گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ حامد افروغ؛ جشنواره فیلم فجر، اسما تداعی کننده یک حرکت عظیم فرهنگی است که در ظاهر باید بستری برای تقویت جریان فرهنگی انقلاب اسلامی باشد، اما آیا واقعا همینطور است؟ آنچه که در این برهه از زمان ـ یعنی دهه فجر پیروزی انقلاب ـ اذهان و افکار اغلب مردم و نخبگان را به خود مشغول میدارد این است که انقلاب اسلامی پس از توفق بر نظام شاهنشاهی چه رهآوردی را برای مردم ایران آورده است. در این ایام بازار دولتهای مختلف با سلایق متضاد، گرم که چه عرض کنم، جوش است از ارائه آمارهای ریز و درشت و البته بعضا واقعا درشت، از خدمات عمرانی و آبادانی که ناگفته نماند همه شان در یک آمار مشترکند و آن هم آمار افتضاح اقتصادی است که بخش اغظم نارضایتی مردمی را هم همین مورد رقم زده است.
اگر از درددلهای اقتصادی که بگذریم، یک بخش سالهاست که چونان خاری در چشم و استخوانی در گلوی وجهه فرهنگی انقلاب اسلامی مانده است و آن هم فضای هنری به خصوص سینما و تئاتر است؛ اما از کجا فیل دردهای ما یاد هندوستان هنر کرد؟ مثل همیشه هر سال، افتتاحیه جشنواره فیلم فجر. این مراسم که در اغلب موارد با حواشی غیر انقلابی همراه است در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب سوالاتی را به ذهن متبادر می کند که پرسیدن آن از اپوزیسیون فرهنگی انقلاب خالی از لطف نیست.
اساسیترین سوال مخاطب عام امروز فضای هنری کشور ـ بخصوص سینما ـ فارغ از اینکه انقلابی باشد یا ضد انقلاب، این است که بالاخره نسبت سینماگران و هنروران این عرصه با انقلاب چیست؟ تا کی باید شاهد رفتار «شتر، گاو، پلنگی» این قشر با انقلاب باشیم؟ قشری که خود را اداوار، وامدار خون شهدا می داند و ارزش های انسانی را مانیسفت عمل خویش معرفی می کند اما در عمل هر آنچه که به تضعیف انسانی ترین مولفههای فرهنگی کشور بینجامد را به عنوان خوراک فرهنگی به خورد جامعه می دهد.
به اسم تقبیح خیانت زناشویی، به ترویج آن پرداخته و روابط نامشروع را عادی جلوه می دهند اما در نقطه مقابل چند همسری و یا صیغه را در عمل با هرزگی یکسان می انگارند، به اسم رفتار انسانی سگبازی را تحسین می کنند و برای آزار حیوانات مرثیه می سرایند اما در قبال رنج توده ها در برابر ناملایمات سکوت می کنند. به اسم آزادی عقیده! بر طبل حجاب اختیاری! می کوبند اما یک بازیگر زن را بخاطر انتخاب حجاب چادر زیر پا لگدکوب می کنند. به اسم روشنفکری و با ژستی خودبرتربینانه سلایق سیاسی خود را انتخاب احسن برشمرده و در بوق می کنند و رقبا را با هر توهین و تحقیر و تمسخری مخاطب قرار می دهند اما عکس العمل طرف مقابل را بی ادبی توصیف کرده نرد ادب می بازند! در جشنواره فیلم فجر خود را مظلوم و محدود شده می نمایانند اما در عمل همه جا حضور داشته و یکه تازی می کنند.
از این دست مثال ها بسیار است اما آنچه که آزاردهنده تر از همه این مسائل است، این ذات گندم نمایی و جوفروشی پنهان و آشکار در رفتار بسیاری از اهل هنر است، خصوصا سینما. سینمایی که به گفته محمد خاتمی ـ قبله این دست ریان فرهنگی ـ شاید در مقایسه با هالیوود با آن سطح از فساد، نجیب باشد، اما در مقایسه با فرهنگ ایرانی و اسلامی ایران، هرگز نتوانست رسما در قامت یک حای انقلاب و ایران ظاهر شود چه در داخل و چه در خارج، چرا که بخشی از الگوپذیری های نسل جوان از همین صنف است به طوریکه در پاره ای موارد اگر سینمای غرب را بدون سانسور در کشور آزاد کنیم، کمتر آسیب فرهنگی می خوریم تا برخی فیلمهای داخلی را مشاهده کنیم. فیلمهایی که با زبان خودمان و از جنس خودمان، به داشته ها و باورهایمان حمله کرده، نقاط قوتمان را ضعف و نقاط ضعفمان را قوت جلوه می دهند.
سینمایی که دیگر کمتر اثری از نجابت و عطر ایرانی گری را در آن می توان دید، برخلاف میراث امثال حاتمی که روح حیا و نجابت ایرانی در کنار آداب و رسوم و ادب تاریخی ما در آن پدیدار بود. سینمایی که دغدغه سلبریتی هایش ممنوعیت سگ گردانی و بعضا تکرار طوطیوار تحلیل های سیاسی دشمنان قسم خورده کشور است، یا توهین آشکار به عقاید دینی مردم چون عید قربان و مثالهای فراوان از این دست، قطعا جز زجر دادن سینمای انقلاب، قدیمی برای شکوه فجر آن برنمی دارد؛ و ای کاش انقلابی دیگر می شد در حوزه فرهنگ، تا سلطه افکار ملوکانه اپوزیسیونی را از این عرصه به زیر بکشد، شاید مردم دوباره در آیینه هنر، سیرت زیبای تاریخی خود را به تماشا بنشینند و صورت بعضا زشت امروز خود را با آن الگو اصلاح کنند.
انتهای پیام/ 112