نگاهی به زندگی پربار «سرلشکرخلبان شهید اردستانی»؛

هفت بار حمله هوایی در یک روز به خاک دشمن/ بیش از ۱۷۰۰ ساعت پرواز آقای خلبان!

نبرد هوایی شروع می‌شود و بعد از چند لحظه، در میان حیرت حاضران، مصطفی با چند مانور ماهرانه از سرگرد پاکستانی شات می‌گیرد. پس از پایان پرواز، سرگرد خلبان به نزد اردستانی جوان که در آن زمان ستوان دوم بود می‌آید و می‌گوید: «تو قهرمانی، نه من»
کد خبر: ۳۲۱۵۲۶
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۴ - 02December 2018

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، سرلشکر خلبان شهید مصطفی اردستانی در سال ۱۳۲۸ در روستای قاسم آباد از توابع شهرستان ورامین دیده به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ورامین گذراند و پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳٤۸ به خدمت سربازی اعزام شد. اردستانی خدمت سربازی را به عنوان سپاه دانش در یکی از روستا‌های اسفراین انجام داد.

هفت بار حمله هوایی در یک روز به خاک دشمن/ بیش از ۱۷۰۰ ساعت پرواز آقای خلبان!

پس از انجام خدمت سربازی در سال ۱۳۵۰ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد، پس از گذراندن مقدمات آموزش پرواز در ایران، به منظور تکمیل دوره خلبانی به کشور آمریکا اعزام شد و پس از اخذ دانشنامه خلبانی به ایران بازگشت و با درجه ستوان دومی در پایگاه چهارم شکاری دزفول به عنوان خلبان هواپیمای «اف- ۵» مشغول به خدمت شد.

مصطفی اردستانی در سال ۱۳۵۶ به عنوان یکی از خلبانان منتخب نیروی هوایی، برای انجام یک سری مسابقات تیراندازی با هواپیما عازم پاکستان شد.

در بین خلبانان پاکستانی، سرگرد خلبانی بود که در جنگ بین هندوستان و پاکستان، چندین هواپیمای هندی را سرنگون ساخته بود و در آن زمان قهرمان نیروی هوایی پاکستان شناخته می‌شد؛ لذا با غرور خاصی راه می‌رفت و هنگام عبور از کنار دیگران، همه با اشتیاق به او می‌نگریستند و برایش احترام خاصی قائل بودند.

سرانجام روز مسابقه فرا رسید. کلیه هواپیما‌ها که برای مسابقه آمده بودند، پرواز می‌کنند. مصطفی که علیرغم جوانی، مهارت بالایی در پرواز داشت، تصمیم می‌گیرد در آسمان با سرگرد پاکستانی به یک نبرد هوایی آزمایشی بپردازد.

تو قهرمانی، نه من!

نبرد هوایی شروع می‌شود و بعد از چند لحظه، در میان حیرت حاضران، مصطفی با چند مانور ماهرانه از سرگرد پاکستانی شات می‌گیرد. (شات یعنی هواپیما را طوری هدایت کنی که پشت سر هواپیمای دیگر قرار بگیرد و به عبارت بهتر، در تیررس باشد. در رشته خلبانی گرفتن شات یعنی هدف قرار دادن هواپیمای حریف) پس از پایان پرواز، سرگرد خلبان به نزد مصطفی که در آن زمان ستوان دوم بود می‌آید و می‌گوید: «تو قهرمانی، نه من» مصطفی اردستانی با توجه به هوش بالا و به دلیل اندام ورزیده‌ای که داشت، به تدریج به یکی از بهترین خلبانان نیروی هوایی تبدیل شد. بعد از یک سال از این پایگاه به پایگاه ششم شکاری منتقل شد و تا سال ۱۳۵٦ در این پایگاه و بعضا در پایگاه چهارم شکاری دزفول، خدمت کرد.

با اوج گیری انقلاب شکوهمند اسلامی و حتی قبل از آن جزء نخستین خلبانان حزب اللهی بود که در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و آگاه کردن سایر قشر‌های پرسنل نیروی هوایی نقش بسزایی داشت. مصطفی اردستانی پس از انقلاب با جمعی از همکاران، اقدام به انتشار یک نشریه درون گروهی به نام «مخلصین» کرده بود که حاوی مطالب اعتقادی و فرهنگی بود و علیرغم تیراژ محدود، بسیار جالب توجه و در آگاه سازی «کارکنان» مؤثر بود.

هفت بار حمله هوایی در یک روز به خاک دشمن/ بیش از ۱۷۰۰ ساعت پرواز آقای خلبان!

حضور به عنوان خلبان شکاری در همان نخستین روزهای جنگ

اردستانی در سال ۱۳۵۹ به عنوان افسر خلبان شکاری در پایگاه شکاری تبریز مشغول به خدمت بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد، علی رغم اینکه در روز حمله هوایی دشمن به خاک میهن اسلامی در مرخصی به سر می‌برد، ولی بلافاصله خود را به پایگاه مربوطه رساند و پرواز‌های جنگی خود را شروع کرد.

