به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس به نقل از فارس، با خروج آمریکا از برجام در تاریخ 18 اردیبهشت ماه، تحریمهای این کشور علیه ایران به مرور وارد فرآیند اجرایی شد و از 13 آبان ماه کلیه این تحریمها مجددا اجرایی شد. به همین دلیل، نحوه مقابله با تحریمهای آمریکا و همچنین استفاده از تجربیات مسئولان وقت کشورمان در مقابله با آنها در اوایل دهه نود که مصادف با اواخر دولت دهم بود، یکی از مهمترین مسائل کشور در ماههای اخیر است. به همین دلیل، به سراغ مهدی غضنفری، وزیر صنعت، معدن و تجارت در دولت دهم رفتیم و با وی درباره این موضوعات به گفتگو پرداختیم.
غضنفری اعتقاد دارد جنگ اقتصادی ایران و آمریکا، جنگ اتاق فکرهاست و صرفا کافی است ایران یک قدم جلوتر از آمریکا باشد تا در این جنگ پیروز شود. غضنفری میگوید اولین قدم برای مقابله با تحریمها این است که دولت روحانی تصمیم بگیرد میخواهد با آنها مقابله کند. وزیر اسبق صنعت، معدن و تجارت تاکید دارد که مسئولین باید باور کنند تحریمها شکست پذیر هستند و مذاکره از سر استیصال، مذاکرهای شکست خورده است. متن کامل بخش اول گفتگوی تفصیلی خبرگزاری فارس با مهدی غضنفری در ادامه آمده است:
در دوره جدید تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران، فروش نفت و درآمدهای نفتی ما کاهش یافته است، این در حالی است که در سالهای 91 و 92 ما وضعیت مشابهی داشتیم با استفاده از تجربیات گذشته اکنون چگونه باید تحریمهای جدید را مدیریت کرد؟
مشابهتهای زیادی بین تحریمهای سال 97 و 91 وجود دارد و تنها شاخص ارزیابی ما از کار دولت نباید این باشد که چگونه تحریمها را مدیریت کرد. بلکه در کنار این شاخص یکی از شاخصهای مهم ما این باید باشد که چقدر از تجربیات گذشته استفاده کنیم و چقدر مسیر را برای اینکه مردم زندگی راحتتر و در دسترستری داشته باشند هموار کرد.
وقایع ارزی در سال 97 جلوتر از تصمیمات مسئولین حرکت کرد
لذا اگر با این 2 شاخص، عملکرد دولت را ارزیابی کنیم، عملکرد دولت در سال 97 نسبت به تحریمها نشان میدهد که علیرغم کارهای انجام شده تعلل و کندی در تصمیمات پدیدار بوده و بنابراین در سال 97 همواره وقایع ارزی جلوتر از تصمیمات مسئولین حرکت کرده است و این بار مسئولین هیچگونه پیشبینی از واقعی که اتفاق افتاده نداشتهاند.
افرادی مانند من هم که تجربهای از تحریمهای گذشته داشتند مرتب مصاحبه میکردند و مراحل مختلف مقابله با این پدیده ارزی و فشارهای ارزی را یادآوری میکردند، اما متاسفانه هیچ گوش شنوایی وجود نداشت و ظاهرا دولت علاقمند بود به این شکل تصمیمگیری شود.
از تجربیات سال 91 استفاده کمی شد
چقدر از تجریبات گذشته استفاده شده است؟
از تجربیات گذشته خیلی کم استفاده شده است. مرکز مبادله ارزی سمبل مجموعه فعالیتهای ما در سال 91 بود و تکیهگاه ارزی واردکنندگان و صادرکنندگان محسوب میشد. کاملا یک تصمیم برجسته بود و اثرگذاری خوبی در سال 91 داشت، اما در اتخاذ ایجاد سامانهای مثل نیما و ... خیلی اهمال شد و خیلی دیر به این نتیجه رسیدند که ارز حاصل از صادرات را باید در اختیار اقتصاد کشور قرار دهند و مشوقهایی بگذارند که ارز صادرکنندگان جذب شود.
قبلا هم برای کنترل مبحث ارز یک مدل 7 فازی ارائه داده بودم که فاز اول آن هشدار و پیشآگهی، فاز دوم آن جهش اولیه، فاز سوم هرج و مرج ارزی، فاز چهارم قیمتگذاری، فاز پنجم اعتماد سازی و فاز ششم تثبیت چند نرخی و فاز هفتم تلاش برای تک نرخی بود که اکنون در فاز ششم قرار داریم.
اما در همین فاز که امیدوارم حرفهایم به گوش مسئولین برسد باید بگویم که اقداماتی که در حال رخ دادن است متناسب با این شرایط نیست و باید هر چه سریعتر متناسب با این شرایط اقدامات جدیدی صورت بگیرد، زیرا وقتی ارز چند نرخی است کاملا امکان رانت و رانتخواری وجود دارد و ممکن است ارزی که به قیمت پایینتر در اختیار برخی واردکنندگان قرار میگیرد به دست مخاطبان اصلی وذینفعان اصلی نرسد و در این مسیر رانتخواریها و سوء استفادههای بیشتری شکل بگیرد، فاصله طبقاتی را بیشتر کند و نارضایتی را بالا ببرد و ممکن است مردم را ناامید کند از اینکه دولت حتی در فاز ششم هم علیرغم زحماتی که کشیده شده همچنان ناتوان و مستاصل باشد.
نکته بعدی که در تحریمها باید مورد توجه قرار گیرد این است که در همه جنگهای گذشته بشر که با ساز و برگ جنگی دو کشور و یا دو لشکر به نبرد میپرداختند، همیشه اتاقهای فکر و گروهی که برای این نبردها فکر میکردهاند نقش مهمی داشتهاند و جنگآورانی که دکترینهای بیشتری برای مبارزه داشتند موفقتر بودند.
برای مقابله با جنگ اقتصادی باید اتاق فکر هوشمند داشته باشیم
بنابراین ما نباید فراموش کنیم که جنگ ارزی و جنگ اقتصادی که درگیر آن هستیم محتاج یک اتاق فکر هوشمند است تا بتواند راهکارهای نوینی برای دور زدن تحریمها و برداشتن فشارهای ظالمانه تحریمها پیشنهاد بدهد. به عبارتی در این اتاق فکر یا اتاق فکرها باید راهحلهایی ارائه شود تا با بکارگیری آن راهحلها اقداماتی سریع انجام شود.
البته این اقدامات یک بخش کار است و بخش دیگر اقداماتی است که دولت آمریکا مبادرت به آن کرده است. دولت آمریکا از سال 91 تا سال 97 به صورت پلکانی یک رشدی را برای خودش قائل بوده که چگونه فشارهای بیشتری را مبتنی بر آنچه که قبلا انجام داده وارد کند.
اتاق فکرهای آمریکایی اقتصاد ایران را زیر نظر گرفتهاند
بنابراین کاملا تجربیات گذشته را تثبیت و تحلیل میکنند و راههای گذر از تحریمها را که ممکن است رخ داده باشد احصا میکنند و برای بستن این راهها تدبیر میکنند، پس ما با اتاق فکرهایی مواجه هستیم که در سفارتخانههای آمریکا در سراسر دنیا وجود دارد و کار آنها زیر نظر گرفتن اقتصاد جمهوری اسلامی ایران است و برای پیدا کردن راهحلهای جدید علیه اقتصاد ایران دور هم مینشینند و با هم همفکری میکنند.
بطور مشابه در جمهوری اسلامی ایران هم ما باید این اتاق فکرها را داشته باشیم ودر این اتاق فکرها باید راههای نو و جدیدی را خلق کنیم تا بصورت کاملا مبتکرانه اقدامات آنها را علیه ما مسدود کند.
در دوره قبلی تحریمها با اقداماتی که انجام شده بود، تحریمها دیگر نمیتوانست مانع کسب و کار مردم شود و بدین ترتیب مردم در حال فائق آمدن بر شرایط پیچیده و سختی که پیش آمده بود میشدند و تحلیلگران اقتصادی هم این تحلیل را داشتند که تحریمها اثرگذاری دلخواه آمریکا را بر روی تحریمکنندگان را نداشته و لذا باب مذاکره باز شد، البته مقامات دولت جدید در ایران آنچنان از مذاکرات استقبال کردند و به پیشواز آن رفتند که تصور میشد که این دولت ایران است که از تحریمها خسته شده و به دنبال مذاکره است.
