در مصاحبه یک شهید با خودش؛

مرگ مردانه، مرگ در میدان جهاد است

شهید سید محمدرضا ناصریان در مصاحبه‌ای با خودش گفته است: شهادت خوب‌ترین نوع مردن است و بهترین انتخاب. مردن در میدان باشد، مرگ مردانه، مرگ در میدان جهاد است.
کد خبر: ۳۱۷۹۹۷
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۷ - ۰۰:۳۰ - 12November 2018

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، سید محمدرضا ناصریان متولد سال 1336 در دامغان بود. وی پس از گرفتن مدرک دیپلم، وارد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شد و همزمان به شغل معلمی در یکی از مدارس تهران روی آورد. چند سال بعد محمدرضا به عنوان مدیر مدرسه منصوب شد. ناصریان با حضور در جبهه های دفاع مقدس به عنوان نیروی امدادگر، پشتیبانی، فرهنگی و رزمنده به خیل حماسه آفرینان کشورش پیوست که سرانجام در عملیات والفجر1 در منطقه عملیاتی فکه به شهادت رسید. از این شهید دست‌نوشته‌هایی حاوی روزنوشت‌هایش در جبهه و نامه‌هایش به خانواده و دوستان باقی مانده است. از دستنوشته های معروف این شهید که به عنوان مصاحبه برتر سال انتخاب شد، مصاحبه اس است که با خودش انجام داده و در حدود 30 سال پیش در روزنامه کیهان به چاپ رسید. به گفته برادر شهید زمانی که از دبیرخانه جشنواره تماس گرفتند تا از سید محمدرضا برای حضور در مراسم تقدیر مصاحبه برتر دعوت کنند وی به شهادت رسیده بود لذا مادر شهید در مراسم حضور یافت و جایزه را دریافت کرد. در ادامه بخش اول این مصاحبه را می خوانیم.

تخریب چی پیشمرگ است

چه شد که به جبهه آمديد؟

تقدیر و توفیق الهی؛ الحمدلله. و از خودمان خواستند که تقسیم کنیم.

چرا به واحد تخریب رفتید؟

توفیق الهی؛ الحمدلله. و بعدش وقتی روز سوم اعزام، ما را به دلخواه خواستند که تقسیم کنند، به دلم آمده بود که مورد دوم اش را انتخاب کنم و همانی شد که می خواستم؛ الحمدلله. مسوول ما گفت: «به تخریب چی نیاز بیشتر داریم. اگر کسی وارد نباشد، اشکالی ندارد، دوره ی آموزشی داریم و یاد می گیرد. ولی باید اهل ایثار و فداکاری باشد. تخریب چی پیشمرگ است. جلوتر از همه باید در جلوی خط شکنان باشد و مین های مختلف را در شب و بعد عمليات خنثی کند و اگر هم لازم شد، بلند روی مین ها و با ایثار جان اش، جان صدها رزمنده دیگر را نجات دهد.» وما همین را می خواستیم و ان شاء الله چنین باشیم؛ به حق محمد و آل اش و به حق فاطمه زهرا(سلام الله عليها).

در جبهه به خلوص و ایمان رزمنده ها علاقه پیدا کرده ام

چرا با این که دوره شما در 21/12/61 به پایان رسیده باز ماندید (در جبهه)؟

اولا - تا این موقع، جز آموزش دیدن و خوردن و پوشیدن امکانات مردم کاری نکرده بودیم. ثانیا - فرمانده مان گفت: «چون فعلا به نیروهای حاضر نیاز داریم باید بمانند این وظیفه شرعی است و از نماینده های امام هم ما استفتاء کرده ایم که رزمندگان تا هر موقع که مسوولان در جبهه صلاح بداننده باید باشند و دارای هر مسؤولیتی هم در پشت جبهه باشند، باید آن جا بمانند در جبهه که جبهه، مقدم است.»

ثالثا - به این جا علاقه پیدا کرده ام به معنویت اینجا، به خلوص بچه ها، به خاک مقدس اینجا و به آب و هوای این جا و برای تطهیر شدن بای می ماندم و تازه این جا، نه با پا بلکه با سر آمده ام و زندگی ام را در اینجا زندگی می دانم. وقتی یک جوان ۱۶ ساله می گوید (با گریه و زاری) خدایا ببخش، رب ارحم ضعف بدنی، خدایا! طاقت آتش ات را ندارم.

رابعا - فرض که نصفه کاره و بی اجازه برمی گشتیم، چه اطمینانی است که دوباره توفیق برگشتن پیدا کنیم و چه اطمینانی که زمانه دوباره فرصت بدهد و چه اطمینان که دوباره این موقعیتها دست به دست هم دهند؟ به هرحال، از حضورم در این جا خیلی راضی ام؛ الحمدلله. در کنار جندالله، در کنار انصار امام زمان (ع)، لذت و معنایی دارد که به روی کاغذ نمی توان آورد.

کی به تهران برمی گردید؟

به قول بچه ها، که قول خودم هم هست: یا زیارت یا شهادت؛ ان شاء الله.

در چه احزاب و سازمان هایی عضو هستید؟

در قبل از انقلاب، به دلیل جو خفقان، ماهیت احزاب و سازمان ها را نمی دانستم و اشکالی نمی دیدم و شاید هم مایل بودم. اما بعد از انقلاب روز به روز ماهیت گروه ها برای ما مشخص شد؛ الحمدلله. و به هیچ سازمانی نپیوستم و فعلا هم عضو هیچ حزبی نیستم. ان شاء الله که صلاحمان بوده.

مرگ مردانه، مرگ در میدان جهاد است

کدام حزب را اسلامی یا اسلامی تر می دانید؟

حزب جمهوری اسلامی را، و مخلص مسؤولان آنها، مثل آقای خامنه ای و حجت الاسلام رفسنجانی هستیم. خدا توفیق بدهد؛ ان شاء الله.

