گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: شهید رحیم رجبی پس از عمویش عزت الله رجبی که در قیام 15 خرداد 42 به شهادت رسید، دومین شهید خانواده بود. در دوران مبارزات علیه رژیم پهلوی رحیم با وجود این که سن و سال کمی داشت، به فعالیت پرداخت. بر اثر فعالیتهای انقلابی تحت تعقیب ساواک قرار گرفت. به جهت شجاعتهایی که از خود نشان داده بود به لقب «شجاع» معروف شده بود. رحیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی جهت مقابله با کومله و دموکراتها خودش را به کردستان رساند. در یکی از درگیریها رحیم اسیر آنها شد. حدود سه ماه از سرنوشت او خبری نبود تا اینکه عملیاتی به فرماندهی شهید چمران انجام شد و رحیم آزاد میشود.
فضل الله رجبی برادر شهید «رحیم رجبی» که پس از 36 سال به آغوش خانواده برگشته است، در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس، اظهار داشت: پدر و عمویم در قیام 15 خرداد سال 42 حضور داشتند. در این قیام، عمویم عزت الله رجبی کفن پوشان به شهادت رسید.
وی در خصوص شهید رحیم رجبی گفت: 6 پسر بودیم که پنج تن از ما در جبهه همزمان حضور داشت. رحیم سومین فرزند خانواده بود. او یک سال از من کوچکتر بود. رحیم روزهای نخست جنگ ایران و عراف به مناطق عملیاتی اعزام شد. طبق مستندات موجود از فیلمها و عکسها این شهید والا مقام، از همرزمان شهید چمران و شهید حاج احمد متوسلیان در جنوب بویژه غرب کشور بود که در ماموریتهای لبنان نیز شرکت کرده بود. برادرم در عملیاتهای چزابه، فتح المبین و بیت المقدس نیز حضور داشت. در عملیات بیت المقدس مجروح شد. او در خصوص جبهه سخنی در خانه نمیگفت اما پدر و مادر در خانه میگفتند که سرانجام رحیم شهادت یا اسارت است. وی در آخرین اعزام رحیم در عملیات رمضان شرکت کرد و پیکرش مفقود شد.
رجبی خاطرنشان کرد: پس از مفقودی رحیم، عکسی که در روزنامه منتشر شده بود را نشانمان دادند تا چهره رحیم را شناسایی کنیم. مادر و پدرم تایید کردند که این فرد اسیر رحیم است. از طریق هلال احمر و صلیب سرخ پیگیری کردیم اما نتیجهای نگرفتیم. بنیاد شهید بعد از گذشت 20 سال از مفقودی، شهادت رحیم را تایید کرد.
برادر شهید رحیم رجبی عنوان کرد: برادر بزرگم «نصرالله» هم در سال 62 طی عملیات والفجر یک به شهادت رسید. پدرم با وجود اینکه پنج فرزندش را به جبهه فرستاده بود اما حضور در مناطق عملیاتی را وظیفه خودش هم میدانست. از این رو راهی جبهه شد.
وی با بیان این که مادرم سالها چشم انتظار بازگشت پیکر رحیم بود، تصریح کرد: مادرم شهادت رحیم را باور نکرده بود. زنگ در خانه که به صدا درمیآمد، میگفت: «رحیم است». مادرم یقین داشت که رحیم برمیگردد تا آنجایی که برایش بشقاب در سفره میگذاشت. مادرم سال 84 و پدرم سال 93 در چشم انتظاری درگذشت.
انتهای پیام/ 131