گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، رسول حسنی؛ سینمای قبل از انقلاب با همه اشکالات مهمی که بر آن وارد است یک ویژگی قابل اعتنا داشت، در اغلب فیلمهای آن دوره خانواده حرمت داشت و همه کارگردانان آن در آثارشان حتی فیلمفارسیهای سخیف و مبتذلی که روی پرده میفرستادند، فساد را وارد حریم خانواده نمیکردند.
تقریبا در هیچ یک از فیلمهای آن دوران زنانی که به تباهی کشیده شده بودند، دارای خانوداه نیستند. اغلب آنان از جای دیگری آمده یا فریب خورده بودند یا برای زندگی بهتر خانه و خانواده را رها کرده بودند.
در واقع این فیلمفارسیها فساد را بیرون کانون خانواده ترسیم میکردند. با وجود صحنههای متعدد کاباره و رقص و آواز و استفاده مفرط از حاذبههای جنسی که در این گونه آثار میبینیم، فیلمهای آن دوره شریفتر و سالمتر از آثار سالهای اخیر هستند.
انقلاب اسلامی که بنیان آن فرهنگی بود و اساسا برای تغییر مظاهر فرهنگی منحط پهلوی شکل گرفت و به پیروزی رسید، به یمن وجود کارگردانان مدعی در حال حرکتی هدایت شونده به سوی ترکستانی است که معاندان نظام میخواهند. برای اضمحلال یک کشور با پشتوانه قوی و استوار ملی و دینی چه سیاستی بهتر از فروپاشی خانواده، استراتژی حساب شدهای که دولتهای استعماری را زودتر به هدف میرسانند. مهمتر این که چه کسی بهتر از هنرمندان همان کشور که علیه مظاهر فرهنگی خود قیام کنند.
در هیچ یک از آثاری که بخصوص در سالهای اخیر ساخته و روی پرده رفته است، نه تنها خانواده حریم امنی نیست که کانون دلهره و اضطراب است و شخصیتهای داستان را در بحران قرار میدهد که راه فرارش گریز از محیط خانواده است. این امر در جشنواره سی و هفتم فجر به اوج خود رسیده است.
مثلا در فیلم «سال دوم دانشکده من» ساخته «رسول صدرعاملی» با خانوادهای روبهرو میشویم که در حال شکلگیری است اما زنی که قرار است نقش همسری و مادری این خانواده را به عهده بگیرد، به زندگی با مرد دیگری فکر میکند. در حالی که نامزد او هیچ نقطه منفی ندارد. او مرتب نامزدش را فریب میدهد و دروغ میگوید مسلما چنین خانوادهای حتی اگر شکل بگیرد دوامی نخواهد داشت. نگاهی اجمالی به تعدادی از آثار جشنواره سی و هفتم فجر نشان میدهد که تا چه میزان اوضاع نامساعدی در سینمای ایران در جریان است.
«بنفشه آفریقایی» به کارگردانی «مونا زندی» فیلمی بهتآور و پردهدر است که پا را از خیانت فراتر نهاده و از عشق ممنوع یک زن به 2 مرد صحبت میکند. زنی که همچنان همسرش را عاشقانه دوست دارد، عشق پنهانی به همسر سابقش را نیز دارد و با آوردن او به خانه همسرش این عشق را آشکار میکند. جالب اینکه همسر فعلی زن سعی دارد به این عشق ممنوع و حرام احترام بگذارد و با شوهر سابق همسرش رفاقت کند!
