گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس- رسول شادمانی؛ «سینما، پیدایش و رسالت آن در ایران»، محور موضوعی است که بنا دارم حول آن در چند شماره به بحث و بررسی پیرامون ورود و آغاز به کار سینما در ایران و اثرات مثبت و منفی آن طی ادوار مختلف در این سرزمین بپردازم.
سینما به عنوان هنر هفتم، تکمیل کنندهی ادوار هنر در عالم است و هنر پدیدهای اجتماعی است که تکامل و پویایی مردمان را در جوامع انسانی به دنبال دارد. هنر زاییدهی اجتماع است زیرا، در خلاء شکلگرفته و پدیدار نمیگردد و هنرمند هنگامی که روایتگر عالم خارج است به نمایش دنیای درونیای که هیچ ارتباطی با عالم خارج نداشته باشد نمیپردازد، بلکه نمایش حیات باطنی و کیفیات نفسانی اش بازتاب دهنده محیط وی بوده و حیات اجتماعی را منعکس میسازد. بدین ترتیب عواطفی که آثار هنری در ناظرین تولید مینماید جنبهای اجتماعی دارد.
«گویو» در کتاب «هنر از لحاظ جامعه شناسی» معتقد است؛ هنر هم از لحاظ اصل و منشا و هم از لحاظ هدف یک امر اجتماعی است. او در این باب میگوید؛ هنر بسط جامعه به تمام موجودات عالم طبیعت و به تمام واقعیات خیالی است و این بسط و توسعه به وسیله ى احساسات انجام میگیرد. پس عاطفهی هنری اصولا اجتماعی بوده و نتیجه ى. آن گسترش حیات فردی و شخصی است که با حیات وسیعتر جهانی یکی شود. بر این اساس عالیترین هدف هنر عبارت است از ایجاد عواطف و احساسات اجتماعی.
هنر در حکم یک زبان است، زبان بدیع عواطف و هیجانها و منعکس کننده ى. عمیقترین احساسات ارواح پرتلاطم. هنر از لحاظ بی شائبگی خود برتر از زبان است و از لحاظ بین المللی و جهانی بودن بر زبانهای ملی تفوق دارد. «آگوست کنت» معتقد است؛ هنر بخشی از زبان است که تمام افراد نوع بشر آن را درک میکنند و به معانی آن پى میبرند. در نظر این فیلسوف، هنر زبان حقیقی جهان است.
در این میان سینما، تافتهای جدا بافته است که به واقع جهان را متاثر از خود ساخته است. سینما یک رسانه چند وجهی است که با در اختیار گرفتن تکنولوژی، به هنری فوق مدرن تبدیل شده است. مدتهای مدیدی است که سینما از یک مقوله صرف هنری و یا سرگرمی ساز بیرون آمده و پای در عرصههایی نهاده که پیشتر کسی این فضا را برای آن متصور نبود. در دنیای امروز سینما به ابزاری مناسب برای تبلیغ و ارائه دیدگاهها و اندیشههای سیاسی، اجتماعی، فلسفی و حتی اقتصادی بدل شده است.
سینما صنعتی فرهنگ ساز است که نقش بسزایی در شکل گیری شخصیت افراد و جوامع و نیز شیوه و سبک زندگی آنها دارد. برهمین اساس، سینماگران امروزه نقش تعیین کنندهای در ترویج، اشاعه و تثبیت رفتار، افکار و منشها دارند و خود حتی به قطبهایی در ارائه نظرات و اندیشهها تبدیل شدهاند که به مرور زمان مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و به عبارتی دیگر، عموم مردم در سراسر جهان آنها را در انتخاب شیوه و منش رفتار و زندگی خود به عنوان الگو برگزیده و به تقلید از آنها میپردازند.
برای فهم سینما به طور کلی و سینمای یک کشور به نحو خاص نمیتوان از عناصر و ویژگیهای فرهنگی غفلت کرد. برای فهم بهتر چیستیها و چگونگیهای سینمای ایران نیز میبایست سینما را به عنوان یکی از عناصر فرهنگی در کشور در نظر آورد و بعد در چارچوب فرهنگ ایران، به فهم مولفهها و ویژگیهای آن دست یافت.
