به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، در طول تاریخ بشریت از آغاز تا کنون هیچ روزی مانند روز عاشورا نیست. این نه یک ادعای اغراق آمیز که قول صریح حضرت امام حسن علیه اسلام است.
روزی که ایشان به وسیله زهر مسموم شده بودند و امام حسین علیه السلام سر مبارک برادر را در آغوش داشتند بر مظلومیت و تنهایی امام حسن عله السلام میگریستند. امام حسن (علیه السلام) از برادرش علت گریه کردن را جویا شد. امام حسین (علیه السلام) فرمود: «گریهام برای رفتاری است که با تو میشود.
امام حسن علیه السلام فرمود: ظلم و ستمی که بر من میشود همین زهری است که به من دادهاند و به سبب آن به قتل میرسم، ولی بدان که لایوم کیومک یا اباعبدالله؛ هیچ روزی مانند روز تو نیستای ابا عبدالله، زیرا روزی بر تو خواهد آمد که ۳۰ هزار نفر از مردمی که خود را مسلمان میدانند و مدعی هستند که از امت جد ما محمد (صلی الله علیه و آله) میباشند، تو را محاصره میکنند و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و اسارت خاندان تو و غارت اموال آنها اقدام میکنند. در این هنگام است که خداوند لعن خود را بر خاندان امیه فرو فرستد و از آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابانها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند.»
در میان شهدای کربلا برخی بودند که شهادتشان بیشتر از شهدای دیگر دل امام حسین (ع) را به درد آورد و حضرت قاتلین آن شهید را لعن کردند. حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام چنین ویژگی منحصر بفردی را در نظر امام حسین (علیه السلام) داشتند. هر چند این نوجوان شهید برادران دیگری داشت که به فیض شهادت نائل آمدند، اما قاسم و عبدالله که بر سینه امام به شهادت رسید از عظمت بالایی برخوردار هستند.
شب ششم محرم متعلق به نوجوان امام حسن علیه السلام است. مقام معظم رهبری در تاریخ ۱۳۷۷/۰۲/۱۸ در خطبههای نماز جمعه برای حضرت قاسم علیه السلام این گونه روضه خوانی کردند: «مىخواهم از روزى مقتلِ «ابنطاووس» یک چند جمله ذکر مصیبت کنم و چند صحنه از این صحنههاى عظیم را براى شما عزیزان بخوانم. یکى از این قضایا، قضیه به میدان رفتن «قاسمبنالحسن» است که صحنه بسیار عجیبى است. قاسمبنالحسن علیهالصّلاه و السّلام یکى از جوانان کم سال دستگاه امام حسین است.
نوجوانى است که «لمیبلغ الحلم»؛ هنوز به حدّ بلوغ و تکلیف نرسیده بوده است. در شب عاشورا، وقتى که امام حسین علیهالسّلام فرمود که این حادثه اتّفاق خواهد افتاد و همه کشته خواهند شد و گفت: شما بروید و اصحاب قبول نکردند که بروند، این نوجوان ۱۳، ۱۴ ساله عرض کرد: عمو جان! آیا من هم در میدان به شهادت خواهم رسید؟ امام حسین فرمود: عزیزم! کشته شدن در ذائقه تو چگونه است؟
گفت: «احلى من العسل»؛ از عسل شیرینتر است. ببینید؛ این، آن جهت گیرى ارزشى در خاندان پیامبر (ص) است. تربیت شدههاى اهل بیت اینگونهاند. این نوجوان از کودکى در آغوش امام حسین (ع) بزرگ شده است؛ یعنى تقریباً سه، چهار ساله بوده که پدرش از دنیا رفته و امام حسین (ع) تقریباً این نوجوان را بزرگ کرده است؛ مربى به تربیت امام حسین (ع) است. حالا روز عاشورا که شد، این نوجوان پیش عمو آمد. در این مقتل اینگونه ذکر مىکند: «قال الرّاوى: و خرج غلام.» آنجا راویانى بودند که ماجراها را مىنوشتند و ثبت مىکردند. چند نفرند که قضایا از قول آنها نقل مىشود. از قول یکى از آنها نقل مىکند و مىگوید: همینطور که نگاه مىکردیم، ناگهان دیدیم از طرف خیمههاى ابىعبداللَّه، پسر نوجوانى بیرون آمد: «کانّ وجهه شقّة قمر»؛ چهرهاش مثل پاره ماه مىدرخشید. «فجعل یقاتل»؛ آمد و مشغول جنگیدن شد.
«فضربه ابن فضیل العضدى على رأسه فطلقه»؛ ضربه، فرق این جوان را شکافت. «فوقع الغلام لوجهه»؛ پسرک با صورت روى زمین افتاد. «وصاح یا عمّاه»؛ فریادش بلند شد که عمو جان. «فجل الحسین علیهالسّلام کما یجل الصقر». به این خصوصیات و زیباییهاى تعبیر دقّت کنید! صقر، یعنى باز شکارى. مىگوید حسین علیهالسّلام مثل باز شکارى، خودش را بالاى سر این نوجوان رساند.
«ثمّ شدّ شدّة لیث اغضب». شدّ، به معناى حمله کردن است. مىگوید مثل شیر خشمگین حمله کرد. «فضرب ابن فضیل بالسیف»؛ اول که آن قاتل را با یک شمشیر زد و به زمین انداخت. عدهاى آمدند تا این قاتل را نجات دهند؛ اما حضرت به همه آنها حمله کرد. جنگ عظیمى در همان دور و بر بدن «قاسم بن الحسن»، به راه افتاد. آمدند جنگیدند؛ اما حضرت آنها را پس زد. تمام محوطه را گرد و غبار میدان فراگرفت. راوى مىگوید: «وانجلت الغبر»؛ بعد از لحظاتى گرد و غبار فرو نشست.
این منظره را که تصویر مىکند، قلب انسان را خیلى مىسوزاند: «فرأیت الحسین علیهالسّلام»: من نگاه کردم، حسین بن على علیهالسلام را در آنجا دیدم. «قائماً على رأس الغلام»؛ امام حسین بالاى سر این نوجوان ایستاده است و دارد با حسرت به او نگاه مىکند. «و هو یبحث برجلیه»؛ آن نوجوان هم با پاهایش زمین را مىشکافد؛ یعنى در حال جان دادن است و پا را تکان مىدهد.» والحسین علیهالسّلام یقول: بُعداً لقوم قتلوک»؛ کسانى که تو را به قتل رساندند، از رحمت خدا دور باشند.
این یک منظره، که منظره بسیار عجیبى است و نشاندهنده عاطفه و عشق امام حسین (ع) به این نوجوان است، و در عین حال فداکارى او و فرستادن این نوجوان به میدان جنگ و عظمت روحى این جوان و جفاى آن مردمى که با این نوجوان هم اینگونه رفتار کردند.»
انتهای پیام/ 161