گفت و گوی دفاع پرس با خواهر شهید فهمیده

محمدحسین با جرات و جسارتش به همه ما درس مى‌داد/ ماجرای برخورد با ناظم مدرسه

همان موقع که معلم کلاسمان اصرار داشت که دخترها حتما بدون روسری به مدرسه بیایند، محمد حسین به خاطر آن اعتقاد و غروری که داشت در برابر این رفتار معلم مدرسه ایستاد و به عبارتى حرفهایش را به او دیکته کرد.
کد خبر: ۳۲۶۶۷
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۱ - 19November 2014

محمدحسین با جرات و جسارتش به همه ما درس مى‌داد/ ماجرای برخورد با ناظم مدرسه

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، خواهر شهید محمد حسین فهمیده در گفت و گو با دفاع پرس با بیان خاطراتی از برادر شهیدش گفت: گاهی اوقات در زندگی انسان مسائلی پیش میآید که واقع انسان میماند که چطور محمد حسین با آن سن کم خیلی زود بزرگ شد و آن کار بزرگتر را انجام داد.

محمد حسین جسارت زیادی داشت و این موضوع را تقریبا همه میدانند. من به عنوان خواهری که در دوران کودکی با او همبازی بودم این نکته را به خوبی درک میکنم. اخلاقش خیلی خاص بود.

مادرم تعریف میکند که ماه به ماه روضه امام حسین(ع) را در خانه برگزار میکردیم و این مهم یا در اول و یا در سوم هر ماه برگزار میشد. در این مراسم روضهخوان بنا بر رسم معمول حتی اگر کسی هم شرکت نمیکرد روضهاش را میخواند. مادرم میگوید که وقتی به روضهخوان میگفتیم که کسی نیامده میگفت که اشکالی ندارد خود حضرت زهرا(س) آنجا نشسته است.

مادرم با اینکه بیسواد است اما نسبت به این مسائل بسیار دقیق و پایبند است. میگفت زمانی که به محمدحسین و یا سایر بچهها شیر میداده است سوره حمد را میخوانده است و یا اگر در روضهای شرکت میکرده است که در آنجا نام و یاد ائمهاطهار علیهمالسلام آورده میشد به بچهها شیر میدادم و به این فکر میکردم که در آن لحظه این نوزاد با همه مسائلی که در دور و اطرافش وجود دارد و معنویات فضا ارتباط برقرار کند.

این مسائل شاید برای ما گذرا باشد اما برای پدر و مادرها بسیار ارزشمند است. یکی از این مسائل دادن لقمه حلال به بچهها و رشد آنها با همین کسب حلالی است که پدرم در پی آن بوده است. خاطرم هست که پدرم حتی به اندازه یک تومانی پول غیر حلال به خانهاش نیاورده است؛ یعنی به این کار اجازه نمیداد. حتی یک مغازهای را بعد از شهادت محمدحسین به پدرم دادند تا آنجا را برای میوهفروشی به کار گیرد.

خیلی فکر کرد که آن مغازه را به کار گیرد و حتی به این موضوع نیز فکر کرد که از این طریق برای بچههایی که داشتند بزرگ میشدند محلی برای امرار معاش باشد اما نهایتا به این موضوع رسید که چون امکان دارد کسب کاملا حلال نداشته باشد از قبول آن خودداری کرد و از گرفتن آن بیخیال شد و هر چه که ما اصرار کردیم فایدهای نداشت. چرا که پدر در برابر این اصرار میگفت که ارزشش را ندارد که انسان مالی را وارد زندگیاش کند و فردای قیامت نتواند جواب آن را بدهد.

مادرم تعریف میکرد که محمدحسین دو سه سال بیشتر نداشت و زمانی که به او میگفتم برو و با بچهها بازی کن از پشت پنجره او را میدیدم در حالی که پیراهن سفید به تنش بود دستهایش را به پشت کمرش زده است و به بچهها نگاه میکند. زمانی که از او سوال میکردم که چرا بازی نمیکنی با همان حالت بچهگانهاش میگفت: لباسهام کثیف میشه! یعنی محمدحسین با آن سن کمش اعتقاد داشت که اگر بازی کند به نظافتش لطمه میخورد.

یادم میآید زمانی که ما در خانه بودیم امکان نداشت که مادرم در آشپزخانه مشغول کار باشد. محمدحسین میگفت که از دو خواهرها یا من باید در خانه باشم و یا آن یکی خواهرم. من چهارم ابتدایی بودم اما با این حال محمدحسین برنامهریزی کرده بود که یک شب من ظرفها را بشورم و شب بعد آن یکی خواهرم. بعد از آن هم میآمد و حسن انجام کار ما را بررسی میکرد! و یا اینکه دیکته شبمان را نوشتهایم یا نه!

در سال 56 که به اینجا آمده بودیم ناظم مدرسهمان را توجیه کرد که خواهر من باید روسری سر کند. به او گفته بود که خانم ما از قم آمدهایم و قمی هستیم و خواهر من باید روسری سر کند و به مدرسه بیاید. ناظم مدرسه دو بار روسریام را در سطل آشغال انداخت اما در دفعه سوم محمدحسین در روبری مدرسه ایستاد و با ناظم مدرسه صحبت کرد.

با آنکه ناظم مدرسه بسیار سختگیر بود محمدحسین به او با لحن بسیار جدی و با تاکید بسیار گفت که ببین خانم ما از قم به اینجا آمدهایم و خواهر من باید روسری سر کند و از آن زمان به بعد من این اجازه را یافتم که در راه مدرسه روسری سر کنم.

زمانی که ما به اینجا آمدیم آب لولهکشی نداشتیم و به همین خاطر مجبور بودیم از جوی آبی که فاصله زیادی با خانه داشت آب بیاوریم. محمدحسین با آنکه یازده سال بیشتر نداشت به صورت کاملا داوطلبانه این کار را انجام میداد. میرفت با فرغونی که دستش میگرفت تمام دبههای آب را جمع میکرد و آنها را بعد از پر کردن در جوی آب یکی یکی از ابتدای کوچه همسایهها میداد تا به خانه خودمان برسد. بعد از آن منبع آب را پر میکرد تا از آن استفاده کنیم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار