گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: بعضی روزها در ایام سال، پراهمیتتر هستند مثل سالروز تولد، سالگرد ازدواج، سالروز رحلت یا شهادت اما اگر این روزها با هم متقارن شوند، نزدیکی به این ایام خانه حس و حال دیگری میگیرد. در طول جنگ شهدای زیادی داشتیم که سالروز تولد و آسمانی شدنشان در یک روز بود. شهید داور یسری هم از این امر مستثنی نبود و سالروز ازدواج و شهادتش با هم متقارن شد. شهید یسری در دوران انقلاب و دفاع مقدس حضور چشمگیری داشت. او بارها از سوی ساواک دستگیر و شکنجه شد اما راهش را ادامه داد. پس از پیروزی انقلاب نیز گروهی تحت عنوان گروه ضربت را در اردبیل تشکیل داد تا مقابل سودجویان بایستند. پس از آن به عضویت کمیته و سپاه درآمد و سرانجام در عملیات کربلای 5 آسمانی شد. به همین مناسبت خبرنگار ما به گفتوگو با همسر شهید پرداخت که در ادامه میخوانید.
همسر شهید یسری در خصوص تجربه زندگی چهار سالهاش با شهید، میگوید: هر زمان که میخواهم به زندگی شهید یسری بپردازم، گوی از یک دریای بیکران تنها جرعهای از آن را بیان میکنم. همسرم اعمال و گفتاری داشت که تا حد امکان جایی بازگو نمیکرد و اگر من هم متوجه آن کارش میشدم، مهر سکوت بر من میزد زیرا هدفش لقاءالله بود. هر کسی که بخواهد به آن مرتبه برسد، مسلمان صورتها و وجههایی از خودش را پنهان میکند و برای خداوند نگه میدارد. حتی حاضر نبودند که بعد از شهادتشان برخی از کارهایش را بیان کنم.
وی با اشاره به خصوصیات بارز اخلاقی شهید گفت: همیشه چشم و گوششان به بیانات ولایت فقیه بود. با این که خودش در تمام جریانهای سیاسی و عقیدتی صاحب نظر بود اما نه یک قدم جلو و نه یک قدم عقب تر از رهبرشان میرفتند. تاکیدش به همه و مخصوصا به من این بود، که اگر میخواهی در دنیا و آخرت سعادتمند باشی، گوشتان به سخنان رهبر باشد. هیچ وقت خودتان را جدای از اینها ندانید. همسرم تابعیت خاصی به امام راحل داشتند. یاد دارم روزی در منزل یکی از افراد به نامی در کشور بودیم. وی در مورد یکی از جریانهای سیاسی صحبت کرد. همسرم سخنانش را خوب گوش کرد و بعد گفت: «شما قبل از اینکه در این جریان اقدام کنید، از امام اجازه گرفتید؟» آن فرد پاسخ داد: «میدانستم که اگر امام موضوع را بشنوند حتما رضایت خاطر دارند.» همسرم پاسخش را نپذیرفت و گفت: «نه این درست نیست. شما از نظر شخصی عمل کردید و باید ابتدا اجازه میگرفتید.» همسرم برایش اهمیت نداشت که فرد چه مقامی در کشور دارد، او امر به معروف و نهی از منکر را انجام میداد.
همسر شهید یسری ادامه داد: شخصیتهای اجتماعی و خانوادگی برخی از افراد با یکدیگر در تناقص اشت اما داور در خلوتشان همانی بود که همه میدیدند. سر سوزنی متفاوت با سخنانش نبود حتی در زندگی شخصی شاید به مراتب سختگیرتر از آن چیزی بود که در جامعه خودش را نشان میداد. اگر توصیه به خودسازی میکرد، خودش در این موضوع، برای خودش سختتر میگرفت. اگر به باقی توصیه میکرد که در هفته روزه بگیرند، خودش دو تا سه روز روزه بود. به جهت اینکه به حرفهایی که میزد، عمل میکرد، بر روی اطرافیان حرفهایش تاثیرگذار بود.