در حالی که حقیقت این بود که دولت دهم علیرغم تحریمها، کاملا موفق شده بود به راحتی اقتصاد کشور را در مسیر رشد دوباره قرار دهد و این دولتهای تحریم کننده بودند که از راهحل هایشان ناامید شده بودند و فکر میکردند راه چاره بیشتری ندارند. اما متاسفانه دولت یازدهم این فرصت طلایی را به خوبی نشناخت و به عنوان یک دولت در تنگنا و یک دولت مستاصل از نقطه ضعف وارد مذکره شد و شوربختانه این درس را به طرف مقابل داد که شما موفق بودهاید، در صورتی که میتوانست بگوید این دولت قبلی یعنی دولت دهم بوده که موفق بوده و بخاطر موفقیت دولت قبلی است که من مذاکره میکنم، چون شما ناموفق بودهاید.
ما راهی جز شکست دادن تحریمها نداریم
البته اکنون نقل این قصهها هیچ مشکلی را حل نمیکند و ما راهی جز شکست دادن تحریمها نداریم و شکست تحریمها هم به معنای شکست آمریکا یا دولتهای غربی نیست بلکه شکست تحریمهای آمریکا به معنای شکستن دکترین نظامی اقتصادی است که طرف مقابل پیش گرفته است و باید این دکترین را عوض کند و برای اینکه این اتفاق رخ دهد ما باید مبتکرانه و هوشمندانه به موضوع تحریم نگاه کنیم.
موضوع تحریم را یک موضوع حزب و جناحی ندانیم و دولت سعی نکند در پس این فشارها پناه بگیرد و ناکارآمدیهای خودش را توجیه کند. مردم یک دولت مقتدر و دولت در صحنه و دولت تصمیمگیر دوست دارند و علاقمندند که سایهای که بالای سرشان است مقتدر باشد و راهحل پیشنهاد بدهد و از توان آنها استفاده کند.
دولتی که به انزوا رفته و برای تمام شدن زمانش لحظه شماری میکند مورد استقبال مردم نیست. دولت فرصت دارد که کاستیهای گذشتهاش را جبران کند و با مردم گفتوگو کند، هنوز هم دیر نشده است، راه ما راه بازگشت به عقب نیست، زیرا دیگر هیچ گاه موفق نخواهیم شد که در زمانهای خطر کشور را نجات دهیم. راه ما این است که به سمت مردم برگردیم. گرفتاریها و مشکلات مردم فوقالعاده زیاد است و ساز و کارهای اداری خیلی مردم را اذیت میکند و مشکلات اقتصادی مردم را اذیت میکند، اما دور شدن از مردم چارهساز نیست بلکه باید به مردم نزدیک شد.
2 باور مختلف درباره مقابله با تحریمها
من در ادامه راهکارهایی را عرض میکنم که دولت میتواند از آن استفاده کند، ولی باید قبل از آن در رابطه با باور دولتمردان حرف بزنیم، زیرا حداقل دو گونه باور متصور است که وجود داشته باشد یک باور این است که مقابله با تحریمها امکانپذیر نیست و دستها را باید بالا گرفت و از سرتسلیم وارد مذاکره شد و راه دوم این است که مذاکره در چنین شرایطی هیچ دستاوردی برای ما ندارد و ما باید مثل سال 90، 91 و 92 ابتدا یک نه بزرگ به تحریمها بگوییم و ابتدا اقتدار ملی را به رخ بکشانیم و بعد اگر لازم است مذاکره را انجام بدهیم.
مذاکره از سر استیصال، شکست خورده است
یعنی تکرار مذاکرات برجام یک تجربه ناخوشایند ملی است. نه اینکه مذاکره بد است، بلکه اینکه مسئولین از سر استیصال وارد مذاکره شوند این شکست خورده است و این شکست در پیشانی مذاکره کننده نوشته میشود، اما اگر مذاکره کننده از سر اقتدار درخواستش را مطرح کند اشکالی ندارد. اگر در دل ترس، ناامیدی و یاس باشد نتیجه این مذاکره برای ملت دستاوردی نخواهد داشت پس باید حتی به آنها که اهل مذاکره، اهل تسلیم و اهل سازش هستند این پیام داده شود که حتی اگر به دنبال یک صلح پایدار هستید باید اول در این خرده مبارزه به اسم تحریمها برنده شوید و بعد با یک برگ برنده وارد مذاکره شوید.
