نویسنده دفاع مقدس عنوان کرد؛

غربت ۴ مجموعه شعر دفاع مقدس که از سال ۸۲ در انتظار چاپ هستند

«محمدرضا کلانتری سرچشمه» گفت: چهار مجموعه تحت عنوان «اشعار شهیدان شاعر»، «اشعار سنگ مزار شهدا»، «اشعار خانواده‌های شهدا» و «اشعار دفاع مقدس شاعران یزد» را از سال ۱۳۸۲ جمع‌آوری کرده‌ام که در انتظار چاپ، غریب مانده‌اند.
کد خبر: ۳۰۸۸۲۶
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۲ - 15October 2018

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، راز شمع را پروانه‌ای می‌شناسد که بال‌هایش را به عطر آتش مهمان کرده است. باید سوخت تا سوختن را به تصویر کشید، چون او ایستاده است تا ایستادگی‌ها را به تصویر بکشد و سرو‌های به خاک افتاده را روایت کند. سینه‌اش سرشار از خاطرات عاشقانه‌ای است که درست در پشت خاکریز‌ها متولد شدند، خاطراتی که در او نفس می‌کشند و با او زندگی می‌کنند و اوست که به زیبایی راوی این خاطرات و رازهاست. راز‌هایی را که گاه از دل فراموشی‌ها و روزمرگی‌ها بیرون می‌کشد تا هشت فصل دفاع مقدس را به لهجه‌ عشق روایت کند.

«محمدرضا کلانتری سرچشمه: مردی از دیار یزد، سال‌هاست که قلمش با دوات خون شهدا می‌نویسد. پژوهش‌های وی در زمینه‌ همه شهدا از جمله شهیدان شاعر، ما را بر آن داشت تا با این راوی عشق هم سخن شویم.

از کودکی به نوشتن علاقمند بود و زیر نظر استاد «سید جمال پایدار اردکانی» که استاد خوشنویسی بود، تمرین و در محضر استاد «محمدرضا امامی زارچی» مهارت‌های لازم را کسب کرد. دوران انقلاب، ۱۳ ساله بود که به مبارزات سیاسی و مذهبی روی آورد.

دفاع پرس: چطور شد که به جبهه رفتید و چه مدتی در آن‌جا حضور داشتید؟

شهادت دوست عزیزم «محمود کلانتری»، مرا به شدت تحت تاثیر قرار داد و برای حضور در جبهه مصمّم‌تر کرد. در خردادماه سال ۱۳۶۱ به جبهه رفتم و در طی دوران هشت سال دفاع مقدس، توفیق حضور در عملیات‌های «رمضان»، «محرم»، «والفجر ۲»، «خیبر»، «بدر» و «بیت‌المقدس ۷» را داشتم. خاطره سه‌بار مجروح شدن، یادگاری است که من هنوز از آن عملیات‌ها با خود دارم.

دفاع پرس: چه تألیفاتی در زمینه دفاع مقدس دارید؟

تاکنون ۲۵ جلد کتاب در زمینه دفاع مقدس تألیف کرده‌ام و تا وقتی دست‌هایم توان دارند، باز هم خواهم نوشت؛ چرا که رسالت قلم من امروز نوشتن از آن روز‌های سراسر حماسه و خاطره است.

دفاع پرس: چه عاملی شما را به تحقیق و پژوهش پیرامون هشت سال دفاع مقدس ترغیب می‌کند؟

دفاع مقدس یک حماسه بود و رسالت پیام‌رسانی آن بر عهده‌ی ماست که بگوییم چه‌چیزی را دیدیم و آن‌چه را که لمس کرده‌ایم روایت کنیم. من آنچه در این مسیر انجام داده‌ام را توفیق الهی می‌دانم. شهدا رفتند و کاری بزرگ کردند؛ و اینک به عهده‌ ماست که این حماسه‌ها و اسطوره‌ها را روایت کنیم.

غربت ۴ مجموعه شعر دفاع مقدس که از سال ۸۲ در انتظار چاپ هستند

دفاع پرس: نقش شعر در هشت سال دفاع مقدس را چگونه برای ما به تصویر می‌کشید؟

شعر یک ابزار هنری است و هر پیامی تا با زینت هنر آراسته نشود، ماندگار نخواهد شد؛ از صدر اسلام در کنار نبرد‌ها «رجزخوانی‌ها» را داشته‌ایم. در دفاع مقدس، شعر حماسی همیشه هنرنمایی کرده است. در وصیت‌نامه‌های شهدا، در بزرگداشت‌های شهدا، در نامه‌های به جا مانده از رزمندگان، در رزم‌های شبانه و... شعر همیشه حضور داشته و همیشه در صحنه بوده است.

دفاع پرس: نقش شاعران در جبهه چگونه بود؟

تاکنون بیش از ۲۰ شاعر شهید را شناسایی کرده‌ام. بسیاری از این شهدا، تازه دست به قلم برده بودند و فرصت نیافتند مجموعه قابل توجهی از خود به جای بگذارند. هرچند همان ابیات به جای مانده، خود گنجینه ارزشمندی است. در استان یزد تنها شهیدی که به‌عنوان شاعر در جبهه حضور پیدا کرد و در جبهه مراسم شعرخوانی برگزار کرد، «ارسلان رخشا» بود که با بیش از ۲۰ سال سابقه شعری، بیش از ۱۵ هزار بیت از خویش به یادگار گذاشته است.

دفاع پرس: چه پژوهش‌هایی در زمینه شعر دفاع مقدس و شاعران شهید انجام داده‌اید؟

مجموعه اشعار شهید «پاک نژاد» را گردآوری و تحت عنوان «پرگار الهی» منتشر کرده‌ام، همچنین مجموعه‌ای در مورد شهید «ارسلان رخشا» تدوین کرده و چهار مجموعه تحت عنوان «اشعار شهیدان شاعر»، «اشعار سنگ مزار شهدا»، «اشعار خانواده‌های شهدا» و «اشعار دفاع مقدس شاعران یزد» را از سال ۱۳۸۲ جمع‌آوری کرده‌ام که در انتظار چاپ، غریب مانده‌اند.

دفاع پرس: شیرین‌ترین خاطره جبهه را بگویید؟

شب عملیات «رمضان» بود. کنار «سید خلیل آواره» سردار دلاور و پرآوازه تیپ «الغدیر» که درسال ۶۵ به شهادت رسید، منتظر ایستاده بودیم که خط شکسته شود تا عملیات را ادامه دهیم، «سیدخلیل» مرتب زیر لب دعا می‌کرد. توسل او به مادرش، حضرت زهرا (س) واقعا برای من تکان دهنده بود، بالاخره خط شکسته شد. به همراه شهید «عباس رحمانی»، سوار بر یک تانک سه ساعت پیشروی کردیم. هنگام صبح برای نماز توقف کردیم، تیمم کردیم و با پوتین پایمان به نماز ایستادیم، واقعا این لحظات در زندگی هر کسی اتفاق نمی‌افتد. بعد از نماز تا ساعت ۷ صبح پیشروی کردیم در ۱۲ کیلومتری بصره مستقر شدیم.

دفاع پرس: تلخ‌ترین خاطره‌تان از جبهه را بگویید.

شهادت فرمانده عزیزم «عباس رحمانی» واقعا مرا متأثر کرد؛ شب عید فطر از وسط میدان مین در حال پیشروی بودیم که یک مین گوشت‌کوبی منفجر شد و «عباس» آرام و بی‌دعا از کنارم پرکشید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها