکر بعنوان فرمانده سپاه جالق از توابع شهرستان سراوان انتخاب شد و با کسب تجارب نظامی و رشد کم نظیر در تاریخ 10/4/65 بعنوان فرمانده قرارگاه عملیاتی بدر مستقر در منطقه پشت کوه از توابع شهرستان خاش تعیین گردید.
با قدرت، اشرار را در منطقه ادب خواهیم کرد
با توجه به کسب تجارب نظامی و رشد کم نظیر، در تاریخ دهم تیر ماه 1365 به عنوان فرمانده قرار گاه عملیاتی« بدر» مستقر در منطقه پشت کوه از توابع شهرستان «خاش» تعیین شد. او شبانه روز دوشادوش عشایر غیور بلوچ این منطقه و سایر همرزمانش در این قرار گاه در راه حفظ امنیت و استقلال کشور در برابر تجاوز اشرار و عوامل ضد انقلاب مسلح مبارزه نمود.
او در سخنرانی های خود فریاد می زد که این خاک از جغرافیای ایران است و حضور ما در این سامان دفاع از مرزهای اسلامی و اعتقادی ماست و ما با قدرت اشرار را در منطقه ادب خواهیم کرد اما دشمن تاب و تحمل شنیدن این فریاد را نداشت لذا با گلوله های سربی گلوی این بلبل نغمه خوان سیستان و سردار نامی بلوچستان را دریدند و با تیر و ترکش از چشمانش خون جاری ساختند .
نامه نگاری با سرکرده اشرار
در سیستان و بلوچستان دو گروه حق و باطل مشتمل بر رزمندگان و اشرار در مقابل هم صف آرایی کرده بودند و اشرار با انواع خشونت ها منطقه را نا امن کرده بودند. بین سردار نامدار علی اکبر میرزایی و فرمانده اشرار منطقه به نام کریم حکم شهنوازی نامه ها و پیغام های فراوانی رد و بدل شد.
سردار میرزایی ، فرمانده اشرار و نیروهای تحت امر آنان را به صلح و آشتی و تسلیم در مقابل نیروهای انقلاب دعوت می کرد و کریم حکم شهنوازی ایشان را تهدید به مرگ و گاهی تطمیع می کرد که با هر تقاضایی دست از عقیده خود بردارد ولی سردار میرزایی به آنان پاسخ رد و منفی می داد و به آنان پیام داد که دو راه در پیش است یا شما را به هلاکت می رسانم و یا خود به شهادت می رسم که در هر دو حال به وظیفه دینی و انقلابی خود عمل کرده و پیروزم.
رستگاری علی اکیر در نماز همچون مولایش علی(ع)
سردار میرزایی به قصد ضربه زدن به اشرار به همراه دوستانشان وارد منطقه عملیات شد. وقت نماز فرا رسید و تصمیم گرفتند که نماز را در داخل دره و عمق شیاری به جای آوردند. آنان از حضور ضد انقلاب و اشرار در آن منطقه بی اطلاع و غافل بودند که هنگام نماز از هر سوء مورد تعرض اشرار و شلیک موشک های آر پی جی هفت و تیر بار دشمن قرار گرفتند و علی اکبر میرزایی از ناحیه چشم مورد اصابت تک تیر اندازان دشمن قرار گرفت و در تاریخ 10/7/65 به جوار خدای حق تعالی و همسنگران شهیدش آرام گرفت.
پایکوبی اشرار در شهادت سردار
خبر شهادت ایشان به اشرار رسید و از سر شوق به وجد آمدند و پایکوبی و شادمانی کردند و به زعم و گمان خود پنداشتند که با شهادت ایشان قادرند در دشت کویر و کوههای این دیار آسوده بگردند و بدرند و اموال و هستی مردم را غارت کنند و دیگر از این فرمانده نام آشنا خبری نیست و قامت این پاسدار نامدار به زمین افتاد و چهره در نقاب خاک کشید و منطقه بی فرمانده شد آنها دوباره می توانند از شکاف کوهها و غارها به میدان بیایند و نمایش قدرت دهند و دوباره فرصت تجدید حیات و یا درندگی خود را بیابند.
هلاکت فرمانده اشرار
پس از شهادت شهید میرزایی، نیروهای اطلاعات و عملیات فرمانده اشرار را تحت تعقیب ویژه قرار دادند لذا او از ترس برای چند روز خود را از دید پاسداران پنهان کرد. وی با استفاده از اصل فریب از دشت ها و کوهها خارج و وارد شهر زاهدان شد و در منزل خواهرش مخفی گردید که توسط نیروهای گردان ضربت سپاه محل اختفاء ایشان شناسایی و محاصره شد و درگیری سخت و سنگین بین دو طرف آغاز گردید در این عملیات 3 نفر از برادران سپاه به شهادت رسیدند و فرمانده اشرار و قاتل سردار میرزایی که دستی دراز در آدمکشی و رذالت داشت ، به دست رزمندگان اسلام به هلاکت رسید و سیستان و بلوچستان از لوث وجود آن جنایتکار پاک و تطهیر گردید.
اینک بردیوارهای سرزمین کرمان و سیستان و بلوچستان تصویر زیبای شهید میرزایی و شهدای انقلاب چون خورشید می درخشد و ما از سرزمین شمال طلوع و جلوه های معنوی آن شهید را در دشت کویر نظاره می کنیم.
معراج حنظله وار، 35 روز بعد از ازدواج
سردار شهید میرزایی با توجه به حجم و تراکم بالای کار و عشق و فداکاری نسبت به آرمانهای انقلاب اسلامی، تا 29 سالگی توفیق ازدواج و تشکیل خانواده را نیافت تا اینکه در شهریور ماه سال 1365 با بانو شیوا قنبر زاده از خانواده ای مذهبی ازدواج کرد و بیش از 35 روز از ایام ازدواجش نگذشته بود که حنظله وار در تاریخ 10 مهر ماه 1365 در یک در گیری ناجوانمردانه، اشرار و عوامل استکبار جهانی در منطقه پشت کوه از توابع شهرستان خاش او را به در جه رفیع شهادت نائل آوردند و پیکر مطهرش در تاریخ 15/7/1365 در بهشت فاطمه بهشهر آرام گرفت. حاصل زندگی این سردار نامدار خطه سبز و کویر خشک یک فرزند به نام علی اکبر میرزایی همنام پدر انقلابی و قهرمان است که با نگاه توحیدی خود بار سنگین شهادت و مسئولیت پدر را بر دوش می کشد.
وصیت سردار شهید علی اکبر میرزائی:
بزرگ ترین پیام ما این است که دست از ماه تابان برندارید
بنام اله پاسدار حرمت خون شهیدان
شهید همچون قلبی که به بدن خون می دهد، به جامعه خون میدهد.
ای امت شهید پرور ایران آگاه باشید که فرزندان پاک شما باید راه حسین را بروند و همچون زینب پیام آور باشند. می دانم که اگر شهید شدم درخت اسلام را پایدار تر کرده ام و به گفته حسین (ع) با عزت زندگی کرده ام ولی این افتخار نصیب هر کسی نمی شود، باید پاک بود. پس پاک باشید تا به افتخار ابدی برسید.
از شما دوستان و برادران می خواهم که همیشه راه حق روید ،حق گوئید و با ناحق ستیز کنید که چنین است راه و رسم آزاد مردان.
از ما شهیدان به شما این نصیحت باد و بزرگ ترین پیام ما این است که دست از این ماه تابان (امام) بر مدارید که روزنه امیدتان است و پیوسته با اتحاد و انسجام تان در نماز جمعه و در مساجد و در کارهای خیر راه ما را ادامه دهید و از خون ما پاسداری کنید و به حرمت این همه شهید کارها و عبادتهایتان خالصانه باشد.
یک شعری برای خودسازی بیشتر برای شما بگویم:
تا توانی بگریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها فقط بر جان زند
یار بد هم جان و هم ایمان زند
هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم جامعه ای ساخته نخواهد شد.
منبع:رزمندگان شمال