جنون پیشرفت‌های نظامی و جنگ‌های مدرن

در طول قرن بیست و یکم پیشرفت‌های بی رحمانه صورت گرفته در فناوری نظامی موجب استفاده فزاینده از پهباد‌ها شده است. با وجود پرسش‌های اخلاقی جدی که به کارگیری آن‌ها مطرح کرده است، سال‌ها از حملات پهبادی می‌گذرد و هر روز استفاده از آن‌ها بیشتر شده است.
کد خبر: ۳۲۱۴۹۵
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۷ - ۰۹:۲۰ - 02December 2018

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، شین کوئین (Shane Quinn) روزنامه نگار که عمدتا در حوزه امور بین المللی می نویسد، نوشت: جنگ جهانی اول موجب به راه افتادن حمام خون هولناکی شد که در آن میلیون‌ها سرباز بی آنکه به دستاورد روشنی دست یابند، یکدیگر را سلاخی کردند. با این حال تعداد غیرنظامیانی که به طور مستقیم به دلیل این جنگ جان خود را از دست دادند، شاید تنها 15 درصد کل جان باختگان را شامل می‌شد. در جنگ جهانی دوم و پس از آن شمار غیرنظامیانی که در نتیجه جنگ‌ها جان خود را از دست دادند چنان افزایش یافت که فراتر از درک انسان است.

در جنگ‌هایی که آمریکا در ویتنام، کامبوج و لائوس به راه انداخت (دهه‌های 1960، 1970) تعداد کشته شدگان غیرنظامی دو سوم یا بیشتر از دو سوم مجموع جان باختگان بود. تنها یک نسل بعدتر به دنبال حمله آمریکا به عراق و اشغال آن، نرخ کشته شدگان غیرنظامیان به حدود 90 درصد افزایش پیدا کرد.

یکی از دلایل اصلی بی اعتنایی بی رحمانه به پرسنل غیررزمی این است که هرچه گذشته تسلیحات بشر قدرتمندتر شده‌اند. پیشرفت‌های تکنولوژیک صورت گرفته طی حدود هفت دهه گذشته به خصوص در آمریکا، نتایج اجتناب ناپذیری در ارتباط با نحوه پیشبرد جنگ‌های امپریالیسم غرب داشته است.

پیشرفت‌های صورت گرفته در افزایش توان تخریبی هواپیماها، تانک ها، مسلسل‌ها و غیره، اثرات تعیین کننده‌ای بر طرز فکر رهبران سیاسی و نظامی داشته است؛ پدیده‌ای که اثر خود را بر سربازان معمولی که تجهیزات همراه آن‌ها سبک‌تر شده نیز گذاشته است. همچنین با توجه به اینکه نیرو‌های غالبا گیج و سردرگم آمریکایی در حالی که در سایه‌ها پنهان شده‌اند با دشمنی غیرقابل شناسایی می‌جنگند، تمایز باستانی بین یونیفرم‌ها نیز تا حد زیادی موضوعیت خود را از دست داده است.

یک عامل بسیار مهم دیگر افزایش تلفات غیرنظامیان این است که جنگ‌های مدرن با محکم شدن جای پای صاحبان منافع در آن، به صنعتی تبدیل شده که اغواکنندگی خاصی دارد. با گسترش فساد، جنگ عراق به شدت برای شرکت‌های ذینفوذ و چهره‌های شناخته شده سودآور شد. گفته می‌شود که نیل بوش برادر پرزیدنت جرج بوش برای به چنگ آوردن قرارداد‌ها در عراق، سالانه مبلغی را به کسب و کار‌های غربی پرداخت می‌کرد.

هزینه‌های نظامی آمریکا که در آن زمان نیز بزرگ‌ترین هزینه نظامی در جهان بود، از سال 2000 به بعد دست کم سه برابر شده است. این افزایش با وجود آن صورت گرفته که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 دیگر مدت‌ها بود که از «گله‌های راهی از شرق» خبری نبود.

یکی از گویاترین مقدمه‌ها بر جنگ، به کارگیری گسترده هواپیما‌ها بوده که در سال 1903 به عنوان یک وسیله به ظاهر بی ضرر برای ماجراجویی و تفریح اختراع شد. اما این وسیله خیلی زود کاربرد‌های دیگری پیدا کرد. رزم موفقیت آمیز از یک هواپیما برای اولین بار در 5 اکتبر 1914 و زمانی انجام شد که یک توپچی هوایی فرانسوی به نام لوئی کوئنو با مسلسل هاچ کیس خود به یک هواپیمای شناسایی آلمانی در نزدیکی ریمز در شمال فرانسه شلیک کرد.

با این حال تا نیمه دوم جنگ جهانی دوم طول کشید تا هواپیما اثرات به راستی مهم خود را به نمایش بگذارد، یعنی زمانی که آمریکا و بریتانیا بمب افکن‌های سنگین و هواپیما‌های جنگنده خود را در ناوگان‌هایی چند صد فروندی به کار گرفتند.
در طول چند روز کوتاه در اواخر جولای 1943 بمباران‌های متحدین در هامبورگ در شمال آلمان تلفاتی بیشتر از عملیات لوفتواف

بلیتز علیه بریتانیا (از سپتامبر 1940 تا می 1941) به بار آورد. عملیات بلیتز در خاطره‌ها مانده است در حالی که ویرانگری‌های بسیار بزرگ‌تر شهر‌های آلمان عمدتا از یاد رفته‌اند. در نتیجه بمباران‌های هوایی بریتانیا و آمریکا 600 هزار غیرنظامی آلمانی کشته شدند در حالی که در طول عملیات بلیتز تنها 40 هزار نفر انگلیسی جان باختند.

