به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، «مجید قیصری» در سال ١٣٤٥ در تهران متولد شد و در رشته روانشناسي تحصيل كرد. قيصري در اوايل دهه ٧٠ به طور جدي به نوشتن داستان كوتاه پرداخت. مجموعه داستان «صلح»، رمان «جنگي بود، جنگي نبود»، مجموعه داستان«طعم باروت» و مجموعه داستان «نفر سوم از سمت چپ» محصول تلاشهاي او در زمينه داستان نويسي.
وی به داستان «سه کاهن» را با موضوع زندگی حضرت محمد (ص) به نگارش درآورده که به زبان روسی ترجمه شده است.
این کتاب به یک روز از زندگی پیامبر اکرم (ص) در سن چهار سالگی روایت میکند. در این داستان حضرت حلیمه (س) دایه پیامبر (ص)، سعی دارد تا جان ایشان را از گزند کاهنانی نجات دهد که می خواهند بر اساس نشانههای ظاهری پیامبر خاتم (ص)، وی را با خود ببرند.
قیصری در مقدمه کوتاهی بر این رمان می نویسد:
«عاشورا بهانهای شد تا شماس شامی را بنویسم. بهانه را منتهی الامال شیخ عباس قمی به دستم داد: روایت در روایت، ناب و خواندنی. داستان موسای دیگر و این آخری تا این ساعت، سه کاهن، نیز فرزند همین کتاباند. کتاب شیخ پر از بهانه است و من هم بهانه جو»
قسمتی از متن کتاب:
«چه اتفاقی برای حارث افتاده؟ حارث صبح کجا، این مردی که حالا داشت میدید کجا. لابد این جنگیرها هواییاش کرده بودند.
حلیمه همین که چشمش به این مردان رنگی و غلام حبشیشان با آن زخم روی گونهاش افتاده بود اینها شوماند. اما فکر نمیکرد بخواهند او را از دیارش آواره کنند یا امانت مردم را از چنگش در بیاورند. جای بهتر، فراوانی، آبادانی! بخت یارت بوده! کدام بخت یاری؟ کدام شوربختی؟ تازه داشت در سایه این طفل یتیم طعم زندگی را حس میکرد.
نکند حارث به کلام این کاهنان، خام شده باشد؟ چه کسی از آنها خواسته بچه او را بزرگ کنند؟ شاید چیزی از دهان حارث شنیده باشند. شاید نگاه کاهن به زندگی فقیرانه آنها افتاده. نداری از سر و روی تمام قبیله میبارد؟ مستحق بسیار است. حلیمه نیازی به کمک هیچ کس ندارد.
آنها به طمع آمدهاند. به طمع پادشاه آینده. خودشان گفتند.برگزیده. موعود. اما این مردان، چگونه از وجود این طفل در این بیابان با خبر شدهاند؟ راهب، ندیده او را میشناسد؛ کاهنان پرسان پرسان در پیاش خیمهها را میگردند؛ از کجا که دیگرانی هم در پیاش نباشند؟
تیره پشت حلیمه میلرزد. اینها بروند کسان دیگری میآیند. باید به حال بچه آمنه فکری کرد؛ باید از دست این کاهنان نجاتش داد. سخنان حارث، عزمش را جزمتر میکند که تا دیر نشده چارهای بیندیشند. اما چه کند، نمیداند. کاش سردار اینجا بود.»
«سه کاهن» در 205 صفحه به قلم «مجید قیصری» تالیف و توسط نشر «علمی فرهنگی» در یک هزار و 500 نسخه منتشر شده است.
انتهای پیام/ 161