به گزارش خبرنگار دفاع پرس از قم، محمد خامهیار از رزمندگان پیشکسوت سالهای حماسه و ایثار به بهانه برگزاری همایش نکوداشت رزمندگان و پیشکسوتان بسیجی دوران دفاع مقدس در تالار امیران قم، یادداشتی با عنوان «اینجا بهشت است» نوشته است.
در این یادداشت آمده است:
اینجا بهشت است، محفل حال و هوای خوبی دارد، حال و هوایی که آن را کمتر دیدهام. محفلی که این همه بر و بچههای دوست داشتنی دوران دفاع مقدس را در خود جای داده است. آن هم نیروهای بسیجی که حالا لقب پیشکسوتان دفاع مقدس به آنان دادهاند. جمع کردن این بچهها که روزگاری تاریخ و سرنوشت این مرز و بوم را با عزت و سربلندی به یادگار گذاشتند، در یک جا، هنر میخواهد و بس.
محفل مملو از دوستان رزمندهای است که بر چهره هر یک از آنان گرد و غبار فراموشی نشسته، اما با همه نامهربانی چرخ روزگار، همه از صلابت وصف ناشدنی برخوردار ند. تو هم به رسم ادب در این محفل انس دعوت شدهای، اما خیلیها را نمیشناسی هر چند آنان تو را میشناسند. با این حال احساس دلتنگی و غریبی نمیکنی.
تو تقصیر نداری که خیلیها را نمیشناسی، این رسم روزگار است که گرد و غبار فراموشی را بر ذهنت مینشاند.
تو تقصیر نداری این جماعت اهل درد و رنجاند و تند باد حادثه آنان را به این روز انداخته است. یکی پا ندارد و یکی دست. یکی چشمانش را تقدیم درگاه حضرت دوست کرده است و دیگری هنوز هم از بمبها و گازهای شیمیایی آن روزها رنج میبرد. این درد و سختیها و رنجها، پیری زود رس را به همراه آورده است که تو را برای شناخت آنان به فکر فرو میبرد.
حافظهات با گذشت این سالها تو را یاری نمیدهد که همرزمانت را بشناسی و به یادآوری در کدام جبهه و سنگر و عملیات دوشادوش هم در مقابل دشمن ایستادگی کردی.
راستی امیران اینان هستند و این مکان به یمن وجود آنان به این نام زینت یافته است. محفل اینجا دوست داشتنی است و تو حضور خود را در آن مغتنم میشماری. تو بسیجی هستی، کنار فرمانده آن دوران بر سر یک میز مینشینی و هنوز هم به خاطر اینکه در دورانی لباس رزم به تن داشتی احساس غرور میکنی.
تو هر چند جای برخی همرزمان، دوستان و فرمانده هان را خالی میبینی، اما این محفل تو را با روح بلند آنان پیوند میدهی وقتی از خاطرات آنان در غالب کتابی رونمایی میشود.
اینجا وقتی به سخنان مادر شهید مهدی زین الدین گوش میدهی هنوز هم احساس میکنی آقا مهدی زنده است و تو را در جبههای دیگر فرماندهی میکند تا به بیراه نروی. اینجا توفیق مییابی که در محفل شهدا نشستهای و علی مالکینژاد حنجرهاش را وقف خواندن میکند آن هم برای همرزمان من و تو و برای شهیدانی که مادران آنان زینت بخش محفل شدهاند.
حاج علی با حنجرهاش تو را با محرم و خیمههای امام حسین (ع) پیوند میدهد. اینجا بهشت است وقتی روضه خوانده میشود.
اینجا وقتی از کسی تجلیل میشود خوشحال میشوی انگار از تو تجلیل کردهاند چرا که راهی را که تو رفته بودی مورد تجلیل قرار گرفته است.
اینجا محفلی برپاست که بوی جبهه و کربلا و بوی عشق میدهد و اهالی این محفل جا ماندگان از قافله شهادتند و برایشان هیچ فرقی نمیکند که تو استاندار یا نماینده و فرماندار این دیار هستی. مهم این است که تو دوستانت را پس از سالها میبینی.
حضور در این محفل تو را عرش نشین میکند وقتی مثل آن روزهای خوب، برای اقامه نماز زیر تازیانههای سوزان آفتاب به انتظار مینشینی.
باید از آنان که تو را به این بزم دعوت کردهاند تقدیر کرد و همت و ارادهشان را ستود.
انتهای پیام/