قدرت‌های غربی پیشتازان بمب افکن‌های چهار موتوره مثل فلاینگ فورترس (رونمایی شده در سال 1938) و شورت استرلینگ بریتانیایی که دو سال بعد رونمایی شد، بودند. این هواپیما‌ها مقادیر قابل توجهی بمب را با خود حمل و مسافت‌های بسیار طولانی را طی می‌کردند، بر خلاف همتایان آلمانی شان که از همان ابتدا دارای دو موتور و در مقایسه از نظر اندازه بسیار کوچک‌تر بودند.

یکی از تجهیزاتی که هیتلر علاقه مخصوصی به آن داشت یعنی بمب افکن شیرجه رو «استوکا» (رونمایی شده در سال 1936) با آژیر گوشخراشش حداکثر بردی 200 مایلی داشت. درحالی که شورت استرلینگ می‌توانست بدون توقف مسافتی 2300 کیلومتر را طی کند و فلاینگ فورترس آمریکایی بردی دو هزار مایلی داشت.

ظرفیت بمب استوکا تنها 1300 پوند بود، در مقایسه با 14 هزار پوندی که فلاینگ فورترس آمریکایی می‌توانست حمل کند. در اوایل تابستان سال 1944 آمریکا سوپر فورترس بی-29 را معرفی کرد که نتیجه‌ای مرگبار به دنبال داشت: این بمب افکن‌ها که بالغ بر 30 متر طول داشتند در مارس 1945 توانستند خود را به توکیو برسانند و در اوایل اوت برای انداختن بمب‌های اتمی بر شهر‌های هیروشیما و ناکازاکی اعزام شدند.

خود بمب اتمی برای اولین بار با موفقیت در 16 جولای 1945 در ساحل نیومکزیکو و با وجود این هراس دانشمندان منفجر شد که انفجار آن ممکن است بر جو زمین تاثیر بگذارد و احتمالا تمام موجودات روی زمین را از بین ببرد. سال‌های پس از جنگ جهانی دوم شاهد بازی‌های موحش موش و گربه برای افزایش قدرت بمب‌های اتمی بود که در حالی که انسان‌ها زندگی روزمره شان را می‌کردند در پس زمینه جریان داشت.

در همین احوال رهبران بریتانیایی برای اولین بار تشخیص دادند که غیرنظامیان می‌توانند به اهداف فوری بمباران‌های متعارف تبدیل شوند. همانطور که در سپتامبر 1941 یکی از روزنامه‌های انگلیسی به وضوح نوشته بود: «هدف نهایی حمله به یک منطقه شهری در هم شکستن روحیه مردمی هستند که در آنجا سکونت دارند. برای دستیابی به این هدف خلبانان انگلیسی باید یک شهر را از نظر فیزیکی غیرقابل سکونت کنند و همزمان ویرانی و ترس از مرگ را گسترش دهند.»

از اوایل دهه 1940 دیگر تفاوت قابل تمیزی بین سرباز واقع در میدان جنگ با شخصی که در کارخانه یا خیابان حضور داشت مشاهده نمی‌شد. افراد غیر رزمی در آلمان و ژاپن طعمه‌های این هدف بودند و این تضعیف روحیه نیز در سال‌های پیش رو مشهود شد.

در طول قرن بیست و یکم پیشرفت‌های بی رحمانه صورت گرفته در فناوری نظامی موجب استفاده فزاینده از پهباد‌ها شده است. با وجود پرسش‌های اخلاقی جدی که به کارگیری آن‌ها مطرح کرده است، سال‌ها از حملات پهبادی می‌گذرد و هر روز استفاده از آن‌ها بیشتر شده است.

این مسئله فاش می‌کند که این جنگ پهبادی انتقادات بسیار کمی را در میان جریان اصلی برانگیخته است. هدف قرار دادن کورکورانه انسان‌ها از یک وسیله پرنده بی سرنشین از اوج آسمان، کاری بدون اشکال به نظر می‌رسد. افراد مظنونی که هدف این حملات پهبادی قرار می‌گیرند حتی دستگیر نمی‌شوند تا در دادگاه حاضر شوند، بلکه صرفا مشکل را حل می‌کنند و در این بین بسیاری از عابران بی گناه نیز کشته می‌شوند.

باراک اوباما که قبلا وکیل قانون اساسی بوده، شخصا از مدافعان جنگ پهبادی به شمار می‌رفت. جانشین او دونالد ترامپ نیز به نظر می‌رسد حتی بیشتر از او حامی استفاده از وسایل بدون سرنشین باشد. در سال 2012 جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق گفت: «حملات پهبادی در روزگار گذشته اصلا به تصور هم نمی‌آمد. این حملات دشمنان ما را تشویق و دوستانمان را از ما دور می‌کند.»

خود جامعه نیز در مورد حملات پهبادی از سوی مراجع فرهنگی مختلف نظیر صنعت فیلمسازی آمریکا در معرض شگرد‌های تبلیغاتی قرار دارد. اما واقعیت چیز متفاوتی است. یک مطالعه انجام شده در سال 2014 در مورد «دقت» حملات پهبادی نشان داد که در یمن و پاکستان در ازای هر هدف حذف شده، به طور میانگین 35 نفر دیگر نیز کشته شده‌اند.

در اوایل اکتبر 2001 اولین حمله پهبادی آمریکا - ترور ناموفق یکی از رهبران طالبان- در قندهار دومین شهر بزرگ افغانستان انجام شد. در طول سال‌های گذشته که هزاران نفر در جریان حملات پهبادی در خاورمیانه و نقاط دیگر کشته شده‌اند، ارتش آمریکا صاحب ردیفی از این پرنده‌ها شده که پیوسته در حالت عملیاتی به سر می‌برند.

منبع: فارس

نظر شما
پربیننده ها