تأسیس تا فرجام سازمان پیشمرگان مسلمان کرد در گفت‌وگوی «جوان» با سردار علی اکبر مداحی

رزمندگان مسلمان کرد جنگاورانی مخلص و بی‌نظیر بودند

این روزها که اخبار تحولات سوریه و عراق هرازگاهی نام «پیشمرگه‌های کرد» را به میان می‌آورد، ناخودآگاه اذهان به دوران دفاع مقدس و «سازمان پیشمرگان مسلمان کرد» سوق داده می‌شود.
کد خبر: ۳۲۸۳۶
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۳ - ۲۰:۳۲ - 02November 2014

رزمندگان مسلمان کرد جنگاورانی مخلص و بی‌نظیر بودند

به گزارش دفاع پرس، سازمانی که با درایت سردار بزرگی چون محمد بروجردی پای به عرصه وجود نهاد و در ذیل خود نام بزرگمردانی چون شهید محمد فدایی را دربردارد. از این رو برآن شدیم تا گذری به عمر تقریباً چهار ساله این سازمان داشته باشیم و در این رهگذر به سراغ سردار علیاکبر مداحی رفتیم که پس از شهادت سردار محمد فدایی، در اولین ماههای تأسیس سازمان پیشمرگهای مسلمان کرد مسئولیت آن را برعهده گرفت تا اینکه این سازمان در سال 62 در سپاه ادغام شد. قبل از پرداختن به متن گفتوگو ذکر این نکته ضروری است که لفظ «پیشمرگه» در زبان کردی به عنوان مبارز یا رزمنده به کار میرود و لذا غیر از تشابه لفظی، هیچ سنخیت آرمانی و اعتقادی بین رزمندگان رشید پیشمرگ مسلمان کرد با آن چه این روزها از احوالات نیروهای پیشمرگه اقلیم کردستان میشویم وجود ندارد.
 
 
 

سازمان پیشمرگان مسلمان کرد چطور تأسیس شد؟

قبل از اشاره مستقیم به نحوه تأسیس این سازمان باید تقسیمبندیای بین ضد انقلاب در کردستانات و همچنین کردهای مسلمان این خطه داشته باشیم. گروهکهایی چون کومله، دموکرات، حزب رزگاری یا چریکهای فدایی خلق همگی از جمله معاندانی بودند که تفکرات مارکسیستی داشتند و قاعدتاً خط و ربطشان، با اعتقادات عموم مردم مؤمن و مسلمان کرد تفاوت داشت. به همین خاطر وقتی که از همان اوایل انقلاب غائله کردستان به وجود آمد، اکراد مسلمان که دلشان با نظام اسلامی بود و نمیخواستند حاکمیت ضد انقلاب را بپذیرند یا از مناطق تحت اشغال گروهکها کوچ کردند یا مورد آزار و اذیت آنها قرار گرفتند. به همین خاطر خیلی از اکراد مسلمان تقاضای این را داشتند که نظام اسلامی حمایتشان کند و آنها را علیه ضد انقلاب یاری رساند. در اینجا بود که دید والای شهید محمد بروجردی باعث شد تا داوطلبان کرد در نهادی به عنوان سازمان پیشمرگان مسلمان کرد جذب، آموزش و سازماندهی شوند. مسئولیت این سازمان هم از سوی شهید بروجردی به شهید محمد فدایی واگذار شد. تاریخ تأسیس سازمان هم به اوایل سال 58 برمیگردد.