این یک بحث پیچیده است و زمان زیادی میخواهد و تخصص اصلی من نیست و نمیخواهم وارد آن شوم فقط میخواهم بگویم اگر خود دولتمردان نامید باشند امکان پیادهسازی راهحلی که به ذهن دیگران هم میرسد وجود ندارد، چون الان ارکان کار دست دولت است و مسول اداره کشور دولت است و دولت موازی هم بی معنی است و هیچ کس طرفدار آن نیست و باید این صدا به گوش دولت برسد که ما در شرایطی قرار گرفتهایم که راهی جز مقاومت و ایستادگی و پایداری نداریم.
مسئولین باید باور کنند تحریمها شکست پذیر هستند
الان وقت مذاکره نیست، باید برگ برنده داشت و بعد باید به سراغ گفتوگو رفت و یکی از برگهای برنده این است که این تحریمها شکست پذیر است. اما کی؟ وقتی که باور کنیم و این جمله را تکرار کنیم که این تحریمها شکست پذیر است. مسئولین باید باور کنند و راهحلی برای آن طراحی کنند و از مردم کمک بخواهند. اما اگر عکس این موضوع را به خودشان القا کنند که راهی وجود ندارد و ما محاصره شدهایم و کار دیگر تمام است، این مسائل فضای منفی ایجاد میکند.
پس ما وارد یک مبارزه بزرگ شدهایم، مبارزهای که با هست و نیست ما ارتباط دارد، البته اشتباهات زیادی ظرف 40 سال گذشته اتفاق افتاده است که نباید میافتاد و بالعکس کارهایی باید انجام میشد که انجام نشده است.
البته الان زمان باز کردن این زخمها نیست و امروز روزی است که باید دست به دست هم بدهیم و به این تحریمها نه بگوییم و برای کشورمان برنامهریزی خوبی داشته باشیم که غفلتها، خودخواهیها و ناکارآمدیهای گذشته در آن نباشد.
امروز وقت تسویه حساب نیست
امروز وقت تسویه حساب نیست، امروز دولت در شرایط بسیار بدی قرار گرفته و احساس ناامیدی و تنهایی میکند و احساس میکند گذشتهای که خودش ایجاد کرده اکنون گریبانش را گرفته است.
گروههای سیاسی مختلف را رانده و به هر کدام یک تهمتی زده است و علیه آنها از واژههای بد استفاده کرده است و و از سر غرور با مردم حرف زده و زبان تمسخر داشته است، اما الان تنها شده است، اما با تمام این اتفافات، الان روز درس دادن به دولت نیست و این درس دادن را باید برای بعد بگذاریم. اکنون وقت نجات کشورمان از فشارها و فشارهایی که روی شانههای مردم است میباشد.
فشارهای اقتصادی و قیمتهای بالا زندگی مردم را تحت تاثیر قرار داده و سفره مردم را کوچک کرده و معیشت مردم را سخت کرده است. شوقی برای جوانها وجود ندارد و فرصت کار برای جوانان وجود ندارد، امروز دردهای بزرگتری داریم که باید به آن پرداخته شود.
شما اشاره کردید که باید به تحریمها نه بزرگی بگوییم، نه گفتن به تحریمها از طریق توسعه صادرات و سرپا نگه داشتن صنایعی مثل صنایع خودروسازی، لوازم خانگی و ... است شما چه راهکارهای دارید که صادرات و بخصوص صادرات غیرنفتی ما و صنایع ما از تحریمها دچار آسیب نشود؟ همچنین شما اشاره کردید به رشد 8 درصدی در اقتصاد در حالی که بخشی از این رشد از طریق سرمایه گذاری مشترک حاصل میشود برای جلب سرمایهگذاریهای خارجیها در شرایط تحریم چه برنامهای دارید؟
دولت آقای روحانی دولتی نبود که برای انجام این کارهای سنگین از جمله مبارزه با تحریمها و کارهای سخت در حوزه تولید و صادرات سر کار آمده باشد، بلکه شعار اصلی دولت روحانی آن این بود که ما مذاکرات را انجام میدهیم و برجام را میپذیریم و بعد خارجیها میآیند، کمک میکنند؛ سرمایهگذاری میکنند و کشور را اداره میکنند. پس از ابتدا نگاه دولت روحانی این بود که روشهای گذشته، روشهای شکست خوردهای است و به دنبال کمک گرفتن از طریق سرمایهگذاری خارجی بود.
