به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، اسارت رزمندگان ایرانی در بند رژیم بعث عراق پر است از ناگفته های تلخ و شیرینی که خاطرات متفاوتی را رقم زده و در هر موقعیت آنان را با شرایط ویژه ای مواجه کرده، خاطراتی که امروز می تواند درس بزرگی از مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن سنگدل و بی رحم برای جوانان کشورمان باشد. صادق مهماندوست از آزادگان هشت سال دفاع مقدس، متولد سال 1344 و بازنشسته آموزش و پرورش است که سال 61 در عملیات خیبر و در دومین اعزام خود به جبهه های جنگ به اسارت دشمن درآمد. در ادامه بخشی از خاطرات وی از روزهای اسارت را می خوانیم.
ترویج فرهنگ روزنامه خوانی به سبک بعثی ها
عراقی ها برای تاثیرگذاری بر فکر و اندیشه ی اسرا و ترویج فرهنگ خود و بنا به دلایل دیگر، اقدام به آوردن روزنامه های خودشان به داخل اردوگاه می کردند از جمله روزنامه های «الجمهوریه» و «الثوره».
البته تعداد روزنامه ها، هم مشخص و محدود بود که توسط سرباز عراقی متولی این کار، تحویل مسوول روزنامه اردوگاه شده و او نیز به رابط روزنامه و یا به قول عراقی ها «مسوول جریده» آسایشگاه ها تحویل می داد و آن شخص فلک زده هم باید کاملا مراقبت می کرد که مبادا روزنامه ها به طور سهوی و یا عمدی پاره شود، زیرا در صورت پاره شدن صفحه یا قسمتی از روزنامه تحویلی هر آسایشگاه، کتک مفصلی در انتظار مسوول روزنامه آن آسایشگاه بود.
البته مسوول روزنامه، باید فردا صبح به هنگام گرفتن روزنامه جدید، روزنامه های قبلی را تمیز و صحیح و سالم تحویل می داد. این هم ترویج فرهنگ روزنامه خوانی عراقی ها بود که البته مزایایی هم داشت و آن این که اسرا می توانستند با آموزش عربی و خواندن روزنامه های عراقی، سطح ترجمه ی زبان عربی خود را بالا ببرند و همچنین از لابلای مطالب روزنامه، مباحث مرتبط با ایران راکه اکثرا مغرضانه هم بود جهت اخبار هرچند محدود، بدست آوردند.
شستوشوی تلویزیون و عصبانیت عراقی ها از حاضر جوابی یک اسیر
در روزهای جمعه، عراقی ها طبق قانون خودشان دستور نظافت هفتگی و عمومی آسایشگاه ها را می دادند و باید کل وسایل بچه ها بیرون آورده می شد و سپس آسایشگاه با آب و پودر شوینده کاملا شسته می شد.
در یکی از این روزها بچه های یکی از آسایشگاه ها در کاری طنزگونه، اقدام کرده بودند به ریختن آب به درون تلویزیونی که عراقی ها به اجبار و اصرار به داخل آسایشگاه ها آوردند تا بتوانند به خیال خود با برنامه های انحرافی و مبتذل اسرا را تحت تاثیر قرار داده و آنان را شکنجه روحی روانی کنند.
آب ریختن درون تلویزیون همان و سوختن آن هم همان. وقتی که عراقی ها از موضوع مطلع و متوجه شدند که چه کسی این کار را انجام داده از آن فرد علت را پرسیدند، او هم در کمال خونسردی و زرنگی در حالی که از نتیجه کارش با خبر بود خودش را به ساده لوحی زده و گفته بود که من چه می دانستم تلویزیون می سوزد، شما که می گفتید ایرانی ها تلویزیون ندیده هستند، پس ما از کجا باید می دانستیم این چیست و چه جوری تمیز می شود، ما که اطلاع نداشتیم!
عراقی ها هم که فهمیده بودند آن فرد آنها را دست انداخته کتک مفصلی به آن بنده خدا زدند تا دیگر نظافت تلویزیون را به آن روش انجام ندهد!
کتک زدن به بهانه های مختلف
در اوایل اسارت و تا چندین سال دستشویی رفتن از ساعت 10 شب تا صبح فردا یعنی تا بعد از گرفتن آمار و سرشماری صبحگاهی توسط عراقی ها ممنوع بود و هر اسیری که از ساعت مذکور تا صبح نیاز به دستشویی داشت یا باید تحمل می کرد و یا ریسک رفتن مخفیانه را به جان می خرید، آن هم در داخل آسایشگاهی با چند قفل روی درب وبا نرده های پنجره با چند حفاظ و دیگر پوشش های حفاظتی.
و اگر کسی ریسک می کرد و این رفتن به دستشویی به صورت مخفیانه و شبانه، همزمان می شد با تردد نگهبانان اردوگاه و دیدن آن فرد توسط سربازان عراقی، نام آن اسیر بخت برگشته نوشته و ثبت می شد و فردا صبح به هنگام گرفتن آمار و سرشماری، عراقی ها آن اسیر را فرا می خواندند و او باید کتک ها و آزار و شکنجه های سربازان را به جان می خرید، که چرا براساس نیاز خود در نیمه شب به دستشویی رفته است.
ضمن اینکه برای مزدوران بعثی، بیمار بودن آن شخص و یا پیر و کهنسال بودنش نیز فرقی نمی کرد و مزدوران بهانه ای پیدا کرده بودند برای کتک زدن بیشتر اسیران.
انتهای پیام/ 141