شما چطور با این سازمان آشنا شدید و به جمعشان پیوستید؟

بنده با حسین فدایی، برادر بزرگتر شهید محمد فدایی از همرزمان قبل از انقلاب در گروه توحیدی بدر بودیم. علاوه بر این آشنایی هر دو ساکن شهرری بودیم و نسبت خانوادگی دوری هم داشتیم. شهید محمد فدایی هم به واسطه اخوی بزرگترش به فعالیتهای انقلابی ورود پیدا کرد و آشناییمان از آنجا رقم خورد. پس از اینکه ایشان در ذیل نیروهای شهید بروجردی به کردستان رفتند و ماجرای تأسیس سازمان پیشمرگان مسلمان پیش آمد، شهید محمد فدایی از بنده دعوت کرد تا به کردستان بروم و در اداره این سازمان کمک حالش باشم. من هم در دی ماه 58 به کرمانشاه رفتم و مسئولیت آموزش عقیدتی و نظامی اکراد مسلمان را برعهده گرفتم تا اینکه کمتر از یک ماه بعد محمد فدایی به شهادت رسید و بنده به عنوان جایگزین ایشان به ادامه خدمت پرداختم.

شهید فدایی از سرداران مظلوم و گمنام دفاع مقدس هستند. خوب است یادی از ایشان و فعالیتهایش داشته باشیم.

همان طور که عرض کردم اخوی بزرگتر شهید فدایی، یعنی آقای حسین فدایی به همراه بنده همرزم و از مبارزان قبل از انقلاب بودیم. حسین سرگروه ما هم به شمار میرفت و معلم و هادی محمد هم بود. از این رو شهید فدایی با مبارزات انقلابی آشنا شد و با روحیه بالایی که داشت، فعالیتهای زیادی انجام میداد. به عنوان نمونه این شهید به همراه سایر انقلابیون در 22 بهمن 57 در تصرف آرامگاه رضاخان وارد عمل شد و با درگیری نسبتاً شدیدی آنجا را به تصرف درآورده بودند. در آن زمان بنده یکسالی میشد که در رهگذر مبارزات انقلابی در زندان بودم و درست در 22 بهمن ماه 57 آزاد شدم. پس از آن همان مکان آرامگاه رضا خان مرکز عمده فعالیتهای بچههای انقلابی شهرری شد. کمی بعد محمد فدایی به کردستان رفت و با برعهده گرفتن مسئولیت سازمان پیشمرگان مسلمان کرد، در اولین عملیات این سازمان که آزادسازی شهر کامیاران بود در دهم بهمن ماه 58 به شهادت رسید.

از نحوه و چگونگی تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کرد بگویید، اهدافش چه بود و نیروهای تشکیلدهنده چه ترکیب و ماهیتی داشتند؟

مرکز این سازمان برای ساماندهی اکراد مسلمان در مبارزه با ضد انقلاب در اوایل سال 58 در کرمانشاه تشکیل شد و مرکز آموزشی آن هم در پادگان خضر زنده در حدود 15 کیلومتری کرمانشاه بود. در این پادگان امور آموزشی پیشمرگها انجام میگرفت و به مرور هر شهری دارای شعبهای از سازمان پیشمرگان مسلمان کرد شد و رفته رفته نیروهای بیشتر؛ این سازمان چیزی در حدود 30 هزار عضو داشت. غیر از کادر مرکزی، اداره امور عملیاتی به عهده خود برادران کرد بود و اگر بخواهم بهتر بگویم، فرماندهان گردانها و فرماندهان عملیاتی پیشمرگها از خود این برادران بودند. افرادی چون شهید سعید آزادی، شهید رحمتالله علیپور، برادران شهید هدایتی، رحیم باجلانی، داریوش چاپاری و... از جمله سرشناسترین پیشمرگهایی هستند که در خاطر دارم. شیوه عملیاتیمان هم به گونهای بود که با تلفیق گردانهای پیشمرگ با سایر رزمندگان، عملیاتها به شکل تلفیقی انجام میگرفتند تا هم از شناخت منطقهای رزمندگان کرد بهره ببریم و هم با پذیرش نیروهای زبده از رزمندگان غیر بومی، استعداد عملیاتمان بالاتر برود.

