به گزارش خبرنگار اجتماعی دفاع پرس، در طرح دستگیری سارقین حرفهای پایتخت با تلاش نیروهای پلیس آگاهی تهران بزرگ 145 نفر از سارقین حرفهای دستگیر شدند.
در بین دستگیرشدگان از سارق منازل، لوازم خودرو و کلاهبردار بود تا جوان 18 سالهای که میگفت فریب خورده و میخواسته یکشبه ره صد ساله را برود.
طبق روال گذشته، متهمان را به حیاط پلیس آگاهی پایتخت آوردند تا خبرنگاران بتوانند با آنها گفتوگو کنند. صدای زنجیری که بر روی آسفالت کشیده میشود، آزاردهنده است. متهمان را به دو ردیف تقسیمبندی میکنند.
هر خبرنگار به دنبال سوژهای است. کمی تامل میکنم؛ نگاهم به یکی از متهمان میافتد که لباس آبی بر تن دارد؛ جلوتر میروم؛ کاغذی دست او هست که نوشته شده «مرد هزارچهره». پس از رد و بدل شدن چند کلام، راضی میشود که با هم گفتوگو کنیم.
اغفال دختران دم بخت توسط مرد هزارچهره
در خصوص جرمش میگوید: در یکی از سایتهای همسریابی با یک هویت جعلی خودم را به دختران معرفی میکردم؛ پس از ارتباط گرفتن با خانمها و رد و بدل شدن شماره تلفن همراه، ارتباطم را بیشتر کرده و با آنها دوست میشدم.
از او میخواهم در خصوص شگرد کارش بگوید و اینکه چطور اعتماد دختران را به خودش جلب میکرد. این متهم جزئیات کلاهبرداری را اینگونه شرح میدهد: پس از ورشکسته شدن در شرکتهای هرمی مجبور شدم به صورت قاچاق به ترکیه و از آنجا به یونان و ایتالیا بروم. یک سالی در ایتالیا زندگی کردم، اما به دلیل اینکه خانوادهام در ایران بود، برگشتم تا اینکه زندگی خوبی بسازم.
از او میپرسم چرا زندگی که بخاطر آن به ایران برگشتی را نساختی. میگوید: به دلیل بلندپروازی که داشتم در این راه قرار گرفتم. از سال 95 شروع به کلاهبرداری در سایتهای همسریابی کردم، در این سایتها با یک هویت جعلی خودم را به دختران معرفی میکردم؛ پس از ارتباط گرفتن با خانمها و رد و بدل شدن شماره تلفن همراه، ارتباطم را بیشتر کرده و با آنها دوست میشدم، بعضاً در جلساتی که با دخترها در کافیشاپ میگذاشتم، وقتی میفهمیدم که طرف مقابل، پولدار نیست، او را رها میکردم؛ هدف من سوء استفاده جنسی نبود و فقط میخواستم امرار معاش کنم و زندگیام را با بلندپروازی جلو ببرم.
از او سوال میکنم که چطور دختران به تو اعتماد میکردند. میگوید: در مدت سه روز با فن بیان و آراسته کردن ظاهر، اعتماد قربانیان را جلب کرده و به بهانههای مختلف از آنها کلاهبرداری میکردم؛ البته برای آنها با خرید دستهگل، ادکلن، تلفن همراه و... هزینه نیز میکردم و در این رفتوآمدها بازخورد میگرفتم که آن دختر تا چه اندازه توان مالی دارد. در موارد مختلف پولهای میلیونی به دست میآوردم، در یک مورد نیز تا 10 میلیون تومان کلاهبرداری کردم و هر دفعه هویت و شماره تلفن خودم را تغییر میدادم.
آفتاب تیزتر از قبل میتابد و مرد هزارچهره کمی کلافه میشود. از او میپرسم با چند نفر ارتباط داشتی. به برگهای که در دست دارد و روی آن نوشته «مرد هزارچهره نگاهی میکند» میگوید 150 نفر، اما تا کنون 40 نفر به عنوان شاکی شکایت کردند.
یک لیوان آب به او میدهم و پس از کمی استراحت میپرسم بیشتر کسانی که به دام افتادند برای کدام استانها بودند. میگوید: من در مدت به 15 استان سفر کردم و در هر استان با یک تا دو نفر ارتباط داشتم؛ چون میترسیدم پلیس رد مرا بزند.
محوطه کمی شلوغ میشود. خبرنگاران دیگر رسانهها هم میآیند تا از این متهم گقتوگو بگیرند. از او میپرسم با پولهایی که به دست آوردی چه کردی. میگوید: با پولهای به دست آمده فقط روزمرگی خود را میگذراندم، پول حرام باقی نمیماند.
کمی همهمه میشود. از او میپرسم کجای زندگی را اشتباه رفتی که به اینجا ختم شد. میگوید: سه عامل باعث شد که به این روز دچار شوم؛ اول دوری از خداوند، دوم دوری از پدر و مادر و سوم بلندپروازی.
مصاحبه من تمام میشود و فاصله میگیرم؛ اما فکرم درگیر میشود که چرا باید دختران در سه روز به کسی که حتی نمیشناسند، اعتماد کنند. باید یادمان باشد که روز به روز مجرمان با روشهای جدیدی برای فریب مردم در کمین ما هستند. پلیس به وظیفه ذاتی خود عمل میکند، اما ما هم باید بیشتر مراقب باشیم.
انتهای پیام/ 241