وی عنوان کرد: شهید بسیار متدین بود، مستحبات را علاوه بر واجبات انجام میداد. می گفت از طریق مستحبات هست که ما میتوانیم راه مستقیم را پیدا کنیم. یک روز نزدیک به 12 شب چند نفر زنگ خانه را زدند و سراغ همسرم را گرفتند. همسرم شبها نمازی میخواند که هرگز به من نگفت چه نمازی است. آن لحظه هم در حال نماز بود به همین خاطر به دوستانش گفتم که منتظر بمانند تا نمازش تمام شود. پس از اینکه همسرم رفت و برگشت، با خنده گفتم: الان دوستانش فکر می کنند که این وقت شب شما داشتید نماز یومیهتان را میخواندید. همسرم پاسخ داد: «مهم خدا است نه بندگان خدا».
همسر شهید خاطرنشان کرد: شهید یسری از هر جهت عامل بود. اگر تمام افراد جامعه برخلاف وی نظر میدادند باز هم راه خودش را ادامه میداد. پدر شهید برایم تعریف کرد که در 18 سالگی وی با فردی در اردبیل دوست میشود که از نظر رذایل معروف بود، دوست میشود. روزی یک نفر به پدرش میگوید که پسر شما که اینقدر متدین است چرا با چنین فردی رفت و آمد دارد. برای شخصیت خودش و خانوادهاش خوب نیست. بعد از اینکه پدر شهید این موضوع را با همسرم در میان گذاشت، او پاسخ داد: «اگر ما مسلمان هستیم باید به دنبال دوستی با چنین افرادی باشیم و آنها را راهنمایی کنیم. افراد مذهبی که راهشان را پیدا کردند و نیاز به کمک من ندارند.» بعدها شنیدم که آن فرد با کمک همسرم اشتباهاتش را کنار گذشته است.
وی در پایان گفت: در طول اندک زندگی ما که چهار سال بود، غالبا همسرم جبهه یا بیمارستان بود. در زمان اندکی که من با وی بودم، تاثیر زیادی روی من گذاشت. ادامه زندگی من متاثر از همان زمانی است که کنار من بود. همسرم را عامل به تمام رفتارها و کارهای خودش میدیدم.
به گزارش دفاع پرس، در سال ۱۳۳۲ در خانوادهای مذهبی در اردبیل، کودکی چشم به جهان گشود. نامش را داور نهادند. در دوران مبارزات علیه رژیم پهلوی، او را به دلیل فعالیتهای سیاسی علیه رژیم شاه، ساواک او را دستگیر و از ادامه تحصیل در مهندسی متالوژی محروم کردند.
با روحیه انقلابی که در وجود او بود برای کمک به مردم فلسطین، به لبنان و فلسطین عزیمت کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به خرمشهر رفت و در کنار شهید جهان آرا به سازماندهی و فرماندهی گروههای اعزامی پرداخت. در عملیات بیت المقدس از ناحیه شکم و ران پا مجروح شد و نام خود را جزء جانبازان و فاتحان خرمشهر ثبت کرد. آنچه که زبانزد عام و خاص است این بود که شهید یسری بسیار باتقوا و دارای صراحت لهجه بود و برای دفاع از اسلام و ولایت از هیچ کوششی دریغ نمیورزید. او موذنی توانمند و خوش صدا بود و به سبک مرحوم موذن زاده اردبیلی اذان میگفت. طنین اذان او در مسجد ستاد مرکزی سپاه و مسجدمحل سکونتش (مسجد جامع غدیرخم تهران) زبانزد عام و خاص بود. در نهایت وی در عملیات کربلای ۵ به فیض شهادت نایل آمد. یاد و خاطره این سردار سبلان و فرمانده غرورآفرین سپاه اردبیل و عارف نامدار و عاشق دلسوخته امام همیشه در یادها خواهد ماند.
انتهای پیام/ 131