اگر سال 1895 میلادی را که برادران لومیر سینماتوگراف را اختراع کردند سال تولد سینما در جهان بدانیم، تنها پنج سال زمان نیاز بود که این صنعت اغواگر و پرطرفدار، به عنوان ارمغانی ویژه از غرب به مرزهای ایران برسد. در این پنج سال، لومیرها جهت تبلیغ کالای شگفت انگیز خود که با چرخاندن یک اهرم عکسهای محترک را بر روی پردهای سفید به حرکت در میآوردند نمایندگانی را به کشورهای مختلف فرستادند، اما ایران در میان آنها نبود. شاید اگر شاه عاشق پیشه و خوش مشرب قاجار که شیفتهی فرنگ بود به فرانسه سفر نکرده بود تاریخ دیگری برای ورود سینما به ایران ثبت میشد. مظفرالدین شاه در سال 1279 هجری شمسی به اروپا رفت. هیچ چیز نمیتوانست به اندازۀ سینماتوگراف شاه را مبهوت و شیفتهی خود کند تا جایی که حتی تلفظ نام این دستگاه شگفت انگیز نیز برایش مهم نبود و با شتاب و به اشتباه آن را "سینموفتوگراف" مینامید.
مخترعین فرانسوی که گویی دریافته بودند با چه کسی مواجه شدهاند، با دستگاه خود از شاه ایران عکس میگرفتند و روی پرده نمایش میدادند و شاه با دیدن چهره و هیبت ملوکانهی خود، لحظه شماری میکرد تا سینموفتوگراف را به کاخ خود برساند.
در سفرنامه مبارکه مظفرالدین شاه آمده است؛ «شاه روز یکشنبه هفدهم تیر 1279 هجری شمسی به اتفاق میرزا ابراهیم خان عکاس باشی به تماشای دستگاه سینموفتوگراف و لانترن ماژیک رفته است. این حادثه پنج سال پس از رواج اختراع برادران لومیر در پاریس رخ داد؛ شاه این دوربین را اشتباهاً سینموفتوگراف مینامید.»
سرانجام انتظار شاه به سر آمد و دستگاه سینماتوگراف از فرانسه نه به ایران بلکه به کاخ سلطنتی مظفرالدین شاه رسید. سینما را مظفرالدین شاه وارد مملکت کرد، اما نه به قصد خدمت به ملت و فرهنگ این مرزوبوم، بلکه در جهت ارضاء ذهن تنوع طلب و نوجوی خود. سینما که به سرعت در جهان و به ویژه اروپا و امریکا در حال رشد و تکامل بود در پس پردهی ملوکانهی شاه قاجار محبوس مانده بود و سرگرمی و بازیچهی دست شخص اول مملکت شده بود. در فرانسه، بلژیک و دیگر کشورهای اروپایی و امریکایی توسعهی سینما و ارتقاء سیستم سینماتوگراف محل رقابت بود و در ایران عکاس باشی از شاه و همسرانش عکس و فیلم میگرفت و با نمایش آن روی پرده، کِیفِ شاه سرخوش را کوک میکرد.
بر اساس ثبت و گواه تاریخ، اولین دستگاه سینماتوگراف و به عبارتی «سینما» توسط مظفرالدین شاه در سال 1297 هجری شمسی وارد ایران شد، اما حدود چهار، پنج سال در دربار سلطنتی محبوس و تنها در اختیار شاه و درباریان بود.
فاصلهی میان تولد سینما با ورود آن به ایران شاید کوتاهتر از ورود دیگر صنایع و توفیقات غربی بود، اما متاسفانه از همان ابتدا و صِرف نگاه متشتت و الکن حاکم، متاثر از بی کفایتی شاهزادگان درپی حکومت موروثی، فاقد از کسب علم و دانش روز جامعه شناسی ملی و فراملی، این مولود جهانشمول به بدترین شکل ممکن در کشور معرفی و خشت اول آن بنا شد.
ادامه دارد ...
انتهای پیام/ 130