از طرف دیگر، فضاحت فیلم «تیغ و ترمه» به کارگردانی «کیومرث پوراحمد» و صحبت از روابط آزاد و بیبند و بار مادری زیادهخواه باعث از دست رفتن زندگی دخترش میشود. ترمه دختر خانوادهای است که عملا وجود ندارد، مادر داستان، زنی ولنگار است و پدر چنان زبون و ضعیف که به دلیل فساد اخلاقی همسرش خودکشی میکند. ترمه با امیر در یک خانه زندگی میکند بدون آنکه رسما ازدواج کرده باشند. مادر که از خارج برگشته با این گذشته سیاه بعید نیست که با امیر نیز وارد رابطه شود. اگر در آثار دیگر جشنواره یک خانواده هر چند مضحمل میدیدیم در «تیغ و ترمه» ابدا خانوادهای وجود ندارد.
«درخونگاه» به کارگردانی «سیاوش اسعدی» نیز با تصویری سیاه از خانواده جنوب شهری نه تنها به ارزشهای دفاع مقدس که به کیان خانواده حمله میکند، در این فیلم هیچ نیرویی ویران کنندهتر از خانواده برای از میان بردن اعضای آن وجود ندارد. شخصیت اصلی فیلم برای گریز از گرداب مخوف خانواده به خانه زن بدکارهای پناه میبرد که او نیز خانوادهای ندارد.
«طلا» به کارگردانی «پرویز شهبازی» نیز در لایههای زیرین خود، به مساله ازدواج سفید پرداخته و خانوادههای دیگری که در فیلم میبنیم توان حفظ اعضای خود را ندارند.
«علیرضا رییسان» هم با فیلم «مردی بدون سایه» به جشنواره فیلم فجر آمده است. فیلمی که خیانت را با طعم عدم خشونت به نمایش میگذارد. اگر در آثار فجر سی و هفتم سیگار کشیدن زنان را شاهد بودیم، در این اثر نوشخوارگی دختر جوانی را میبینیم که به دلیل گریز از خانه و خانواده سعی دارد با مردی متاهل وارد رابطه شود!
تنها به یک استثناء باید اشاره کرد؛ «شبی که ماه کامل شد» با محور قرار دادن یک رابطه عاشقانه تعریف شده در بستر یک حادثه تروریستی، یک خانواده ایرانی را به تصویر کشیده است. فائزه شخصیت اصلی فیلم و عبدالحمید برادر عبدالمالک ریگی دلبسته هم هستند. آنها با هم ازدواج میکنند و با وجود اختلافهای فرهنگی هر 2 سعی دارند خانواده را حفظ کنند.
مادر عبدالمالک و عبدالحمید ریگی با وجودی که از اعمال فرزندانش آگاه است نمیخواهد عروسش فائزه درگیر رفتارهای آنها شود. او در حالی که فرزندانش را عاشقانه دوست دارد اما به همان شدت به دلیل اقدام ضد انسانیشان از آنها بیزار است. این مادر تنها شخصیت نزدیک به مادر ایرانی است و کارگردان و بازیگر به خوبی درد و رنج مادر ایرانی را به تصویر کشیدهاند. اتفاقی که در فیلمهای دیگر جشنواره فجر وجود ندارد.
در سالی که مدام از تولید ملی حرف میزنند، سینمای ایران ما را از آثار ضد ایرانی و اسلامی بینیاز کرده است. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم تولید سینمای ایران در موضوع خیانت از تولید سینمای آمریکا پیشی گرفته است. چرا کارگردانان سینمای ایران از به تصویر کشیدن یک زن ایرانی، یک مادر ایرانی و یک همسر ایرانی تا این اندازه ناتوان و ضعیف هستند.
زنان ایرانی کجای سینمای ایران میتوانند تصویری بدون افراط و تفریط از خود ببینند. ظلمی که سینمای ایران در حق زن ایرانی روا داشته چنان بزرگ است که قابل بخشش نیست. در این میان از دست مدیران فرهنگی کاری برنمیآید چرا اگر اهل کار بودند با چنین اوضاعی روبهرو نبودیم. شاید نسل جوانی که درحال ورود به سینما هستند بتوانند فکری به حال زن ایرانی، مرد ایرانی و خانواده ایرانی کنند.
انتهای پیام/ 161