فعالیت ویروس نقدینگی زیر پوست اقتصاد دولت روحانی
بنابراین با این طرز فکر، دولت آمادگی ورود به چنین شرایط بحرانی نداشت، ضمن اینکه دولت در زیر پوست اقتصاد در حال ایجاد یک سری مشکلات و مسائل اقتصادی بود که خودش متوجه آن نبود یعنی دولت متوجه نبود که نقدینگی توسط بانکها، کسری بودجه ایجاد میشود و نتیجه نقدینگی افزایش تورم و سپس افزایش قیمت ارز است (حالا ترامپ باشد و یا نباشد) و این پدیدهها در زیر پوست اقتصاد دولت روحانی کاملا به عنوان ویروسهای اقتصادی فعالیت میکنند و تدبیر خاصی برای حل این مشکل نمیبینیم.
اما بر میگردم به سوال شما در مورد اینکه چگونه باید صادرات غیر نفتی را در شرایط تحریم توسعه داد، برای اینکه ارز بیشتری داشته باشیم باید صادرات غیرنفتی انجام بدهیم و برای اینکه صادرات غیرنفتی انجام دهیم باید تولید داخلی داشته باشیم و برای اینکه تولیدات داخلی داشته باشیم باید از هدر رفت منابعمان جلوگیری کنیم و بنگاههای تولیدی ما بتوانند محصولات کیفی قابل عرضه در بازارهای بینالمللی و بازارهای منطقهای تولید کنند که لازمه تحقق آن این است که ستاد اقتصاد مقاومتی روی این موضوع خیمه بزندو برای این کار باید شهرکهای صنعتی فعال باشند.
فرمان دادن از پشت درهای پاستور برای به حرکت درآوردن چرخهای اقتصاد بیفایده است
در دوره قبلی تحریمها، ستادی با عنوان ستاد تسهیل ایجاد شده بود که به شهرکهای صنعتی سرکشی میکرد و با تشکیل جلسه این ستاد در شهرکهای صنعتی مربوطه، صنعتگران آن شهرک صنعتی در آن جلسه دور هم جمع میشدند و مشکلاتشان را مطرح میکردند و مشکلات آنها در زمینهها مختلف بانکی، بیمه، مالیات و ... از طریق این ستاد به مسئولان مربوطه منتقل میشد؛ بنابراین به این صورت نبود که کسی در مرکز تهران و در خیابان پاستور بنشیند و دستور دهد که تولید حرکت کند، زیرا چنین فرمانی بیهوده است و صدای این فرمان حتی تا پشت در اتاق آن شخص هم نمیرود.
مکانیزمها و بورکراسی امروز اجازه نمیدهد چنین اتفاقاتی محقق شود، زیرا نامههای بسیاری مقامات نوشتهاند که ترتیب اثر داده نشده است و تصمیمات بسیاری اتخاذ شده که کسی به آن عمل نکرده است و مصوبات بسیاری در مجلس به تصویب رسیده که هیچ گاه مبنای عمل نبوده است، اما کاری که دولت نهم و دهم انجام میداد این بود که با سفرهای استانی مستقیما در راس امور قرار میگرفت و با حضور در محل مشکل را حل میکرد و پس از حصول نتیجه برمی گشت؛ بنابراین در شرایط فعلی با این تصور که میتوان از تهران تمامی امور کشور را اداره کرد خیالی باطل است، زیرا اکنون ما با شرایطی مواجه هستیم که وزیر صنعت، وزیر اقتصاد، وزیر کشاورزی و تیم اقتصادی کشور و حتی بانک مرکزی باید هر روز حل مشکلات تولید جزء کارها و اولویتهایشان باشد و آن هم نه فقط در تهران بلکه با حضور در سر صحنه گرفتاریهای موجود را حل کند.
بدترین تصمیم برای حل مشکلات تولید
بدترین کار برای حل یک مشکل آن است که مثلا وزیر کار متوجه تعطیلی یک کارخانه شود و بدون توجه به عوامل موثر بر تعطیلی کارخانه و رفع آن عوامل، برای نجات آن کارخانه و پرداخت حقوق کارگران و پرسنل وامی را تهیه کند و از طریق پرداخت حقوق پرسنل فکر کند که مشکل آن کارخانه حل شده است. این تصمیم، تصمیم بسیار غلط است، زیرا فرآیندی که توانسته مثلا 100 میلیارد تومان بدهی ایجاد کند، دوباره میتواند 100 میلیارد تومان دیگر بدهی ایجاد کند، پس این یک فرآیند تباهیده است یعنی منابع را به تباهی میکشاند؛ بنابراین باید در این شرایط بررسی کرد که چه فرآیندی باعث شده تا این شرکت زیان ده شود؟ و چه عواملی باعث شده که این شرکت نمیتواند حقوق کارکناش را بپردازد؟ آیا این اتفاقات ناشی از کمبود و عدم وجود مواد اولیه است یا اینکه ماشین الات قدیمی باعث ضرر و زیان کارخانه شده است یا اینکه این مشکلات حاصل بخور بخور عوامل در انبار و حسابداری است؟ بهر حال ممکن است بتوان با پرداخت مبلغی به عنوان یک وام کوتاه مدت بخشی از مشکلات را حل کرد، اما برای حل اساسی این مشکلات باید موضوعات مختلف به صورت ریشهای بررسی شود.
این روزها شنیده میشود که دادستان محترم در استانهای مختلف وارد سیستم تولید شده و از اینکه تولید متوقف و تعطیل شده و کارگران بیکار شوند جلوگیری میکند. البته من جزئیات را نمیدانم و ممکن است تصمیم خیلی درستی هم باشد، اما وقتی سیستم قضایی وارد این مسئله میشود که یک کارخانه را از تعطیل شدن نجات دهد یعنی بسیاری از اتفاقاتی که باید توسط سیستم اجرایی، رخ میداد به درستی رخ نداده ست و کار به سیستم قضایی و شکایت کشیده شده و این ته داستان است.
پس این همه مقامات برای چه حقوق میگیرند، و این دستگاههای عریض و طویل چه میکنند؟ کجا مسائل تحلیل میشود و کجا در مورد آن تصمیمگیری میشود؟ باید به تعریفی که در مورد دولتهاست برگردیم که ما به شما رای دادیم که وارد مسائل بشوید و در کشور بگردید و مسائل را حل کنید نه اینکه فقط در تهران بنشیند و مصاحبه کنید.
شما الان مسئولیتتان حضور در مراکز تولید است. مسئولیت شما مسئولان در دولت حضور در مراکز دانشگاهی و خدماتی برای درک مسئله و حل مسائل است وگرنه هر نماینده مجلس و هر استانداری بخواهد مسائل را به سمت خودش بکشد که حالت ملکوکالطوایفی ایجاد میشود و به عبارتی این اتفاق به معنای دولت نامقتدر است و مردم دوست ندارند که دولت نامقتدر بالای سر آنها باشد، مردم دولتی میخواهند که آگاهانه و مقتدرانه تصمیم بگیرند در سر صحنه حضور داشته باشد.
حتما صادرات غیرنفتی میتواند افزایش یابد و صادرکننده علاقمند است که صادراتش بیشتر شود و بتواند بیشتر صادر کند، اما اگر این کار انجام نمیشود، یک گیر ذهنی یا گیرعینی دارد و آن گیر را باید رفع کرد.
اما اگر یک مقام دولتی به دنبال این باشد که فرزندش را به این طرف و آن طرف بفرستد و درآمدهایش را بیشتر کند و حوصله کار در غیر از تهران را ندارند قاعدتا وضعیت همین گونه خواهد ماند و در حالی که مسئولان در تهران نشستهاند هزار اتفاق در شهرستانها رخ میدهد.
دولت اول باید تصمیم بگیرد میخواهد با تحریمها مقابله کند یا نه؟
پس دولت باید اول بر ذهنیت خودش اثر بگذارد و تصمیم بگیرد که آیا میخواهد با تحریمها مقابله کند یا میخواهد در مقابل تحریمها کوتاه بیاید و واقعیت را به مردم بگوید، زیرا دولتی که میخواهد کوتاه بیاید استراتژی خودش را دارد و دولتی که میخواهد مقاومت کند استراتژی خودش را دارد.
متاسفانه مردم از سوی دولت تلاشی را نمیبینند و اگر این دولت به همین شکل به اتمام برسد در لیست بدترین دولتهای چهل سال گذشته قرار خواهد گرفت، دولت حداقل بخاطر آبروی خودش هم که شده باید تجدید نظر کند. تعدادی از وزرا و مقامات را عوض کرد، اما کافی نیست.
دردهای فضای کسب و کار باید حل شود و ستاد تدابیر ویژه باید حضور 100 درصدی در مسائل داشته باشد و بخش خصوصی را در جلسات خود بخواهد و راهکار را جست و جو کند و حتی بخشی از دور زدن تحریمها را بر عهده بخش خصوصی بگذارند.
اینها با این اندیشه آمدند که حل مسائل خیلی ساده و پیش پا افتاده است، اما در عمل ملاحظه کردند که مسائل خیلی عمیق است و بحرانها و ابر بحرانها و چالشها و ابرچالشها در دستگاههای مختلف شکل گرفته است.
به هرحال ما در شرایطی هستیم که دو راهکار پیش روی ما است یا سرسختانه مبارزه کنیم و از همه مردم در این مبارزه کمک بگیریم و این مبارزه باید صادقانه باشد. نقطه موفقیت نقطهای است که به آمریکا اثبات شود تحریمها ملت را از پای در نمیاورد و این ممکن است 6 ماه یا حتی دو سال طول بکشد.
وقتی چرخ اقتصاد به چرخش ادامه دهد و رشد اقتصادی شروع شود آنگاه دولت آمریکا میبینید که کارش بیفایده بوده است.
از دید شما سیاستی که دولت در خصوص اقتصاد پیش گرفته نشان میدهد که تحریمها اقتصاد ما را در گوشه رینگ قرار میدهد یا خیر؟
از نظر من، چون دولت در پشت حوادث و چند قدم عقبتر از حوادث است و یک دولت پیشبینانه، پیشگیرانه و پیشنگرانه نیست بنابراین حوادث اقتصادی میتواند کاملا و حتما برای ما مشکلزا باشد.
فاصله طبقاتی خیلی زیاد شده است و زیادتر میشود و چگالی نخبگان خیلی کم شده است، این رویکرد یک رویکرد جواب ده نیست و اصلا کسی پاسخ مردم را نمیدهد.
کسی به مردم نمیگوید که چرا قیمت گوشت 100 هزار تومان شده است
قیمت گوشت از کیلویی 40 هزار تومان به 100 هزار تومان رسیده، اما کسی با مردم در این رابطه حرف نمیزند، اصلا کسی مسئولیتها را به عهده نمیگیرد و یک چنین وضعیتی اصلا پذیرفته نیست. حتی اگر شرایط عادی بود چنین رفتاری را مردم دوست نداشتند، مردم دولت پاسخگو و هم درد میخواهند، دولتی که گوش شنوا داشته باشد را میخواهند، در شرایط عادی هم چنین دولتی را میخواهند. دولتی که از بالا به مردم نگاه کند را دوست ندارند.
اینکه یک عده در ناز و نعمت باشند و بعد به عدهای دیگر بگویم این مصیبها مال شما تحمل کنید این شدنی نیست، این چه رایی است که ما دادهایم؟ این وضعیت، وضعیت مناسبی نیست و مردم خسته تصمیمات غلط و آشفته سری دولت هستند.
تجمعات صنفی نشانه تقاضای مردم از دولت برای رسیدگی به مشکلاتشان است
در گوشه و کنار، مرتب تظاهرات صنفی دیده میشود و علت این تظاهرات این نیست که مردم نظام را دوست ندارند، این تظاهرات، تظاهرات سیاسی ضد نظام نیست بلکه ناشی از مشکلات اقتصادی مردم است که در حال سر باز کردن در گوشه و کنار کشور است و آنهایی که از این مشکلات آسیب جدی میبینند به خیابانها میآیند و شعار میدهند که به ما رسیدگی کنید.
پس اعتراض مردم، اعتراض به نظام نیست بلکه این اعتراض ناشی از آن است که مردم میخواهند اوضاع اقتصادیشان در حد متوسط و حداقل مانند گذشته باشد.
پس از نگاه مردم، اینگونه به سوال شما جواب میدهم که دولت کارایی و کارآمدی کافی را ندارد و ادامه چنین وضعیتی میتواند به بحرانهای بیشتری بیانجامد و دولت باید خیلی چابک، پرتحرکت و ارتباطات وسیع با مردم و گروههای سیاسی و صدا و سیما داشته باشد و دردها را بشنوند و چارهجویی کند.
انتهای پیام/ 112