مصطفی اردستانی از روز دوم مهر ماه سال ۱۳۵۹، پرواز‌های جنگی خود را آغاز کرد. با توجه به شهامت مثال زدنی اش و انجام عملیات غیر ممکنی که در طول یک سال اول جنگ انجام داد، در سال ۱۳٦۰ به درجه سرهنگ دومی مفتخر شد و بلافاصله به عنوان فرمانده پایگاه پنجم شکاری امیدیه اهواز منصوب شد.

در تمام مدتی که فرمانده پایگاه هوایی امیدیه بود و تا چندی بعد از آن، به صورت داوطلبانه به پایگاه چهارم شکاری دزفول که نزدیکترین پایگاه به مرز عراق بود می‌رفت و سخت‌ترین و خطرناک‌ترین عملیات‌ها را انجام می‌داد و همیشه این جمله ورد زبانش بود که دوستان «هر کس در حسرت حضور در کربلاست، بداند که اینجا کربلاست. بدانید فرزند زهرا (س) و آقا امام زمان (عج) نظاره گر ما است»

در سال ۱۳٦۳ به سمت معاون عملیاتی پایگاه دوم شکاری منصوب شد. پس از سه سال انجام وظیفه در این مسئولیت، در سال ۱۳٦٦ به عنوان مدیریت آموزش عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد. پس از شهادت سرلشکر خلبان عباس بابایی که معاونت عملیات نیروی هوایی را عهده دار بود، شهید اردستانی به این سمت معاونت عملیات نیروی هوایی برگزیده شد و تا زمان شهادت (دهم دیماه ۷۳) عهده دار این مسئولیت مهم بود.

هفت بار حمله در یک روز به خاک دشمن

سرلشگر خلبان شهید اردستانی، در طول جنگ تحمیلی، همواره داوطلب مأموریت‌های مشکل بود و بار‌ها اتفاق می‌افتاد که در یک روز، هفت بار به خاک دشمن حمله می‌برد و بدون شک او با انجام دادن ٤۰۰ پرواز برون مرزی بر فراز خاک دشمن و ۱۷۲٤ ساعت پرواز‌های مختلف در خاک میهن اسلامی، یکی از قهرمانان جنگ به حساب می‌آید که چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت تا سرانجام در نیمه دی ماه۷۳ بر اثر سانحه هوایی، به همراه فرمانده فقید نیروی هوایی، سرلشکر شهید منصور ستاری و چند تن دیگر از همرزمانش، به آروزی دیرینه اش رسید و به لقاء معبود پیوست. شهید اردستانی به هنگام شهادت 46 سال سن داشت و از وی دو فرزند پسر و دو فرزند دختر به یادگار مانده است.

پاداشی که صرف امور خیریه شد

بعد از پایان جنگ، اردستانی و چند تن دیگر از خلبانان تیز پرواز نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، مفتخر به دریافت مدال پرافتخار "فتح" از دستان مبارک مقام معظم رهبری شدند و به همراه این نشان، مبلغ یک میلیون تومان نیز به عنوان پاداش نقدی از سوی مقام معظم رهبری به او و دیگر خلبانان حاضر اهدا شد.

پس از گذشت چند روز، اردستانی برای کمک به ساخت مدرسه‌ای در استان سیستان و بلوچستان، مبلغ پانصد هزار تومان از پاداش خود را اهدا کرد و پانصد هزار تومان الباقی را نیز به حساب "بیت الزهرا (س) " واریز کرد تا برای خرید البسه جهت نیازمندان اختصاص یابد.

خاطره شهید از یک پرواز مخاطره آمیز

در عملیات والفجر ۸ از طرف شهیدبابایی مسئول دسته پروازی بودم. روز سوم یا چهارم آزادسازی فاو بود عراقی‌ها جلوی نیرو‌های پیاده ما مقاومت میکردند و آماده حمله شده بودند. در همین ایام نزد برادر رحیم صفوی فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه رفتم ایشان گفتند: شما چکار می‌توانید بکنید؟ گفتم هرچه شما بخواهید انجام می‌دهیم.

آن روز پس از مشخص شدن هدف با گروهم پرواز کردم. من آخرین هواپیمای دسته بودم که از زمین بلند شدم. وضع آشفته‌ای بود و از هر طرف گلوله می‌بارید. هرکدام از هواپیما‌ها که می‌رفتند صدمه دیده برمی‌گشتند. من صدمه دیدن یکی از هواپیما‌های خودی را دیدم آن هواپیما را "سروان اسدزاده" هدایت می‌کرد. ناگهان آتش گرفت و درحالیکه از مسیر منحرف شده بود با سر به زمین خورد و اسدزاده درجا به شهادت رسید. با این خبر‌ها شیطان وسوسه برگشتن را در دلم راه میداد ملی ایمان به خدا تقویتم می‌کرد. به هرحال با سرعت خیلی زیاد از اروند رود رد شدم. ناگهان در عمق ۱۰ کیلومتری خاک عراق موشکی به هواپیمایم چنگ کشید و باک مرکزی هواپیما کنده شد و به سر بال هواپیما چسبید.

فکر نمی‌کنم تا الان چنین حادثه‌ای اتفاق افتاده باشد با دیدن این حالت شروع کردم به خواندن آیه "وجعلنا" و از اهل بیت (ع) کمک خواستم و بمب‌های خودم را رها کردم.

در این فکر بودم که بیرون بپرم یا نه. هواپیما از کنترل خارج شده بود در همین افکار دست و پا میزدم که ناگهان حس کردم هواپیما در کنترل من است. پرنده‌ام چرخشی ۱۸۰ درجه کرد و متوجه شدم با سرعت کم و در ارتفاع پایین به سمت پایگاه در حرکت هستم. برایم عجیب بود. خودم هم نفهمیدم چطور هواپیما سریع چرخید و برگشت. به هرحال با یک موتور سالم و آرام روی باند نشستم.

وقتی پیاده شدم زیر هواپیما را نگاه کردم دیدم سوراخی حدود نیم متر زیر هواپیما ایجاد شده و موتور سمت چپ هم به کلی منهدم شده است. این سالم برگشتن را من جز با امداد غیبی تفسیر نکردم آن حادثه تأثیر زیادی بر روحم گذاشت.

وصیتنامه سرلشکر خلبان شهید مصطفی اردستانی:

وصیتنامه بنده خدا مصطفی اردستانی
"اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون و اجعلنی من حزبک فان حزبک هم المفلحون و اجعلنی من اولیائک فان اولیائک لاخوف علیهم و لا هم یحزنون"

اللهم انی اسئلک تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک تحت رایت نبیک مع اولیائک و اسئلک ان تقتل بی اعدائک و اعداء رسولک و اسئلک ان تکرمنی بهوان من شئت من خلقک و لا تنهی بکرامه احد من اولیائک اللهم اجعل لی مع الرسول سبیلا حسبی الله ماشاءالله"

الهی از عمق جانم و با تمام وجودم شهادت می‌دهم به وحدانیت تو و رسالت رسول محمد (ص) و امامت علی (ع) و اولاد طاهرین او و از تو می‌خواهم که به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین، پنج تن آل عبا که تمام جهان به خاطر آن‌ها برپاست مرا از دوستان علی و اولاد علی قرار دهی. به حق علی بن حسین زین العابدین به من لذت عبادت و به حق باقرالعلوم لذت علم و به حق امام صادق لذت صداقت و به حق امام کاظم لذت فروبردن غضب و به حق امام رضا لذت رضایت از الله و به حق محمد بن علی لذت جود و ایثار و سخاوت و به حق علی بن محمد لذت هدایت و به حق امام حسن عسکری لذت سرباز و رزمنده اسلام بودن و به حق امام مهدی لذت فرماندهی بر سپاه اسلام را عنایت کن.

حال چند کلامی از خودم. من برای همسر و فرزندانم شوهر خوبی نبودم. چون خودم را مدیون انقلاب و اسلام می‌دانستم، ولی همه را دوست داشتم به خاطر خدا اگر نتوانستم وقتم را صرف آن‌ها بکنم به دلیل نیاز اسلام و ملت مسلمان بود. امیدوارم که مرا ببخشید و برایم دعا کنند. شاید خداوند از گناهان من بگذرد. بعد از من گریه و زاری نکنند و اگر دل شان می‌سوزد به حال محمد و آل محمد بسوزد؛ و خواهش می‌کنم اصلا عکس مرا چاپ نکنید و برای من تبلغ نکنید و برای محمد و آل محمد و اسلام، تبلیغ کنید. اگر از من جنازه‌ای ماند در بهشت زهرا در بین بسیجی‌ها دفن کنید و همه چیز مانند آن‌ها باشد.من حاضر نیستم کسی بعد از من در رنج بیفتد. (البته این وصیت نامه پس از تدفین این شهید بزرگوار به دست آمد؛ لذا طبق خواسته خانواده ایشان شهید اردستانی در صحن حیاط امام زاده جعفر در شهرستان پیشوا از توابع ورامین به خاک سپرده شد.) والسلام، محتاج دعای همه.

رهبر معظم انقلاب: با بودن شهید اردستانی در عملیات، قلب من آرام بود

وظیفه شناسی، دلاوری، شجاعت و دیگر خصوصیات ویژه این شهید بزرگوار تا حدی است که فرمانده کل قوا در مورد او چنین فرمودند: «شهید اردستانی یکی از پاک ترین، مخلص‌ترین و مومن‌ترین افراد تمام قشر‌ها بود. او عنصری فدایی و شهیدی زنده بود و عزیزانی از قبیل شهید اردستانی و دیگر دوستانی که به شهادت رسیدند، داغی است بر دل هر کسی که نسبت به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران احساس خویشاوندی و نزدیکی می‌کند. برای من و ملت عزیز این یک داغ بزرگ بود. با بودن شهید اردستانی در عملیات، قلب من آرام بود.»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار