«سیدتقی حسینی» فرمانده دریابانی استان مازندران در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در ساری، حضور در جبههها را ادای دین نسبت به دستورات بنیانگذار انقلاب اسلامی عنوان کرد و با بیان خاطراتی از دفاع مقدس اظهار داشت: سال 1348 در روستای «بانصرکلا» منطقه دابودشت آمل به دنیا آمدم. در دوره دبیرستان که بودم موضوع طرح کاد برای دانش آموزان دوره مطرح شد که بنده در سال اول دبیرستان در مطب یکی از پزشکان آمل هفته ای یک روز برای آموزش تزریق سرم و آمپول و پانسمان میرفتم و این دوره را با موفقیت گذراندم. تا اینکه بعد از گزینش سپاه دوباره به مدت 40 روز در بیمارستان سینای رشت دوره تخصصی امدادگری و بهیاری را تحت تعلیمات بهداری سپاه آموزش دیدم.
وی درباره حضورش در جبهه گفت و ادامه داد: بعد از شهادت دو تن از دوستانم به نامهای «سید اسماعیل هاشمی» و «سید اسلام موسوی» و بعد از حضور چندباره پدر و برادر بزرگم در جبهه ها، نوبت به من رسید و در سال 1362 یعنی در سن 14 سالگی این توفیق را پیدا کردم که برای اولین بار از طریق لشکر ویژه 25 کربلا به عنوان امدادگر عازم جبهههای غرب شده و در منطقه چشمیدر مریوان به عنوان تنها بهیار مشغول خدمت به بسیجیان و مردم شدم.
حسینی به معرفی بیشتر منطقه فعالیت خود پرداخت و ادامه داد: این منطقه شامل چندین روستا و دارای 8 هزار جمعیت بود که مردم از فعالیت کومله و دموکرات در امان نبودند، بنده علاوه بر فعالیت در پایگاه عملیاتی، به مردم منطقه هم خدمت میکردم. برنامه کاری ما طوری بود که از ساعت 5 غروب به بعد در بحث تأمین امنیت پایگاه و روستا نقش آفرینی میکردیم. در آن زمان عملیاتی را در محور جانوران انجام دادیم. این عملیات که با هدف پاکسازی نقاط آلوده محور جانوران صورت گرفته بود، توفیقات چشمگیری داشتیم.
وی در ادامه به بیان خاطره ای از حضور در این منطقه پرداخت و افزود: یادم هست یک روز یکی از پاسداران لشکر امام حسین (ع) تهران در حین عملیات مجروح شد، طوری که گلوله ای از سمت کومله به آرم سپاه که در قسمت چپ و درست روی قلبش قرار داشت، اصابت شد. در اولین فرصت تلاش برای امداد و احیاء انجام شد و پزشکان در کمال ناباوری متوجه شدند قلب این پاسدار در سمت راست بدنش قرار دارد که بعد از انتقال به بیمارستان الله اکبر مریوان از مرگ حتمی نجات یافت.
حسینی ضمن تشریح وضعیت مردم منطقه در شرایط جنگ، عنوان کرد: در زمان حضورم در منطقه مریوان بارها شاهد بودم که کودکانی را با سوختگی شدید بیش از 40 درصد از آب سماور و یا حوادث جدی درمانی می آورند و ما با کمترین امکانات، اقدامات مقدماتی درمانی را انجام می دادیم و برای ادامه درمان به درمانگاه سروآباد یا بیمارستان الله اکبر مریوان اعزام می کردیم.
این مسئول همچنین به فعالیت های خود در نیروی انتظامی اشاره کرد و گفت: زمانی که در ناجا مشغول به فعالیت شدم حدود 14 عملیات شرکت کردم که برای خودش دنیایی داشت. بیشتر عملیاتهای ما مقابله با سوداگران مرگ و کاروانهای قاچاق مواد مخدر بود. بین سال های 70 تا 75 در استان کرمان بیش از 17 عملیات رزمی داشتیم که در این درگیریها تعداد زیادی از سوداگران مرگ به هلاکت رسیدند و خیلی از همکاران عزیزم را نیز در این درگیری ها که به شهادت رسیدند، در کنار خودم از دست دادم.
حسینی از خاطرات دوران خدمت در نیروی انتظامی گفت و بیان کرد: سال 75 رئیس کلانتری شهر ماهان بودم که یک روز فرمانده انتظامی استان از طریق بیسیم با من تماس گرفت و خبر داد که مأمورین ما در بین کوههای جوپار و بردسیر با اشرار درگیر شدند و میبایست در کوتاهترین زمان به کمک همکاران می رفتم. اما از آنجا که محل دقیق مأموریت برایم روشن نبود در محلی قرار گرفتم که مأمورین عملیات کننده 100 متر پشت سر من و در بین نیروهای اشرار و خودی قرار گرفتم.
وی ادامه داد: از آنجایی که به لطف الهی آیات اول سوره یاسین را خوانده بودم و به این مهم اعتقاد داشتم به مدت 20 دقیقه کلا عملیلت تعطیل شد تا اینکه نیروهایی که من به کمک آنها رفته بودم مرا شناسایی کرده و یکی از همکاران خودش را به من رساند و موقعیت استقرار اشرار را که در 10 متری بالای سر من بودند به من گوشزد کرد و من در فاصله زمانی کوتاه خودم را به سنگرهای نیروهای خودی رسانده و هنوز استقرار کامل پیدا نکرده بودیم که اشرار شروع به تیراندازی به سمت نیروهای ما کردند در حالی که اگر غیر از امداد غیبی بود نه تنها اشرار با سلاح بله با سنگ هم می توانستند به ما آسیب برسانند و این امر را جز لطف لایزال الهی ندیدم.
این مسئول در پایان متذکر شد: در طول بیش از 30 سال خدمت در لباس مقدس نیروی انتظامی که از این سال ها قریب به 10 سال در پلیس مواد مخدر کشور به عنوان رئیس پلیس مواد مخدر استان با کاروانهای مرگ درگیری مسلحانه داشتم که نمونه این خاطرات به وفور وجود دارد.
انتهای پیام/