به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، برخی افراد همیشه باید آماده ایثار و جانفشانی باشند، ساعت و ثانیه ها گویا برای آنها نیست، چرا که عمرشان وقف آسایش و دیگران است. آتش نشان کاری با چنین ویژگیهایی است؛ آتش نشان درواقع با داشتن آگاهی کامل و درک دقیق به خاطر روحیه نوع دوستی، خدمت لباس مقدس آتش نشانی را میپوشد، او همانند مجاهد راه خداست؛ ایثارگری و گذشت جزلاینفک کار آتش نشان است، همیشه با خطر و آسیب همراه است و مهترین وظیفه آنان حفظ امنیت و جان و مردم است. در این خصوص خبرنگار دفاع پرس با «منیر درویشان» همسر شهید آتش نشان «علی قانع» گفت وگویی انجام دادهاست که در ادامه میخوانید:
همسرم متولد ۲۰ دی سال ۵۹ بود،از کودکی در هیاتهای عزاداری امام حسین (ع) قدم گذاشته بود و خیلی به فعالیتهای مذهبی و شرکت در مجالس عزاداری ائمه (ع) از خود علاقه نشان میداد.
علی برای کمک و خدمت همیشه آماده بود، در همه شرایط برای انجام کارآمادگی داشت. دیوارهای ایستگاه آتشنشانی نمازخانه را داوطلبانه انجام میداد. خوش رویی و اخلاقی که علی داشت زبان زد همه همکاران و فامیلها بود و همیشه همه از وی تعریف میکردند و دوستش داشتند.
همسرم به بزرگترها به ویژه مادرش خیلی علاقه و توجه داشت و مادرش هم نسبت به وی همین گونه بود. علی علاقه و توجه خوبی در همه زمینه هابه فرزندانمان طاها و یاسین داشت، بچه ها را مرتب نوازش می کرد و میبوسید و در زمینه تربیت و رشد آنها نیز نکات زیادی را رعایت میکرد.
همسرم همیشه بهترین هدیه ها را می خرید
همسرم همیشه بهترین ها رابرای من و فرزندانش تهیه کرده و برایمان تامین میکرد، بهترین هدیهها را میخرید و بیش از ما خودش خوشحال میشد، زیرا رضایت و شادی من و فرزندانش برای وی خیلی مهم بود.
همسرم هیچ وقت از نگرانی و مشکلات کار خود چیزی نمیگفت: از مشکلات و آزارهای که بعضی افراد بیماربا آتش نشانی تماس گرفته یا جواب نداده یا سلطل آشغال آتش میزدند، را بیان نمیکرد. مشکلاتی از قبیل، استرس دایمی که در حین کار داشت را در خانه مطرح نمیکرد؛ یا از حوادث تلخی که در حین کار با آن مواجهه میشدند.
هزار آرزو برای فرزندان خود داریم
علیهربار از شهادت میگفت: من به همسرم میگفتم این حرف ها را مطرح نکن ما هزار تا آرزو برای بچهها طاها و یاسین داریم که باشی و با هم خوشبختی و سعادت بچهها را بینیم و آرزوهایمان را برآورده کنیم.
دستهایی که برای دعا رو به آسمان رفت و اجابت شد
ماه رمضان سال آخر همسرم در روزهای آخری که ازعمرش مانده بود؛ هر روزی که سر سفره افطار به خانه میرسید دست هایش را رو به آسمان بلند می کرد و می گفت: خدایا روزه من که قبول است و شهادت را نصیبم فرما. روزه اعضای خانوادهام را قبول کن و درحق من و بچه هایش در زمینه سلامتی و برآورده شدن خواسته هایمان دعا کرد.
آخرین ماموریت سفارش بچهها را به من میکرد
هر زمانی که به ماموریت میرفت و حتی در آخرین ماموریت روزجمعه که تلفنی با هم صحبت کردیم سفارش تربیت خوب کردن آنها و مواظبت از فرزندان مان را از من خواست و خودش همیشه واقعا مراقب همه امور بچهها و خانوادهاش بود.
همسرم خوشرو خوش اخلاق و رفتار بود؛ همکارانش وی را دوست داشتند و همیشه علی را با خندهای که برلبش نقش بسته بود میشناختند.
صبح آخر بچه هارا بوسید و رفت
همسرم همیشه زمانی که میخواست از خانه به سر کار برود؛ بچه ها را میبوسید و آنها را بیدار کرده و خداحافظی میکرد و بعد میرفت میگفت: معلوم نیست که برگشتی وجود داشته باشد. یکبار به همسرم گفتم لازم است هر صبح آنهارا بیدار کنید؛میگفت: شاید این آخرین صبحی باشد که آنها را میبینم و میبوسم. ما را برای نبودن و اتفاقهای ناخوشایند با گفتن این و مطلب و این گونه خداحافظی کردن آماده میکرد.
خداحافظی آخر
همسرم جمعه ۲۵ تیرماه سال ۹۵ درهنگام عملیات خاموش کردن آتش سوزی یک واحد مسکونی در زیرزمین ساختمان چهار طبقه مسکونی و برای نجات پیرزنی که در زیر زمین واحد مسکونی محبوس شده بود، رفت و به درجه رفیع شهادت نائل رسید.
مسئولان خانواده و فرزندان شهدای آتش نشان را فراموش نکنید
سزاوار است با توجه به سختی کارآتش نشانان و مشکلاتی که در حین انجام عملیات و سوانح و حوادث برای آنان اتفاق میافتد مسئولان امکانات و مزایای بهتری برای آنان قائل شوند و بعداز بروز حوادث خانواده و فرزندان شهدای آتش نشان را فراموش نکنند.
انتهای پیام/ 191