بخشی از زندگینامه روحانی شهید «سید محمد تقی بحرانی»؛

رزمنده‌ای که با خبر شهادت هم‌رزمانش احساس شرمندگی می‌کرد

شهید «سید محمد تقی بحرانی» هر بار که اخبار و اطلاعاتی از جبهه‌ها می‌رسید یا خبر شهادت عزیزی در شهر می‌پیچید احساس شرمندگی می‌کرد. او با خود این فکر را می کرد که چرا در شهر مانده و به کمک همرزمان خود نمی‌رود.
کد خبر: ۳۱۳۸۸۴
تاریخ انتشار: ۱۲ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۲:۴۰ - 31March 2020

با خبر شهادت هر رزمنده ای احساس شرمندگی می کردبه گزارش دفاع‌پرس از بوشهر، روحانی شهید «سید محمدتقی بحرانی» در سال 1349 هجری شمسی در بوشهر به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در مدرسه «امام جعفرصادق (ع)» و دوره راهنمایی را در مدرسه «22 بهمن» بوشهر گذراند. در دوران انقلاب 8 ساله بود ولی علی رغم سن کم، همراه با برادر در راهپیمایی و اعتراضاتی که علیه رژیم ستم شاهی برپا می شد شرکت می کرد.

وی نسبت به نماز علاقه عجیبی داشت و به پدر و مادرش می گفت که برای نماز صبح از خواب بیدارش کنند و مادر با ذکر صلوات و دست کشیدن به روی صورتش او را از خواب بیدار می کرد. محمدتقی وقتی بیدار می شد به مادرش می گفت: «چرا روی صورتم دست می کشی، چون با این نوازش من را شرمنده می کنی و مسئولیت من نسبت به شما خیلی سنگین تر می شود».

هر بار که اخبار و اطلاعاتی از جبهه ها می رسید یا خبر شهادت عزیزی در شهر می پیچید، او احساس شرمندگی می کرد که چرا در شهر مانده و به کمک همرزمان خود نمی رود. در سن 13 سالگی همراه با برادرش به بسیج رفت که به جبهه اعزام شود ولی به دلیل سن کمش به او اجازه اعزام ندادند و لذا با چهره ای آشفته و گریان به منزل رفت و پس از اصرار به پدر و مادر و دستکاری در شناسنامه، مجددا به بسیج رفت و موفق شد برای اعزام به جبهه ثبت نام کند. فردای آن روز با دیگر همرزمانش عازم جبهه های غرب کشور شد.

رفتار و کردار او زبانزد خاص و عام بود، به طوری که بین همه محبوبیت خاصی داشت. رفتارش حساب شده و منظم بود و همه اعضا خانواده از او درس می گرفتند. گرچه سن و سال کمی داشت، ولی دارای روحی بزرگ و چهره ای جذاب بود، تا آنجا که هیچکس کوچکترین حرفی که موجب رنجش او شود را نمی زد.

از خصوصیات بارز اخلاقش ساده زندگی کردن بود. بیشتر از لباس پدر و برادرش استفاده می کرد؛ زیرا اعتقادش این بود که تمیز و مرتب بودن انسان به لباس او نیست.

سید «محمدتقی» قبل از شهادت در مدرسه علمیه مشغول به تحصیل بود، وقتی می خواست به جبهه برود، مسئولین مدرسه و دوستانش به او می گفتند از درس عقب می مانی، اما وی در پاسخ می گفت پس از برگشتن از جبهه از طریق نوار کاست و به کمک دیگر طلبه ها عقب ماندگی را جبران می کنم و همین طور هم می شد و ایشان باتوجه به استعداد خدادادی که داشت، معمولا از این طریق درس های عقب مانده را خوب یاد می گرفت و خود را به دیگران می رساند.

سید محمد تقی در مدرسه علمیه امام صادق (ع) اصفهان نام نویسی کرده بود و مدتی مشغول کسب علوم دینی بود اما چون قلبش برای حضور در میدان های جنگ می تپید، لذا برای دومین بار در سال 1365 همراه با کاروان سپاه محمد (ص) به همراه جمعی از برادران هم محلی و خویشان خود به جبهه اعزام شد و در گردان تازه تاسیس "کمیل" به عنوان نیروی کمک آر.پی.جی زن می جنگید.

سرانجام در تاریخ 4/10/65 در عملیات کربلای 4 قایق حامل او و تعدادی از همرزمانش، در حالی که به سوی اهداف از پیش تعیین شده در حرکت بود، مورد اصابت خمپاره دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.

پیکر شهید همراه با 30 شهید گلگون کفن دیگر در تاریخ 13 بهمن 1375 وارد استان شد و در تاریخ 16 بهمن 75 در میان شور و فغان دوستان و آشنایانش تشییع و در بهشت صادق به خاک سپرده شد.

بخش هایی از وصیتنامه شهید

این جانب «سیدمحمدتقی بحرانی» فرزند «سیدهادی» متولد 1349 دارای شماره شناسنامه 29844، با ایمان به خدای واحد رهسپار جهاد می شوم، و چون با یاد خدا حرکت می کنم، با هر سختی و مشکلی خواهم ساخت. من که نوجوانی 13 ساله هستم، می دانم که آمریکا و اسرائیل چه بلاهایی بر سر ملت مظلوم لبنان آوردند. من می دانم که این صدام جنایتکار، به دستور چه کسی به خاک میهن اسلامی ما تجاوز کرد. و من هم برای ریشه کن نمودن تمام این ظلم ها پا به صحنه ی نبرد حق علیه باطل گذاردم. من می روم و با رفتنم درس استقامت و ایستادگی را به ملت عزیز می دهم. من مانند شمعی که نور کمی دارد، می سوزم و با سوختن خود منطقه ای را روشن می نمایم تا دیگران در اثر این روشنایی کم، آگاهی به دست آورند و آنان نیز خود را برای سوختن و روشنایی دادن آماده سازند. همان طور که شهید رجایی به این نکته اشاره کرد که ما باید خودمان را برای فدا شدن در راه جامعه آماده کنیم.

برادر عزیزم، این شمایید که باید سلاح از دست افتاده من را برگیرید و پیام خون شهیدان را به گوش جهانیان برسانید.

خواهران عزیزم، شما هم می توانید با حفظ حجابتان از خون شهیدان پاسداری نمایید.

پیامی هم برای ملت مسلمان و شهید پرور دارم که پشت امام را خالی نکنید. و در آخر دعای همیشگی: «خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار» به امید پیروزی حق بر باطل.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها