به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس به نقل از روزنامه وطن امروز، محمدرضا پهلوی هنگام خروج از ایران میگوید: یک مدتی است که احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت. گفته بودم تا دولت مستقر شود، مسافرت خواهم کرد. او درباره مدت سفرش هم میگوید: بستگی به حالت مزاجی من دارد!
پهلوی دوم اگرچه تلاش میکرد با استفاده از عنوان «مسافرت» ظاهر مناسبی به خروج خود بدهد اما همزمان و بیرون از فرودگاه مهرآباد، مردم داشتند با «فرار» شعار میساختند. مردمی که از واژه «فرار» برای خروج شاه استفاده میکردند، درست حدس زده بودند.
خارج کردن میلیاردها دلار از جواهرات سلطنتی و ارز و ... در چمدانهایی که چند روز قبل و با چند پرواز جداگانه به مقصدهای از پیش مشخص شده، فرستاده شدند، جایی برای تردید باقی نمیگذاشت که این سفر یک سفر عادی نیست و بیشتر به همان فرار شباهت دارد؛ چراکه به گفته رئیسکل تشریفات دربار، آغاز عملیات خروج شاه و همراهانش 24 دیماه 57 بود.
فرح دستور داد 384 عدد چمدان و صندوق بسته شود و به دستور او تنها در یک مورد تاج شاهنشاهی با 3380 قطعه الماس و 50 قطعه زمرد، 368 حبه مروارید و با وزن 2 کیلو و 80 گرم و از نظر قیمت غیرقابل تخمین و تاج ملکه با 1646 قطعه الماس و تعداد معتنابهی از جواهرات دیگر و طلا به ارزش دهها میلیون دلار از کشور خارج شد. شاه و ملکهای که تاجشان را نیز با خود میبرند، صرفا برای مسافرت از کشور خارج میشوند؟
در کنار خروج و فرار شاه از ایران، بسیاری از بستگان رژیم پهلوی نیز همزمان با بحبوحه انقلاب از کشور خارج میشوند. احساس اینکه رژیم در حال فروپاشی است و هیچ امیدی به بقای آن وجود ندارد، موجب میشود بسیاری از مقامات کشوری و لشکری از جمله تعداد زیادی از ارتشبدها پیش از وقوع انقلاب فرار را بر قرار ترجیح دهند اما هزینه این فرارها نیز بر دوش مردم است. به عبارت دیگر این فرار برای مردم کمهزینه نیست.
طی 2 ماه شهریور و مهر 1357 سیزده میلیارد دلار توسط مقامات دولتی که یا در آستانه فرار بودند یا قصد فرار داشتند، از کشور خارج میشود. بسیاری آنها از ماهها پیش زن و فرزندانشان را راهی خارج از کشور کرده بودند و در ادامه خود نیز به آنها ملحق شدند.
در بحبوحه انقلاب و در حالی که بسیاری از ادارات در اعتصاب به سر میبردند، کارکنان بانک مرکزی، پانزدهم آذرماه 57، نام خارجکنندگان ارز را طی فهرستی منتشر میکنند. درباره داراییهای ملی که شاه و خانوادهاش از سالها قبل از انقلاب بویژه در ماههای آخر رژیم از ایران خارج کردهاند، اردشیر زاهدی از محرمان دربار پهلوی، چنین نوشته است: «دادستان تهران در زمان شریف امامی فهرست دقیقی از افرادی که پولهایی را به شکل ارز خارج کرده بودند، استخراج کرد.
در میان این فهرست شخص اعلیحضرت به خروج 31 میلیارد دلار از کشور متهم شده بود». اردشیر زاهدی (داماد محمدرضا پهلوی) تنها مقام رسمی رژیم بود که در زمان بیماری محمدرضا شاه در دوره آوارگی با او بود و برای اقامت پهلوی دوم در آمریکا خیلی تلاش کرد.
سران فراری رژیم پهلوی چون وضعیت انقلاب و امکان سقوط نظام شاهنشاهی را دیدند اقدام به خارج کردن اموال خود از کشور کردند. بر اساس جمعبندی برخی گزارشها درباره همه دزدیها و اموال به سرقت رفته توسط این خاندان میتوان این رقم را تا 100 میلیارد دلار هم برآورد کرد.
با این همه یکی از موضوعاتی که محل کنجکاوی برای مطالعهگران تاریخ معاصر بوده، فرار و چگونگی فرار بسیاری از این افراد است. واقعیت آن است که با همه اطلاعاتی که در این زمینه منتشر شده است، هنوز نحوه خروج بسیاری از وابستگان رژیم پهلوی در سایهای از ابهام قرار دارد. اگر چه اقوال فراوانی پیرامون فرار و خروج هرکدام از عناصر رژیم سابق مطرح شده است و حتی خودشان نحوه خروج خود را توضیح دادهاند اما معمولا بخشی از واقعیت پیرامون این فرارها جزو ناگفتههاست.
تا جایی که اسنادی که بعدها فاش میشود حکایت خواهد کرد که مثلا چه کسانی در داخل یا کدام دستگاه جاسوسی خارجی در فراری دادن افراد مختلف چگونه ایفای نقش کردهاند؛ اسنادی که از سوی دستگاههای اطلاعاتی خارجی به مرور و با در نظر گرفتن همه مسائل سیاسی و اجتماعی منتشر میشود و اینگونه نیست که براحتی در اختیار عموم قرار گیرد. به عنوان مثال بخشهایی از اسناد موجود در انگلستان مربوط به سالهای حکومت رضاخان قرار است تا سال 2053 در بایگانی و خارج از دسترس باشد.
فرار سران رژیم پهلوی از این جهت مهم مینماید که عمده فراریها در همان سالهای اول، از فعالترین عناصر برای بازگرداندن سلطنت هستند. اتفاقات ریز و درشت و فعالیتهای براندازانهای که در سالهای اول انقلاب توسط گروهکهای مختلف انجام شد، یا به بازماندگان سلطنت مربوط است یا آنها نقشی در اقدامات براندازنه ایفا میکنند. از جمله این اقدامات براندازنه، کودتای نوژه است که با دخالت مستقیم یکی از همین فراریها شکل میگیرد.
غلامعلی اویسی از زمره نخستین افسران عالیرتبه متواری رژیم پهلوی بود که با سرمایه سرویسهای اطلاعاتی از جمله سیا و موساد، فعالیتهای تروریستی را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرد. فرمانده شاخه نظامی کودتای نوژه سرهنگ دوم بازنشسته ژاندارمری محمدباقر بنیعامری از همکاران فعال و نزدیک اویسی بود. اویسی در این مسیر با انور سادات، رئیس جمهور مصر و صدام حسین، رئیس جمهور عراق و مقامات آمریکایی از جمله «الکساندر هیگ»، وزیر خارجه آمریکا ملاقات کرد.
آنچنان که ریچارد برت، تحلیلگر غربی در نیویورک تایمز مورخ 18 ژوئن 1980 به نقل از ارتشبد فراری اویسی مینویسد: «انفجاری در شرف تکوین است، شکی نیست که رژیم تهران روزهای آخر خود را سپری میکند». کودتایی که اویسی برنامهریزی کرده بود، به سرانجام نمیرسد. پیش از کودتای نوژه همکاری سران پهلوی با فرقههایی در جنوب، غرب، شرق و شمال ایران برای مقابله با جمهوری اسلامی جدی است.
انتهای پیام/ 151