به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس به نقل از فارس، خب، یک سال دیگر در را بست و سالی نو در جدیدی را گشود. روندی که بیانگر همیشگی بودن دروغی است که آن را دمکراسی مینامیم؛ دروغی که همه در آن مشارکت داریم.
سیاستمداران برای رسیدن به پست هایشان و حفظ آنها باید دروغ بگویند. دروغ در رسانههای امپراتوری به خصوص به اصطلاح در نمایشهای خبری جریان اصلی (با مدل ها، بازیگران زن و مردی که با گرفتن ژست روزنامه نگار میلیونها دلار درمی آورند) نهادینه شده است.
حامیان این 2 «نوکر امپراتوری»، دو حزب جمهوریخواه و دمکرات، همچون بسیاری از دوستان و همسایگانم همچنان خریدار این دروغ هستند.
بگذارید از حقیقتی که، چون مه دود بر سراین شهر بزرگ افتاده واضح سخن بگویم: تا وقتی که ما همچنان به پولهای خصوصی اجازه میدهیم وارد سیاستهای انتخاباتی ما شود، هرگز از بنیانهای لازم برای یک دمکراسی حقیقی خبری نخواهد بود... هرگز!
فقط تصورش را کنید که اگر صاحبان منافع ثروتمند نتوانند علنا به نام کمکهای انتخاباتی به سیاستمداران رشوه دهند چه میشد. شاید در این صورت میتوانستیم شاهد ذرهای عدالت اقتصادی و جامعهای سالمتر باشیم.
شرکتهای بزرگ نفتی و اتومبیل سازی تا ابتدای پیدایش اتومبیل موتوردار اطمینان حاصل کردهاند که کنگره نباید قوانینی را برای تولید اتومبیلهای با مصرف بسیار کمتر از تصویب بگذراند. رالف نیدر باید دههها فشار بیاورد فقط برای اینکه بتواند به معیارهای سوخت اندکی کمتر دست پیدا کند و اکنون ما چیزی جز این اتومبیلها و کامیونهایی که باید برای پیمودن چند کیلومتر چندین لیتر بنزین برایشان مصرف کنیم چیزی نداریم.
سپس به صنایع داروسازی بزرگ میرسیم که به سیستم سیاسی ما «رشوه قانونی میدهند» تا اجازه دهند داروهای غیرامن وارد بازار شوند. مثلا بحران داروهای افیونی فاش کرده کسانی هستند که واقعا اهمیتی به دانستن نمیدهند و خیلی از این نوع داروها هرگز نباید اجازه ورود به بازار پیدا میکردند... هرگز! خودتان بروید کندو کاو کنید تا ببینید چه تعداد آمریکایی به این مسئله پرداختهاند که چند نفر از مردم به دلیل مصرف داروهای ضد افسردگی و ضد بیش فعالی دست به خودکشی زدهاند.
شرکتهای بزرگ بیمه بر مراقبتهای درمانی یا باید گفت: بر عدم مراقبتهای درمانی آمریکاییان سیطره یافتهاند. من به عنوان یکی از افراد نسل پس از جنگ جهانی دوم وقتی نزد هر پزشکی میروم، حتی از من نمیخواهند کارت بیمه درمانیام را نشانشان بدهم. تنها کاری که آنها ملزم به انجام آن هستند نگاه کردن به کارت بیمه (به اصطلاح تکمیلی) خصوصی من است. یک پزشک برای انجام یک جراحی عفونی دو برابر بیمه گزار خصوصی من طلب کرده است. دو برابر! همسرم که 10 سال از من جوانتر است هیچ پوشش بیمه بزرگی جز هزینههای بستری شدن ندارد. ما ندرتا از پس هزینههای درمانی خود برمی آییم.
باید از آن سارقان افسونگری که قرار است نماینده ما باشند پرسید که پوشش آنها چیست؛ پوششی که هزینههای آنها از محل پولهای مالیاتی ما پرداخت میشود! پس وقتی که حتی این به اصطلاح «دمکراتهای سبز» خواستار یک طرح «مراقبتهای درمانی برای همه آمریکاییان» میشوند، درک نمیکنند که با این کارشان فقط اجازه میدهند 50 میلیون یا بیشتر از شهروندان ما گروگان گرفته شوند؟
هر بار که مسابقه مهمی را از تلویزیون هایمان تماشا میکنیم، همگی میتوانیم ببینیم که این «امپراتوری نظامی صنعتی» چقدر قدرتمند است. قبل از هر رویدادی آنها پرچمهای غول آسای آمریکا را بر سراسر زمین مسابقه پهن میکنند، «گارد احترام» را میآورند و همه برای سرود ملی سر تعظیم فرود میآورند. همه میدانند که ما «در جنگ» هستیم و باید به سربازان شجاعمان احترام بگذاریم و چه و چه.
خب، اگر آنها واقعا میخواهند به سربازانمان احترام بگذارند، آنها را از جهنمی که در آن هستند بیرون بیاورند، جهنمی که اصولا نباید به داخل آن فرستاده میشدند! بچهها و نوههای رهبران سیاسی، رسانهای و نظامی ما را با تجهیزات کامل به این پایگاههای دورافتاده بیابانی بفرستند. فراموش نکنند که قوم و خویشهای جوان در «سن نظامی» تمام عاملان «صنایع جنگی» را نیز به آنجا بفرستند. هدف: در ازای هر دلاری که از پول به سختی تحصیل کرده تان به عمو سام مالیات فدرال پرداختهاید، بیشتر از نیمی از آن خرج هزینههای مرتبط با نظامی میشود.
ترامپ دست به تصمیم سیاسی سرهم شدهای برای خارج کردن چند هزار نیروی نظامی از سوریه و افغانستان (مکانهایی که به طور غیرقانونی در آنها حضور داریم) زده. اما در عین حال او انبوه پایگاههایی را که در افغانستان و نزدیک به هزار تای دیگر در شاید 100 کشور جهان داریم (من حتی نمیدانستم که 100 کشور در جهان وجود دارد) تعطیل نکرده است. ما به وجود این پایگاهها در این مکانها نیاز داریم و تمام کاری که اسلاف اخیر ترامپ انجام دادهاند پژواک این جمله بوده که «این یعنی جنگ!»
تا زمانی که شهروندان ما برای اداره کشور مجبورند به سیستم 2 حزبی اتکا کنند و پول، اجازه جریان یافتن در کارزارهای انتخاباتی پیدا کند، ممکن نیست که هیچ دمکراسی وجود داشته باشد.
حتی سیاستمداران خوب و با نزاکت نیز لکه دار میشوند. سناتور درگذشته گل سایمون از ایلی نویز که از مدافعان سرسخت قطع نفوذ پول بر سیاست بود، حکایت زیر را تایید کرده است. گفته میشود درایامی که او سرگرم کارزارهای انتخاباتی اش برای انتخاب مجدد خودش بود، شبی به اتاق هتلش بازگشت و متوجه شد که چند پیام برایش گذاشتهاند. او گفته بود: «پیامها را خواندم و باور کنید تماس اولی را که جواب دادم از مردی بود که خود را یکی از اهدا کنندگان کمکهای مالی انتخاباتی من مینامید. واقعیت این است که اکنون کارها بر این روال انجام میشود.» سناتور پل سایمون 20 سال پیش این ماجرا را تعریف کرده بود.
انتهای پیام/ 112