 

نظرتان را راجع به شهید مظلوم دکتر بهشتی و استاد شهید مرتضی مطهری بگویید.

نظر بنده همان نظر امام است. ما کسی نیستیم که نظری داشته باشیم و متاسفانه این دو شهید، تا بودند ما قدر آنها را ندانستیم و خداوند ان شاء الله از تقصیرات ما بگذرد و روح شهیدان از ما راضی باشند؛ ان شاء الله.

ظاهرا به شهدای محراب علاقه خاصی دارید. توضیح بدهید، نظرتان راجع به شهدای محراب چیست؟

شهدای محراب از نوادر روزگار و از اعاظم علما و عرفا بودند. منتهی این حقیر با شهید دستغیب، احساس پیوند نزدیکی می کنم، خیلی به ذهن و به دلم می آید؛ الحمدلله. ان شاء الله سرنوشت مان مثل هم باشد؛ به حق محمد و آل اش و به حق فاطمه زهرا(سلام الله عليها). اسم گروهان ما هم شهید دستغیب است؛ الحمدلله. لازم به توضیح است، اگر می خواهید اسلام را به زبانی ساده و دوست داشتنی و صحیح بدانید، سراغ کتاب های شهید دستغیب حتما بروید، ان شاء الله.

از قرآن بگوئید؟

در تفسیر باید احتیاط کرد و تفسیر به رأی نباید کرد و هر کسی حق ندارد تفسیر بگوید. باید عالم باشد و با تقوی، علم به قرآن و تقوی، برای این که معانی ظرفیت تر و بهتری بیندازد. اما در ترجمه؛ روخوانی با ترجمه در جمع یا به تنهایی خوب است. وقتی قلبتان گرفته است، یا احساس دلتنگی می کنید، برید گوشه ای و قرآن بخوانید تا به دلتان نور بیاید که قرآن کتاب نور است. وقتی قرآن می خوانی، انگار خدا با تو صحبت می کند و در هنگام نماز تو با خدا صحبت می کنی. کسانی که با قرآن انسی ندارند، دریچه ی هدایت را به روی خود بسته اند، و بشکنند این حصار را.

گریه، ماتم گرفتن نیست/ گریه برای امام حسین (ع) شفادهنده و شفاعت کننده است

از زیارت و روضه خوانی و عزاداری بگویید.

به زیارت بروید، حتی به زیارت امامزاده های ناشناس. چون اگر حق باشد که چه بهتر، و اگر ناحق باشند، شما فیض تان را برده اید... و فاصله ها برایتان مطرح نباشد. روح ائمه و اولیاء الله مرز ندارد. روح ائمه و اولیا مرز ندارد، داخل قبر که زندان نیستند، می چرخند. از تهران می توانید زیارت عاشورا یا زیارت وارث را بخوانید، به گونه ای که انگار حسین بن علی (ع) در کنار شماست. و ان شاءالله به زودی راه کربلا باز می شود. به قول امام، ما هرچه داریم از این روضه ها و گریه ها است و از عاشورا است. گریه، ماتم گرفتن نیست، بلکه زنده شدن دلهاست دلی که خالصانه برای امام حسین (ع) اشک می ریزد و از روحانیت حسین (ع) به او هم می رسد و نزد خدا ارزش دارد و واقعا نیرو می گیرد، شفادهنده و شفاعت کننده است. مبادا که مسخره بگیرید یا عادی تر با مسئله برخورد کنید که قساوت قلب پیدا می کنید و وای بر کسی که قساوت قلب پیدا کند، که محروم می شود از فیوضات و برکات. در روضه خوانی، به روضه خوان کی هست و نیست، کار نداشته باشید، مسئله هست، اما اصل نیست. مهم حال گرفتن است و حدیثی است که مضمون آن است.

از شهادت و لقاء الله بگویید.

شهادت وسیله است، هدف نیست. هدف رضای خدای تبارک و تعالی است. هدف خدمت به اسلام است و اطاعت از ولی فقیه، که اطاعت از ولی رسول اش است. فقيه، اطاعت از امام زمان (ع) است و اطاعت از امام زمان (ع) اطاعت از خدا و رسولش است.

شهادت خوب ترین نوع مردن است و بهترین انتخاب. شهادت والاترین خیر است. شهادت مردن نیست، بلکه تولدی دوباره است. شهادت توفیقی است که اگر به گنهکارانی مثل ما نصیب شان شود، ان شاء الله، به حق محمد و آل اش و به حق فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، رسته اند و نجات یافته اند، وگرنه عملی و مایه ای و زاد و توشه ای ندارند که روسفید باشند. چه توشه ای برای فردای خودمان داشته باشیم و چه نداشته باشیم، رفتنی هستیم، کی مانده است که ما بمانیم؟ کی نرفته است که ما نرویم؟ اگر نخواهیم هم، باز ما را می برند. پس چه بهتر رفتنی باشد، مرگی باشد، با پیکری خونین و گلگون در محضر خدا.

پس چه بهتر رفتنی باشد با روسفیدی نزد خدای خود؛ ان شاء الله. پس چه بهتر رفتنی باشد که در بستر نباشد، بلکه مردن در میدان باشد، مرگ مردانه! مرگ در میدان؛ ان شاء الله. به قول استاد شهید مطهری: شهید شمع تاريخ است. و به قولی دیگر: شهید قلب تاریخ است. که خداوند توفیق دهد به همگی آنها که مؤمن اند و دوست دارند این گونه مردن را. و به این حقیر که «شهادت» و لقاء اللهی که همراه با رضایت او باشد نصیبمان شود؛ ان شاء الله به حق محمد و آل اش و به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار