همرزم شهید بقایی در گفت‌وگو با دفاع‌پرس مطرح کرد؛

تشخیص شهادت رزمنده‌ها توسط مجید/ خوش به حالتان که شهید بقایی را دیده بودید

«ابراهیم شهیدزاده» گفت: بقایی به خوبی می‌توانست شهادت هر یک از دوستانش را تشخیص دهد و به من هم گفته بود تو برو ازدواج کن، چون شهید نمی‌شوی.
کد خبر: ۳۳۱۴۳۵
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۸:۲۵ - 06February 2019

قدرت بالای شهید بقایی در تشخیص شهادت دوستانش«ابراهیم شهیدزاده» از همرزمان و دوستان شهید «مجید بقایی» در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، با اشاره به نحوه آشنایی خود با شهید بقایی اظهار داشت: پیش از انقلاب در گروهی به نام «منصورون» که مبارزاتی علیه رژیم شاه داشت با بقایی آشنا شدم. ایشان آن زمان در دانشگاه، پزشکی می خواند و من دانشجوی مهندسی بودم اما فعالیت های ما پیش از دانشگاه که تشکل های دانشجویی ضد رژیم پهلوی باهم در ارتباط بودند آغاز شد.

وی با اشاره به روحیه و خلق و خوی شهید بقایی در دوران فعالیت های ضد رژیم پهلوی گفت: شخصیت بسیار جذابی داشت به طوری که همه را جذب خود می کرد، به راهنمایی و ارشاد افراد مسلط بود و مطالعه زیادی می کرد، بسیاری از دانشجویانی که در خط دیگری بودند را در مسیر خودش آورد در خانه های تیمی دانشجویان برای روشنگری بحث های ایدئولوژیکی برقرار می کرد که زمینه ساز تحول آنان شد. بعد از انقلاب نیز در جبهه ها از همین افراد عضو گرفت.

شهیدزاده با اشاره به سابقه نظامی شهید بقایی افزود: ایشان در شاخه نظامی منصورون بود و از لحاظ نظامی تجربه داشت. با مشاوره شهید دقایقی ابتدا در روابط عمومی سپاه امیدیه و سپس در سپاه خوزستان مشغول شد. شروع فعالیت های او در سپاه همزمان با فعالیت گروه های تجزیه طلب و ضد انقلاب در استان خوزستان بود. از من هم دعوت کرد به سپاه بپیوندم و از طریق ایشان وارد سپاه شدم.

همرزم شهید بقایی از پیشنهاد این شهید برای حضور در کردستان روایت کرد و گفت: من مهندسی برق می خواندم و مسوول برق جهاد سازندگی بهبهان بودم. روزی شهید بقایی اعلام کرد که در کردستان وضعیت خطرناک است اگر من بروم تو هم می آیی؟ اگر پدر و مادرت قبول نکنند چه؟ گفتم می آیم فوقش می گویم ماموریت است. متاسفانه مشکلاتی پیش آمد که نتوانستیم به کردستان اعزام شویم.

وی به اولین فعالیت های شهید بقایی در دفاع از مرزهای کشور اشاره کرد و افزود: سه ماه قبل از شروع جنگ تحمیلی فعالیت های زیادی در شناسایی مرزها داشتیم چون تحرکات مرزی زیاد شده بود و وضعیت بحرانی در مرزها حاکم بود. شهید بقایی روزانه گزارش تهیه می کرد و به ستاد فرماندهی کل قوا در خوزستان و لشکر می فرستاد. نظم خوبی در سپاه استان حاکم کردیم تا بتوانیم در بحران های آتی مقاوم باشیم. گروه ما با حضور شهید دقایقی و بقایی در تعیین شورای فرماندهی سپاه استانی زمینه را برای شناسایی و جذب نیروها فراهم کرده بود. بسیاری از افرادی که در سپاه حضور یافتند از طریق شناسایی دقیق شهید دقایقی و بقایی قبل از جنگ وارد سپاه شدند.

مسئله تجزیه طلب ها اولویت نیست

شهیدزاده تصریح کرد: قبل شروع جنگ مدتی در دوره آموزشی شرکت کردیم. قرار بود شهید بقایی نیز خودش را به دوره برساند که خبر دادند عراق حمله کرده و باید برای دفاع به مرزها برویم. بیشترین وضعیت بحرانی در خرمشهر و آبادان بود. بقایی و دقایقی بشترین انرژی خود را در این مناطق گذاشتند. در اینجا گزارشاتی که بقایی از مرزها تهیه کرده بود بسیار تعیین کننده بود. پیش از آغاز جنگ گوشزد کرده بود که مسئله تجزیه طلب ها اولویت نیست و عراقی ها تحرکات نظامی دارند، با شم نظامی ای که داشت آمادگی برای دفاع را به فرماندهان گوشزد کرد. بلافاصله در لشکر 92 زرهی به همراهی ارتش و برادران جهاد و سپاه و بسیج نیروها متحد و منسجم شدند و تمام فعالیت های جنگ رصد شد، عملیات های ایذایی هم توسط این کمیته برنامه ریزی می شد.

وی تصریح کرد: بقایی بسیار اهل سازماندهی و تربیت نیرو بود به همین واسطه توانست افراد گمنام زیادی را جذب کند و تا حد فرماندهی لشکر پیش برد. سردار حسن درویش از فرماندهان لشکر ولیعصر (عج) و از نیروهای جزئی در سپاه شوش بود ولی توانایی هایی و خلاقیت هایش توسط شهید بقایی شناسایی شد. بعد از مدتی دیدیم این فرد چقدر رشد کرد و یکی از نیروهای قوی و ممتاز سپاه شوش شد.

شهیدزاده گفت: بقایی وعده هایی که می داد عمل می کرد، نسبت به بد قولی ها حساس بود. انسانی بود که در تعبد جایگاه بالایی داشت. زندگی اش بسیار ساده بود یکبار من و شهید دقایقی را به منزلش دعوت کرد، گفتیم شاید آمادگی پذیرایی از مهمان را نداشته باشد قبول نکردیم ولی به اصرار او رفتیم. نیمرویی آماده کرد و با چنین شام ساده ای از ما پذیرای کرد. با همه سادگی اش وسعت نظر داشت.

خوش به حالتان که شهید بقایی را دیده بودید

این همرزم شهید بقایی با بیان خاطره ای گفت: برای سخنرانی به بهبهان رفته بودم که کسی سراغم آمد و گفت خوش به حالتان که شهید بقایی را دیده بودید، پرسیدم چطور؟ تعریف کرد: یک شب که فرزندم به شدت مریض بود و گریه می کرد به شهید بقایی متوسل شدم به سرعت حالت مریضی از چهره و بدن او رفت و بچه ساکت و آرام خوابید. این شدت علاقه در بهبهانی ها هست و عرق خاصی به شهید دارند. از آنجا که بقایی در گمنامی کار می کرد و علاقه ای به تبلیغ نداشت کمتر تصویری از دوران فرماندهی اش وجود دارد.

شهیدزاده بیان کرد: موضوع عجیبی دیگر در مورد شهید بقایی این بود که تشخیص می داد کدام رزمنده به شهادت می رسد. چند نفر را به من گفت که شهید می شوند و همانطور هم شد. یک بار بحث ازدواج پیش آمد و به او گفتم چرا ازدواج نمی کنی مگر نمی گویند نصف دین کامل می شود؟ گفت: "وقتی می دانم شهید می شوم چرا خانواده دیگری را داغدار کنم، تو برو ازدواج کن چون شهید نمی شوی".

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها