به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، شهره پولاب در یادداشتی در دیپلماسی ایرانی به بحران سوریه اشاره کرده است.
اعلام غیرمنتظره دونالد ترامپ برای بازگرداندن نیروهای امریکایی از سوریه به دلیل شکست داعش در نوزده دسامبر 2018 ابهامات زیادی را در ارتباط با آینده سوریه و چگونگی بازخوردهای بازیگران سیاسی در منطقه به همراه داشت.
در اقدام دیگر جان بولتون، مشاور امنیت ملی امریکا در سفر به اسراییل در پنجم ژانویه 2019 با اعلام نبود جدول زمانی برای خروج امریکا از سوریه به بهانه عدم شکست کامل داعش و همچنین نگرانی از حمله ترکیه به یگان های کرد مدافع خلق (ی.پ.گ) مواضع ترامپ را در قبال سوریه تعدیل کرد.
در سردرگمی استراتژیک ترامپ میان ترک کردن و یا ماندن نیروهای امریکایی در سوریه شبهه ای شکل می گیرد که با اتمام پروژه شکست داعش، روند مقابله با بحران، جنگ و فروپاشی در خاورمیانه به کدام سمت و سو پیش خواهد رفت.
بر اساس یک استراتژی که حضور نظامی ایالات متحده باید در سراسر جهان حفظ شود تا از نفوذ دشمنان امریکا جلوگیری به عمل آید و ارتش امریکا کلید موفقیت این سیاست است، تعهد واشنگتن بر کنترل خاورمیانه و اوراسیا سیاستی بوده که دهه ها توسط روسای جمهوری این کشور دنبال شده است و در شرایط کنونی به سختی می تواند توسط ترامپ نادیده گرفته شود.
از این رو جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در سفر به اسراییل و ترکیه در هفته اول سال جدید میلادی بر آن بوده تا بر تعهد واشنگتن در ارتباط با جنگ داخلی سوریه تاکید داشته باشد و مایک پمپئو، وزیر امور خارجه امریکا نیز با پیام مشابهی در سفر به کشورهای عربی منطقه مبنی بر عدم مهلت خاص برای خروج نیروهای امریکایی با تاکید بر محور ضد ایرانی ترامپ به دنبال کاهش نگرانی ها از تصمیم ناگهانی وی در ترک سوریه بوده است.
شن و مرگ توصیفی از وضعیت سوریه کنونی است که دونالد ترامپ در اولین جلسه کابینه خود در سال 2019 آن را به عنوان دلیلی برای توجیه نداشتن حضور در سوریه و اعلام خروج نیروهای امریکایی از این سرزمین از دست رفته به قول وی به کار گرفته تا خروج نیروهایش را توجیه کرده و سیاست خارجی امریکا در سوریه که مبتنی بر جنگ با داعش و شکست کامل آن شکل گرفته بود را موفقیت آمیز جلوه دهد.
داعش که از سال 2003 در نتیجه جابجایی قدرت در عراق پس از حضور نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده ظهور کرده و به دنبال بحران داخلی سوریه پس از تحولات بهار عرب قوت گرفته بود، توانست در شرایط تضعیف نهاد دولت و خلاء قدرت در عراق و سوریه بر فضای سیاسی این کشورها غلبه کند. مبارزه با این گروه افراط گرای اسلامی منطق حضور نظامی امریکا در منطقه را فراهم آورده بود. با مداخله نظامی ایالات متحده در زمان باراک اوباما تا کنون عمده قلمرویی که داعش در سال های 2014 و 2015 در اختیار داشته باز پس گرفته شده است. اما تخمین ها بر این است که این گروه افراط گرای اسلامی هنوز بیش از 30 هزار مبارز در سوریه و عراق دارد.
از پیامدهای پیچیده تر پاگرفتن داعش در عراق و سوریه باز شدن فضا برای رقابت های ژئوپلیتیک بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای بوده که در هفت سال اخیر با توجه به منافع ژئوپلیتیک خود در قالب ائتلاف غربی به رهبری امریکا و یا ائتلاف مقاومت با اتحاد روسیه و ایران و همچنین ترکیه که دیرتر بدان پیوست، به طور گسترده ادامه داشته است.
اگر تنها به بهانه نزدیک این رقابت گسترده که همانا کمک به بشار اسد برای نابودی داعش بوده توجه شود و یا این که با توجه به بهانه دور و بنا به ملاحظات سیاسی و استراتژیک عقب نشینی بازیگران عرصه سوریه را محال بدانیم با دو نتیجه متفاوت روبه رو خواهیم بود که به ترتیب عبارت خواهند بود از: دیپلماسی و جنگ
اگر مبارزه با داعش با هدف انتقال سوریه به فاز سیاسی و صلح موردهدف باشد، راهکار را می بایست در دیپلماسی چندجانبه از سوی همه بازیگران ذینفع سراغ گرفت که در همکاری نظامی در محدوده حوزه نفوذ این نیروی افراط گرا آن را ریشه کن سازند. از آنجایی که هیچ یک از کشورهایی که در بحران سوریه سهیمند نمی توانند با بهره گیری از ظرفیت های ملی خود و به تنهایی این معضل را حل و فصل کنند، همکاری مشترک میان همه کشورها ضروری می نماید تا در یک تلاش دسته جمعی ثبات و امنیت را به سوریه برگردانند که در این صورت خروج نیروهای همه کشورها به همراه خروج نیروهای امریکایی ضروری خواهد بود.
اما اگر رقابت ها فراتر از مبارزه با داعش در نظر گرفته شود ائتلاف بازیگران در بلوک های جداگانه و با درنظر داشتن منافع استراتژیک متفاوت می تواند جنگ و بحران در سوریه و منطقه را ادامه دار کرده و نتایج فاجعه بارتری به نسبت شرایط کنونی به بار آورد. شکی نخواهد بود که خروج نیروهای امریکایی از سوریه می تواند مقدمه خطرناکی برای تسویه حساب های ژئوپلیتیکی و یا حتی درگیری های منطقه ای گسترده باشد.
چنانچه اسراییل در غیاب متحد غربی خود در هراس از ایران خواهد توانست جنگ علیه نیروهای وابسته ایران در سوریه را آغاز کند و امکان حمله ترکیه به مواضع کردها در شمال سوریه نیز می تواند فاجعه آور باشد. به علاوه جابجایی نیروهای امریکایی مستقر در شرق استان دیرالزور و منطقه التنف در جنوب استان حمص سوریه به پایگاه نظامی عین الاسد عراق چشم انداز متفاوت تری به نسبت تصمیمات برای کاهش نیروی نظامی ترسیم کرده و می تواند گستره تهدیدها را وسیعتر کند.
درخواست مایک پمپئو از کشورهای اردن، مصر، بحرین، امارات متحده عربی، قطر، عربستان سعودی، عمان و کویت برای ایفای نقش بیشتر در همکاری های استراتژیک منطقه ای می تواند مقدمه چینی یک تغییر استراتژیک در عملکرد منطقه ای ترامپ باشد.
در مجموع اگر دونالد ترامپ بتواند با این تغییرات و چرخش در سیاست ایالات متحده در خاورمیانه فاز جدیدی از درگیری ها را فراهم کند، قادر خواهد بود مانند اسلافش با یک رویداد تاریخی یادآوری شود. چنانچه لشگرکشی جورج بوش به عراق و افغانستان و یا به هم خوردن اوضاع سوریه و لیبی در جریان تحولات بهار عرب در دوران باراک اوباما از این دست وقایع است. آیا تمایل اسراییل، عربستان سعودی و امارات متحده به ترغیب ترامپ به مقابله با ایران می تواند حادثه تاریخی دوران ترامپ را پایهگذاری کند؟
انتهای پیام/341