به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، صبح روز دوم عملیات [والفجر 8]، سید رحیم صفوی جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران با احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا که از شب قبل به طور عادی به منطقه آمده بودند، در جلسهای با فرماندهان لشکرهای 14 امام حسین علیه السلام، 8 نجف اشرف، 25 کربلا و برخی فرماندهان دیگر، اوضاع جبهۀ خودی و عراق را بررسی کردند. در این جلسه احمد کاظمی فرمانده لشکر 8 نجف ضمن دادن گزارشی از وضعیت یگان خود، از ناهماهنگی شب گذشته گله کرد. او به صفوی گفت که برای روشن شدن ادامۀ عملیات تصمیم قطعی بگیرد. صفوی نیز در جواب گفت: «محکم و صریح میگویم، ما میخواهیم دفاع کنیم»
مجید مختاری راوی مرکز در قرارگاه کربلا در عملیات والفجر 8، چگونگی حضور سید رحیم صفوی جانشین نیروی زمینی سپاه پاسداران را در خطوط پاک سازی نشده، در ساعتهای اولیۀ حمله چنین بیان میکند: «همان شب و روز اول که عملیات انجام شد، هنوز باور اینکه عملیات موفق بوده و بچهها جلو رفتهاند، سخت بود. ساعت 11، 10 شب بود که دیدم برادر رحیم صفوی جلو سنگر فرماندهی قرارگاه کربلا در این طرف اروند، با آقای غلامپور حرف میزند. کار ما هم که راوی گری بود از هر فرصتی برای ثبت و ضبط حرفهای فرماندهان استفاده میکردیم. برای همین به طرفشان رفتم. آقا رحیم به احمد غلامپور میگفت: «حاضر شو بریم آن طرف اروند!» بچههای قرارگاه میگفتند، الآن که نمیشود رفت، هنوز وضعیت معلوم نیست. بچهها هم حق داشتند؛ چون نگران بودند اوضاع آن طرف به هم بریزد و برای آقا رحیم اتفاقی بیفتد. اما او پایش را توی یک کفش کرده بود که باید همین الآن برویم. به هر حال او جانشین نیروی زمینی بود و وقتی میگفت: باید برویم دیگر اصرار فایدهای نداشت. دقایقی بعد آقای غلامپور هم آمادۀ رفتن شد.
من راوی آقای غلامپور بودم و جواد زمان زاده راوی آقای رحیم صفوی. سوار یک تویوتا وانت شدیم و راه افتادیم به طرف یکی از نهرها که از آنجا با قایق خودمان را به آن طرف برسانیم. رفتیم تا لب آب، اما قایق گیر نمیآمد، همۀ یگانها برای بردن امکانات قایق کم داشتند. بالأخره وقتی که فهمیدند آقای صفوی قرار است برود آن طرف، یک قایق بهمان دادند. حالا اروند وحشتناک بود، در آن شب تاریک زیر گلوله باران دشمن وحشتناکتر هم شده بود. قایق سنگین شده بود، چون تعداد نفرات هم زیاد بود. هر چه میرفتیم انگار به ساحل نمیرسیدیم واقعاً این آب وحشتناک بود.
بعد از دقایقی که روی آب بودیم یک مشت سیاهی دیدیم، اول فکر کردیم که به ساحل رسیدهایم، اما بعد متوجه شدیم که به یکی از این قایقهای غرق شده رسیدهایم و هنور خبری از ساحل نیست. به هر حال با هزار مکافات رسیدیم آن طرف. هنوز منطقه پاکسازی کامل و ساحل سازی نشده بود. رفتیم داخل یک خانه در شهر فاو. هیچ فرماندۀ یگانی هم اطلاع نداشت که آقای صفوی و آقای غلامپو آمدهاند این طرف اروند. جایی که ما مستقر شدیم بغل دست یک سنگر مهمات عراقی بود، اگر یک خمپاره به این انبار میخورد چیزی از ما باقی نمیماند. هوا هم بسیار سرد بود. هر لحظه هم که از شب میگذشت سردتر هم میشد. واقعاً شب سختی بود. از همان لحظهای که از قایق پیاده شدیم و رفتیم توی یکی از خیابانهای شهر فاو، تا وقتی مستقر شدیم هزار جور اتفاق افتاد، از گلوله بارانهای پی در پی تا تصادف موتور سواری در تاریکی شب. همه نگران رحیم صفوی بودیم. تا صبح ماندیم، اول صبح آقا رحیم بیسیم زد به احمد کاظمی فرمانده لشکر 8 نجف، مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25 کربلا، حسین خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین علیه السلام و چند نفر دیگر، همه را جمع کرد و جلسه گرفت و در رابطه با ادامۀ عملیات حرف زدند.»
بعد از آن جلسه، فرمانده لشکر 8 نجف برای مستحکم کردن خط دفاعی و زدن خاکریز، کارها را از سر گرفت. گردان حضرت رسول (ص) از محور جادۀ استراتژیک پیشروی اش را شروع کرد و از سمت راست این جاده تا نزدیک سه راهی پیش رفت و در نزدیکی خط لولۀ نفت با نیروهای پیادۀ دشمن درگیر شد و توپخانه نیز با اجرای آتشی پر حجم، خط مقدم عراق در اطراف کارخانۀ نمک را گلوله باران کرد. احمد کاظمی حتی جلوتر از نیروهای گردان به سه راهی کارخانۀ نمک رفت تا از نزدیک، وضعیت منطقۀ درگیری را بررسی کند.
منبع: کتاب «جاده استراتژیک فاو – بصره» صفحات 225 و 226 – نویسنده: یحیی نیازی - ناشر: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس