به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس به نقل از وطن امروز، «محمدحسین مهدویان» امسال با «ماجرای نیمروز ۲؛ ردخون» به سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر آمده است که تاکنون بیشترین مخاطبان مردمی را به همراه داشته و از شانسهای اول سیمرغ است. با او درباره «رد خون» همکلام شدیم.
تفاوت ساخت «ماجرای نیمروز۱» و «ردخون» را در چه چیزهایی میبینید؛ کدام برایتان سختتر بود؟
«ماجرای نیمروز ۱» و «ماجرای نیمروز ۲: رد خون» تفاوتهای زیادی با هم دارند و در عین حال شباهتهای زیادی نیز با هم دارند، ولی شاید سختترین بخشهای «رد خون» برمیگردد به صحنههای درگیری فیلم و صحنههایی که خارج از تهران فیلمبرداری شده است. این کار را برای ما خیلی سخت کرده بود، هم همه عوامل را برده بودیم در منطقه کرمانشاه و هم درآوردن جنس صحنهها بسیار سنگین و پیچیده بود و ما مجبور بودیم لابهلای زندگی مردم اینها را فیلمبرداری کنیم. این سختیها را نمیتوانم فراموش کنم، مخصوصا تصویربرداریهایی که مربوط به تنگه بود که خیلی با سختی و مرارت پیش میرفت.
شما امروز یکی از مطرحترین فیلمسازان کشور در حوزه داکیودرام هستید. این ژانر به دلیل پایبندی به استنادات تاریخی محدودیتهایی را در قصهپردازی ایجاد میکند؛ یعنی یک کاری فراتر از قصههای ساده و درامهای معمول را باید به خرج دهید که هم کار مستند شود، هم احساس و قصه و داستان داشته باشد، مثلا اینکه در میان مستندات بگردید و برای پیشروی بهتر قصه، خردهروایتهای احساسی هم پیدا کنید مثلا عشق پرستار به متوسلیان که در فیلم «ایستاده در غبار» به آن پرداختید. برای حل این مساله چه کردهاید؟
ببینید! من بخشی از این داستانها را از خود واقعیت پیدا میکنم، بخشی را تخیل میکنم و در هم ممزوج میکنم تا یک درام خوب و منسجم از آن در بیاید، تنها چیزی که اینجا مهم است این است که به واقعیت لطمه نخورد.
شخصیتهایی که در فیلم شما حضور دارند، چقدر مبتنی بر درام و قصه شما شکل گرفتهاند و چقدر مبتنی بر شخصیتهای واقعی ساخته شدهاند؟! معتقد به شکلدهی شخصیت در طول قصه بودید یا در فیلمها تیپهای مختلف را ارائه کردهاید؟
شخصیتهای «ماجرای نیمروز ۱» الهام گرفته از واقعیت بودند و آنچه در فیلم میبینیم همان چیزی است که برای آنها در واقعیت اتفاق افتاده، اما در «ماجرای نیمروز ۲: رد خون» محصول تخیل است و شخصیتها ساخته شدهاند، البته شخصیتها کاشتهایشان در «ماجرای نیمروز ۱» بود، ولی در فیلم دوم تصمیم گرفتیم همان کاشتها را در دنیای قصه ادامه بدهیم و جلو برویم و خیلی مقید به واقعیت کاراکترها نبودیم.
در «ماجرای نیمروز۱» فیلمنامه مبتنی بر شخصیت کمال بسته شده بود؛ در ردخون فیلمنامه بیشتر بر مبنای شخصیت صادق پیش میرود؛ کمال عملگرا بود و شوخطبعیهای خاص حجازیفر هم به آن اضافه شده بود و مخاطب با او ارتباط عمیقی برقرار میکرد، اما صادق شخصیت اطلاعاتی و درونگراست. این ارتباط مخاطب با «ردخون» را سختتر نمیکند؟
بالاخره «ماجرای نیمروز ۲: ردخون»، فیلم پیچیدهتر و تودارتری است، به قول معروف «چندلایه است» و مخاطبان خاص خودش را دارد، بالاخره هر فیلم طیفی از مخاطب را دارد که موفقیتش به پیدا کردن و راضی نگه داشتن مخاطبانش است. کسانی که «ماجرای نیمروز ۱» را دیدهاند، ممکن است به خاطر پیچیدهتر شدن ردخون از فیلم راضیتر شوند و ممکن است هم همان «ماجرای نیمروز ۱» را بیشتر دوست داشته باشند و همه اینها محتمل است، اما این را فراموش نکنیم رد خون خودش هویت مجزایی دارد، مخاطب خاص به خودش را دارد و مخاطبانش انشاءالله راضی خواهند بود.
استقبال مخاطبان تاکنون چگونه بوده است؟! به نظر منتقدان، اهالی رسانه و حتی مخاطبان در دو سه سال اخیر در داوری به آثار شما و تیمتان تا حدودی بیتوجهی شده است. به نظرتان امسال با وجود اینکه «ردخون» جزو فیلمهای برتر جشنواره هست، هیات داوران جبران میکند؟
خدا را شکر استقبال مردم خیلی خوب بوده، صفوف مردم را داریم میبینیم پشت گیشه، سانسهای فوقالعاده. مردم همراه با فیلم واکنش نشان میدهند، تحت تاثیر قرار میگیرند و بعد از فیلم به ما بازخورد میدهند؛ به نظر میرسد از تماشای فیلم راضیاند و فیلم را دوست دارند، اما درباره داوریها هم من حرفی ندارم، ما برای مردم فیلم میسازیم، مهم این است که در جشنواره در کنار مردم بنشینیم و فیلم ببینیم. داوریها نمک جشنواره است، خیلی برای ما موضوعی نیست که چالشی باشد یا بخواهیم دربارهاش بحث کنیم و ذهنمان را درگیرش کنیم؛ هرچه پیش بیاید خوب است خدا را شکر.
انتهای پیام/ 112