به گزارش دفاع پرس از بابل، آیتالله محمد فاضل استرآبادی، از علمای مبارز و انقلابی و موسس حوزه علمیه فیضیه بابل، در 6 آذرماه 1395 دار فانی را وداع گفت. وی در دوران نهضت اسلامی، نقش قابل توجهی در ساماندهی مبارزات مردم استان مازندران داشت.
مرحوم فاضل استرآبادی خاطراتی جالب و خواندنی از دوران مبارزات مردم مازندران و بابل با رژیم پهلوی دارد. آنچه در ادامه میخوانید بخشی از خاطرات آیتالله فاضل استرآبادی است که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.
نحوه تکثیر نوار سخنرانیهای امام در بابل
آیتالله فاضل استرآبادی درباره نحوه تکثیر و توزیع نوار سخنرانیهای امام خمینی در بابل میگوید: بعضی از افراد با توجه به امكانات و وسايلی كه در اختيار داشتند، نوارهای حضرت امام را در منزل خودشان تكثير میكردند و در اختيار ساير انقلابيون قرار میدادند. از جملهي اين افراد آقای دكتر عالميان، طبيبی مذهبی واهل قرآن و اهل جلسات بود كه در اين راه خيلی فعاليت میكرد.
يادم میآيد در روزهايی كه حضرت امام در پاريس تشريف داشتند، مصاحبهاي انجام دادند و در آن مصاحبه از ايشان سؤال كردند كه نظام پيشنهادی شما چه نوع نظامی است؟ امام در جواب فرموده بودند: «جمهوري»، پيش از آنكه نوار اين مصاحبه برسد، خبرش رسيده بود.
در همان روزها به ما اطلاع دادند كه نوار اين مصاحبه امام امشب میرسد. همين گونه هم شد. نوار مصاحبهی امام رسيد و دوستان انقلابي در بابل به صورت كاملاً محرمانه اين نوار را هم مانند ساير نوارها تكثير و توزيع كردند. نيروهای مختلفی كه در بابل حضور داشتند، به خصوص ائمه جماعات و روحانيون با يكديگر هماهنگ بودند و اين باعث میشد كه تنور انقلاب بيشتر روشن و گرم باشد.
مجسمه محمدرضا پهلوی در بابل چگونه ساقط شد؟
آیتالله فاضل استرآبادی چگونگی پائین کشیدن مجسمه محمدرضا پهلوی در بابل در سال 1357 را اینگونه روایت میکند: وقتی شاه از ايران فرار كرد، طبيعتاً انقلابيون نيز قدرت و تحرك بيشتری پيدا كردند. ضمن اينكه حضرت امام هم جهت آمدن به ايران اعلام آمادگی كردند؛ لذا مردم جهت انجام فعاليتهای انقلابی بيشتر آماده شده بودند.
از جمله كارهايی كه در آن ايام در بيشتر شهرهای ايران انجام میگرفت، پايين كشيدن مجسمههای شاه بود. يك شب در مسجد اين مطلب را مطرح كردم كه شاه رفت، نظام شاهی هم رفتنیاست. امام هم انشاءالله به ايران میآيد، شاه ديگر اعتبار خودش را از دست داده است. الان میخواهيد مجسمهي شاه را پايين بكشيد و پايين كشيدن مجسمه هم نشان دهندهي بیاعتباری و ننگ برای شاه است...
بچههای انقلابی بابل خيلی اوضاع را كنترل میكردند تا هم مجسمهها را پايين بكشند و هم كسی كشته نشود و بالاخره هم اين كار را كردند و مجسمههای شاه را پايين آوردند.
خلع سلاح مراكز نظامی و انتظامی بابل در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی
روزهای منتهي به پيروزی انقلاب، روزهای بسيار پرالتهاب و هيجانآوری بود. هر روز اوضاع طوفانیتر میشد و خبرهای ضد و نقيضی به گوش میرسيد. در این شرایط، خلع سلاح مراکز نظامی رژیم پهلوی اهمیت بسیاری داشت. آیتالله فاضل استرآبادی در این رابطه میگوید: عصر روز 21 بهمن ماه در مدرسه صدر بابل بوديم كه خبر رسيد شهربانی میخواهد سلاحهای موجود در آنجا را تحويلروحانيون بدهد. پيغام فرستاند كه بياييد و سلاحها را تحويل بگيريد.
وقتی اين خبر را شنيديم در ابتدا احساس كرديم ممكن است دامی باشد كه بخواهند روحانيون را يكجا دستگير كنند. از طرفی آنها هم نمیتوانستند اسلحه را به هر كسی تحويل بدهند. قصدشان اين بود كه سلاحها را در اختيار علما و روحانيون شهر كه متولی تمامی مراسمها و برنامهها بودند، بگذارند. به هر حال ما از يك طرف نگران دستگيری و قتل و غارت و ناامنی در شهر بوديم و از طرف ديگر، فكر میكرديم كه نكند اين خبر صحت داشته باشد.
خلاصه يكی دو ساعتی با شك و ترديد گذشت و با صحبتهايی كه با مرحوم آيتالله روحانی و مرحوم آيتالله نقوی كرديم، مطمئن شديم كه شهربانی واقعاً میخواهد اسلحه را تحويل روحانيون بدهد. علاوه بر اين، خبرهايی از نقاط مختلف از جمله تهران میرسيد كه نشانگر در اختيار گذاشتن سلاحها به نيروهای انقلابی بود. در نهايت تصميم گرفتيم به طرف شهربانی برويم. ضمن اينكه به مردم هم اعلام كرديم كه چنين اتفاقی قرار است رخ بدهد و شهربانی میخواهد تسليم شود. مردم و جوانان همگی خوشحال شدند و به خيابان ريختند.
رفتيم به شهربانی. سرهنگ ترقی، رئيسشهربانی در آنجا بود. سلاحها تحويل نيروهای انقلابی شد... علاوه بر شهربانی، سلاحهای ديگری نيز در ژاندارمری و راهنمايی و رانندگی وجود داشت. شهربانی را روحانيت بابل تحويل گرفت. ژاندارمری بابل را جنابحجتالاسلام آقای حاج شيخ محمد هادی يزدانی عهدهدار شد . فقط اداره راهنمايی و رانندگی مانده بود. بنده به اداره راهنمايی رفتم. فكر میكنم بيشترين سلاحها به خصوص اسلحه ژ - 3 در آنجا بود. علاوه بر اسلحه، بیسيم و گاز اشكآور هم وجود داشت. دانه به دانه اسلحهها را با شماره و مشخصات مخصوص تحويل ما دادند و خودشان رفتند. ما هم بچهها را در آنجا مستقر كرديم از آنجا محافظت كنند. سپس در روز 21 و 22 بهمن ماه اسلحه در اختيار روحانيت قرار گرفت و از همين سلاحها دو سه روز بعد در مدرسهی ميرزا زكی استفاده كرديم و نيروها با همين سلاحها از شهر حفاظت میكردند. الحمدلله تمام مكانهايی كه اسلحه وجود داشت به كنترل نيروهای انقلابی در آمد و هيچ اسلحهای خارج نشد.
به این ترتیب، به روز فجر انقلاب يعنی بيست و دوم بهمن نزديك شديم و در بابل بدون جنگ و خونريزی ارتش سلاح را بر زمين گذاشت و تسليم شد و بچههای انقلابی بدون هيچ زحمت و دردسری مراكز نظامی و انتظامی شهر را در اختيار گرفتند.
انتهای پیام/ 151