به گزارش خبرنگار دفاع پرس از بوشهر، انقلاب ایران در نوع خود و در مقایسه با دیگر انقلابهای جهان، روند روبه جلو و نتایج کمنظیری دارد. انقلاب اسلامی 22 بهمن سال 1357 با قیام قشرهای وسیع مردم ایران و رهبری آیت الله روح الله خمینی (ره) به پیروزی رسید که در این پیروزی جوانان نقش به سزایی را ایفا کردند.
در ادامه به معرفی شهدای انقلاب بوشهر میپردازیم:
شهید «عبدالرسول زاهدی»
شهید «عبدالرسول زاهدی» در 15 آبان سال 1309 در خانوادهای مذهبی و متدین در بوشهر دیده به جهان گشود، در دوران نوجوانی به مکتب خانه رفت و قرآن را فرا گرفت.
عبدالرسول در تجارت خانه پدرش حاج «ابراهیم زاهدی» به کار مشغول شد و حساب و کتاب تجارتخانه پدرش را اداره میکرد که بعدها شغلش راتغییر داد و کامیونی خرید که از طریق آن امرار معاش کند.
زاهدی به این واقعیت یقین داشت که اسلام دین مردانگی و آزادگی است و در بر این باور، برای آزادی میهن و ملت از استعمار و رژیم وابسته ستم شاهی تلاش و مبارزه می کرد.
وی در راهپیمایی ها و سخنرانی ها به ویژه محافل سخنرانی شهید شیخ «ابوتراب عاشوری» بر علیه طاغوت زمان شرکت فعال داشت.
عبدالرسول نماز جماعت به مسجد جامع عطار شهر بوشهر میرفت و بعد از خواندن نماز از مسجد تا چهار راه نادر فعلی با جمعیت راهپیمایی میکرد و علیه رژیم پهلوی شعار میداد.
سرانجام در 10 آبان ماه سال 57 که در راهپیمایی پیشتاز جمعیت بود توسط مأمورین شهربانی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید «عباس مشایخ»
شهید «عباس مشایخ» در روستای «سرخره» از توابع شهرستان دشتستان استان بوشهر در یک خانواده فقیر و مستضعف به دنیا آمد.
عباس از اخلاق نمونه ای برخوردار بود و خشم خود را فرو می خورد، همیشه خوش برخورد و مردم دوست بود، پدرش معلم مکتب خانه روستا بود و به همین خاطر عباس نیز با کلام الله قرآن کریم آشنا شد و راهگشای مسیر زندگی خود کرد.
عباس که چوپان روستا بود گله گوسفندان را به صحرا برای چراه می برد و در هنگامه نوجوانی پدر خویش را از دست داد و سرپرستی خانواده را بر عهده گرفت و قبل از پیروزی انقلاب بیشتر مبارزه شهید با خوان های منطقه بود که مردم را تحت سلطه خود قرار می دادند اما زیر بار زورگویی ها آنها نمی رفت و در کلیه تظاهرات در صف اول برعلیه رژیم طاغوت شرکت می کرد و عهده دار نظم جمعیت بود.
برخی مواقع دوستان و نزدیکانش به عباس می گفتند چرا کار و زندگی خود را رها کرده ای و در تظاهرات شرکت میکنی و او در پاسخ به آنها می گفت: «اگر من نروم دیگری هم نرود پس چه کسی باید برود».
سرانجام در 12 دی ماه سال 57 در یکی از تظاهرات مقابل پاسگاه ژاندارمری شهر سعدآباد توسط مزدوران شاه مورد هدف گلوله قرار گرفت و شهد شیرین شهادت را نوشید.
انتهای پیام/