اداره امور پیشمرگها با سپاه بود، اصلاً بودجه و امکاناتتان را از کجا تهیه میکردید؟

بله، سپاه مسئولیت سازمان پیشمرگان مسلمان کرد را برعهده داشت. البته با تصویب شورای عالی انقلاب قرار شد که ما بودجه خودمان را از ارتش بگیریم. جالب است بدانید که چک تأمین بودجهمان را شهید صیاد شیرازی به عنوان فرمانده نظامی ارتش در غرب کشور امضا میکرد و به بنده به عنوان نماینده سازمان تحویل میداد. عزیزان پیشمرگ هم تقریباً نیروهای بسیجی بودند و به جهت حضور و رزمندگیدر میادین نبرد، حقوقی جزئی مثل برادران سپاهی یا بسیجی دریافت میکردند.

پیشمرگها چه روحیاتی داشتند؟ آیا میشود آنها را با رزمندگان بسیجی خودمان از نظر روحیه و اخلاق یا شیوه رزم مقایسه کرد؟

من به جرئت میتوانم بگویم که برادران پیشمرگ، مانند بچه بسیجیهای ما داوطلبانه و خالصانه اسلحه بردست میگرفتند و به نظام اسلامی و رهبری حضرت امام از ته دل ایمان و اعتقاد داشتند. حتی به دلیل اینکه بسیاری از این عزیزان از کودکی با اسلحه و امور رزمی آشنا شده بودند، توان رزمی بالایی داشتند که این توان در کنار روحیه و ایمان قوی و البته جنگیدن در دیار آبا و اجدادیشان باعث میشد تا جنگاورانی مثال زدنی باشند و حتی من گاهی شاهد بودم که برخی از همرزمان کردم، چنان متهورانه میجنگیدند که چنین رزمی را در سایر رزمندگان کمتر شاهد بودیم.

تعامل و برخورد شما به عنوان مسئول سازمان با پیشمرگها چگونه بود؟

به دلیل جو معنوی که در دفاع مقدس وجود داشت، غالباً بین مسئولان و رزمندگان یک رابطه دوستانه و صمیمی وجود داشت، چنین رابطهای نیز بین بنده و برادران همرزم کردم وجود داشت. با اینکه بنده شیعه هستم و آنها اهل سنت، در نماز جماعت همه اقتدا میکردند و برای آنها نهج الفصاحه میخواندم. حتی من چنان تحت تأثیر بزرگمردی این عزیزان قرار گرفته بودم که وقتی دو فرزند پسرم در خلال سالهای حضور در غرب کشور به دنیا آمدند، نام آنها را محمد امین و محمد رسول گذاشتم. نامهایی که بیشتر در میان برادران کرد مسلمان مرسوم بود. البته لفظ کردی این نامها همه امین و همه رسول میشود.

فرجام سازمان پیشمرگان مسلمان کرد چگونه بود؟ به نظر شما ثمره این سازمان چیست؟

از آنجایی که یکی از اهداف تشکیل پیشمرگان خارج کردن خطه کردستان از اشغال ضد انقلاب بود، در سال 62 که با پایمردی خود اکراد مسلمان این هدف تا حد زیادی محقق شد، مسئولان تصمیم به ادغام این سازمان در سپاه گرفتند. تا به آن زمان سازمان پیشمرگان مسلمان کرد به شکل مستقل اما تحت نظر سپاه اداره میشد و در این زمان تصمیم گرفته شد که به کلی در سپاه ادغام شود. به این ترتیب خیلی از پیشمرگها به جمع سبزپوشان سپاه پیوستند و به ادامه مجاهدت پرداختند. در واقع سازمان پیشمرگان مسلمان، با کادرپروری از میان برادران مؤمن و مسلمان کرد، باعث بسط و گسترش نظام اسلامی در کردستانات شد و اکنون امنیت و آرامشی که این مناطق در مقایسه با سایر مناطق کردنشین در کشورهای عراق یا سوریه دارند، به پاس خونهای پاک پیشمرگان مسلمانی است که تا پای جان بر سر آرمانهای مقدس انقلاب اسلامی ایستادند.


منبع:جوان

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار