به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، اقدام تروریستی در جریان برگزاری رژه نیروهای مسلح استان خوزستان معمایی نداشت و از این رو تفاوت عمدهای بین تحلیل کارشناسان داخلی و خارجی وجود ندارد. یک گروه مسلح به یک مراسم نظامی در یک روز خاص یعنی آغاز هفته دفاع مقدس حمله کرد و بعضی از کشورهایی که موضع خصمانهشان نسبت به ملت ایران پوشیده نیست در یکی از دو سطح رسمی یا رسانهای از این اقدام تروریستی به طور آشکار یا نسبتا آشکار حمایت کردند.
قربانیان این اقدام تروریستی هم «مردم» بودند. همانهایی که علتالعلل شکست توطئههای رنگارنگ دشمن در این چهار دهه بودهاند. تاثیر اندک این نوع اقدام هم از دید هیچ ناظری پوشیده نیست. پس طبیعی است که این اقدام به تحلیلهای مشابه در داخل و خارج کشور بینجامد. درعین حال در این موضوع نکاتی قابل اشارهاند:
استعداد نیروهای عملکننده صدام حسین در آن زمان حدود 30 هزار افسر نیروی هوایی و حدود 120 هزار نیروی نظامی زمینی ماهر و برخوردار از آموزشهای سطح بالا و پس از ماهها مانور روی موقعیتهای جغرافیایی مشابه ایران بود. آنان در این روز عمدتا از ارتفاعات شمال غرب خوزستان و محورهای شلمچه، چذابه، کوشک، جفیر، فکه و طلائیه وارد خاک ایران شدند که شامل لشکرهای 7، 11 در قالب سپاه یکم و لشکرهای 1، 3، 5، 9، 10 و تیپهای مستقل 31، 33 در قالب سپاه سوم و گارد ویژه ریاست جمهوری بودند.
ارتش عراق همزمان با استفاده از لشکرهای 2، 4 و 8 پیاده و 6 و 12 زرهی در قالب سپاه دوم با عبور از ارتفاعات استانهای کرمانشاه و ایلام و با هدف تصرف سرپل ذهاب و گیلان غرب و ارتفاعات حساس این منطقه وارد ایران شدند. در آن زمان استان خوزستان در حالی مورد هجوم همزمان سپاههای اول و سوم عراق یعنی حدود 79 هزار نیروی نظامی ورزیده عراق قرار گرفت که تنها لشکر مستقر در خوزستان (لشکر 92 زرهی) با 20 درصد استعداد درمقابل آن قرار داشت و سپاه پاسداران و بسیج هم که در حال مبارزه با ضدانقلاب در استانهای شمالی و شمال غربی کشور بودند، در آن زمان عملا برای دفاع از استان پهناور خوزستان استعدادی نداشتند.
با این وصف معادله نظامی و سرنوشت نبردی که یک طرف آن دارای 79 هزار نیروی ورزیده مجهز به سلاحهای لازم و طرف دیگر تنها دارای 2000 نفر و فاقد سلاح کافی بود، مشخص بود و باید گفت صدام حسین حق داشت براساس محاسبه مادی بگوید من تا یک هفته دیگر کار خوزستان را تمام میکنم و میوه آن را در تهران و مذاکرات سیاسی میچینم. اما همین2000 نفر و نیروهایی که از استانهای دیگر به آنان پیوستند، چنان کار را براین 79هزار نیرو تنگ کردند که ورود نیروهای نظامی عراق به خرمشهر 34 روز به طول انجامید و البته تنها 19 ماه بعد از آن نیز خرمشهر با عملیات بزرگ بیتالمقدس آزاد گردید و این درحالی بود که دشمن در جریان آزادی خرمشهر به اندازه دو لشکر (19 هزار نفر) اسیر داد و آنچه در حدفاصل سوم آبان 59 - روز اشغال خرمشهر - تا سوم خرداد 61 روز آزادی خرمشهر بر ارتش متجاوز رفت چنان بود که فرماندهان ارشد عراقی نظیر «وفیق السامرایی» آن را «روزهای لعنتی» لقب دادند.
حالا در سالگرد همین ماجرا، همانهایی که صدام نگونبخت را به حمله به ایران تحریک کردند تعدادی تروریست به درون ایران رسوخ داده و عدهای از تبار همان مدافعان را به شهادت رساندند، جانباز، کودک، سرباز و... کاری که اینها کردند ردپایی بود تا ماجرای جنگ 8 ساله و عوامل آن و نیز پادوهای آن و نیز نتایج آن فراموشمان نشود ولی کیست که نداند حالا دیگر از آن 19 لشکر و 3 تیپ و آن آرایش خبری که نیست بماند که در همان سرزمین که قرار بود همیشه نقش «مزاحم سخت» را مقابل ایران بازی کند، بسیجیهایی سر برآوردهاند که دفاع از ایران را بخشی از دفاع از عراق به حساب میآورند تا اینجای کار به آمریکا و عربستان و امارات حقیر میگوییم خب متوجه شدیم روز 31 شهریور واقعا روز مهمی است و باید قدر آن را بیشتر دانست.
میان آنچه پمپئو و بولتون گفته بودند و آنچه این مشاور ولیعهد امارات گفته است نقطه مشترک و متفاوتی وجود دارد. مشترک این است که قرار بوده در تیر و مرداد و شهریور اتفاق مهمی در ایران بیفتد و تفاوت این دو موضع این است که تابستان داغ آمریکاییها حسب شواهد و قرائن آشوبهای گسترده داخلی است درحالیکه این مقام اماراتی و یا آن نشریات سعودی (عکاظ، العرب و شرقالاوسط) از «انتقال نبرد به داخل» خبر دادهاند و این به آن معناست که طرح اولیه (یعنی تابستان داغ ناشی از شورشهای متداوم داخلی) به شکست انجامیده و آنان که این تابستان را طراحی کردند، نومیدانه به اعزام چند جوخه تروریستی به داخل ایران روی آورده و در واقع از طریق ترقهبازی تلاش کردهاند، تابستان را «داغ» نشان دهند!
اینکه یک پادوی اماراتی مینویسد: «انتقال نیرو به داخل عمق ایران گزینهای است که ما اعلام کرده بودیم و برابعاد آن اضافه خواهد شد» چیزی نیست که در حد یک «امیرنشین حقیر» باشد اما به هر حال این پادو صریحاً میگوید ما «عامل اجرا» بودهایم و این یعنی آنکه ابلهانه به ایران حق دادهاند که میتواند تلافی کند اما آیا امیرنشینهای کوچکی مثل ابوظبی و دبی که ظرفیت تهدید کشور بزرگی در اندازه ایران را ندارند، آنقدر مساحت دارند که عملیات نظامی واکنشی ایران و لو خیلی هم محدود باشد را در خود هضم نمایند؟ آیا محمدبن زاید فکر اینجای کار را کرده است و یا مثل محمد بن سلمان با محاسبات بچهگانه خود را به جای معرکه به مهلکه انداخته است؟
اما همه میدانند که اسرائیل و عربستان اگر ایران را تهدید کنند، تهدید آنان خندهدار خواهد بود چه رسد به اینکه اماراتی که کمتر از یک لقمه بسیار کوچک برای ایران است بخواهد رجز بخواند پس مسئول حادثه تروریستی روز شنبه اهواز بدون شک آمریکاست و این در حالی است که حدود دو هفته پیش از این، اسناد زیادی از نقش آمریکا در به آتش کشیده شدن کنسولگری ایران در بصره حکایت کردند. در این بین ایران بطور رسمی اعلام کرد مخالفان مشترک روابط ایران و عراق مسئول این ماجرا هستند که به آمریکا و عربستان اشاره تلویحی داشت.
آمریکاییها البته دخالت خود در ماجرای بصره و نیز دخالت خود در ماجرای اهواز را تکذیب کردهاند. ولی وقتی ما در هر دو ماجرا، رد تروریستها را در سلیمانیه عراق و در پایگاهی نظامی متعلق به آمریکا پیدا میکنیم، این اعلام برائتها ارزشی ندارند فقط میتوان گفت آمریکا ضمن اینکه ایجاد دلمشغولی امنیتی برای ایران را ضروری میداند، توانایی «پذیرش مسئولیت» و تبعات اقدام تروریستی را ندارد.
ما همین نحوه عملکرد را در مورد انگلیس نیز مشاهده میکنیم ما در حالی که از یک سو «لندن» را مرکز اصلی فعالیت گروهک بسیار کم تعداد «الاحوازیه» میبینیم و نیز دو روز پیش از ماجرای اهواز، شاهد صدور بیانیه وزارت خارجه جزیره انگلیس مبنی بر منع سفر اتباع انگلیسی به ایران هستیم، نمیتوانیم به ابراز تأسف مقامات انگلیسی استناد کنیم. خب این یک طرف ماجرای ما و آمریکا و انگلیس است.
ماجرای تروریستی شنبه، بار دیگر خطر حضور پایگاههای ثابت و سیار نظامی بیگانگان در کشورهای منطقه را برای ما عیان ساخت. الان و با حادثه روز شنبه اهواز یک بار دیگر دریافتیم که پایگاههای نظامی آمریکا و انگلیس در منطقه اصلیترین مراکز تولید تروریسم است و تا زمانی که این پایگاهها وجود دارند هر چند ما موفق به شکست کامل تروریستهای تکفیری و غیرتکفیری در کشورهای منطقه بشویم که شدهایم، ایمن از حوادث تروریستی و خلق گروههای بیریشه جدید و تقویت آن نیستیم.
اقدامات تروریستی میتواند در هر زمانی و با امکانات کم در نقطهای از منطقه و از جمله در ایران روی دهد و امنیت و آسایش این مردم و این مرز و بوم را به خطر بیاندازد و بخصوص آرامش روانی کشورهای منطقه را بهم بزند. ما الان راه حل آن را پیدا کردیم. راه حل اصلی، حذف پایگاههای ثابت و سیار نظامی آمریکا و انگلیس از منطقه و از هر کجای منطقه است. راه آن این است که ما رسماً اعلام کنیم از این لحظه هیچ پایگاه نظامی آمریکا و انگلیس در کشورها و در آبهای منطقه حق حضور ندارد. واقعیت این است که امنیت را نمیتوان دو بخش کرد به گونهای بخش اثباتی آن برای آمریکا و انگلیس و بخش سلبی آن برای مردم منطقه باشد.
این مهار دو سطح دارد یک سطح اقدامات اطلاعاتی و حفاظتی است مثل اینکه رژه نظامی باید در «نقطه امن» برگزار شود و یک سطح آن هم این است که وقتی آوردههای اطلاعاتی ما از نقش قطعی چهار کشور آمریکا، انگلیس، عربستان و امارات در اقدامات تروریستی علیه ایران در اهواز، بصره، حمص، بیروت و... حکایت میکنند، این کشورها نباید بدون مکافات بمانند و به اقدامات جنایتکارانه خود ادامه دهند و حتی وقیحانه به آن افتخار هم بکنند چنانچه بعد از اقدام تروریستی اهواز مشاهده کردیم.
انتهای پیام/