به گزارش گروه اجتماعی دفاعپرس، دکتر علی اصغر سعیدی جامعهشناس و مدیر گروه برنامهریزی و رفاه اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در همایش یک روزه «خوانش اجتماعی انقلاب اسلامی در 40 سالگی» در باب بحث سیاستگذاری اجتماعی در قبل و بعد از انقلاب و چالشهای آن به تعریف مفاهیم برنامهریزی اجتماعی پرداخت و اظهار داشت: «برنامهریزی اجتماعی یا به تعبیری سیاستگذاری اجتماعی به مجموعه برنامهها و خدماتی اطلاق میشود که به منظور تغییر موقعیت و منزلت اجتماعی افراد و گروههای اجتماعی مختلف انجام شود و تعبیری که از برنامهریزی اجتماعی در غرب میشده بیشتر به عنوان برنامهای که میخواهد بین سرمایه و نیروی کار توازن ایجاد کند یاد شده است و ذیل دو رهیافت شناخته شده است، یکی آن را ذیل تلاش جنبش چپ و مارکسیست میداند و دیگری آشتی بین سیاستمداران و بورژوازی برای حل شکاف بین نیروی کار و سرمایه.»
الگوی برنامه ریزی اجتماعی در دوران پهلوی
سعیدی در ادامه به 2 نوع الگوی سیاستگذاری اجتماعی در قبل از انقلاب پرداخت و عنوان کرد: «تا قبل از انقلاب مشروطه جامعه ایران برای دریافت خدمات اجتماعی و بهبود وضع مردم بیشتر تحت اقدام جامعه مدنی بوده است و نه دولت، اما پس از انقلاب مشروطه و با تشکیل دولت پهلوی روندی برای تغییرات به وجود میآید که مردم برای بهبود زندگیشان از طریق بازار باید اقدام کنند و بطور کلی خدمات اجتماعی دریافتی توسط افراد مبنی بر نظام اشتغال بود و کسانی که بیرون از نظام اشتغال رسمی بودند مشمول این خدمات نمیشدند. با تغییر نظام اجتماعی از نظامی که نگرش مردم مبتنی بر یک نظام قشربندی بسته بود به سمت یک نظام قشربندی باز دستاوردها و چالشهای جمهوری اسلامی شکل گرفت که ناشی از این تغییر نگرش بوده است. یعنی اگر در گذشته دغدغهای بین مردم برای تغییر منزلت اجتماعی وجود نداشت پس انقلاب با بوجود آمدن گفتمان عدالت اجتماعی و توزیع یکسان ثروت و قدرت، چنین دغدغهای بین مردم ایجاد شد.»
سعیدی در ادامه افزود: «دولت پس از انقلاب برای تحقق این خواست مردم اقداماتی را میبایست برای کاهش نابرابری، تغییر جایگاه اجتماعی مردم و ایجاد عدات اجتماعی ذیل برنامهریزیهای اجتماعی مانند سیاستهای آموزشی، بهداشتی، خدماتی و ... انجام میداد. بسیاری از نهادها برای تأمین هزینهها و مخارج خود وارد امور بنگاهداری شدند و به تدریج شکل بنگاههای بزرگ را به خود گرفتند به طوری که تمام نهادهای تأمین رفاهی کشور امروزه برای تأمیت مالی خود به بنگاهداری نیز میپردازند. این تغییرات یک نظام جدید اقتصادی را شکل داد. آنچه تأثیر زیادی بر برنامهریزی اقتصادی تا قبل از دوم خرداد گذاشت این بود که گروههای سیاسی نیز بر اثر مواضع اجتماعی خود از یکدیگر متمایز میشدند. اما پس از دوم خرداد متأسفانه فضای سیاسی بیشتر متمرکز بر توسعه سیاسی شد تا توسعه اجتماعی که نقطه پایانی در برنامهریزی غیرسیاسی و غیر رسمی در ایران بود و ما مشکلات جامعه ایران را پس از این دوره مشاهده میکنیم. اولین مسئله در باب برنامه ریزی مواجهه با تحرک اجتماعی بالا بود که همه گروهها خواستار تغییر وضعیت خود بودند و یکی از مشکلات عمده برنامهریزی امروز چگونگی کم کردن این سرعت بالای تحرک اجتماعی است که خود این به نابرابری بیشتر دامن میزند.»
در ادامه سعیدی به چالشهای انقلاب در این چهل سال در حوزه برنامهریزی اشاره کرد و بیان داشت: «در این چهل سال ما به الگویی رسیدهایم که غیر از برنامهریزی فراگیر که تمام گروهها را شامل شود برنامهای را نمیتوان متصور شد، ممکن است در واقعیت مجبور شویم که در موقعیتی به تبعیض دامن بزنیم، اما در عمل آنچه اتفاق افتاده حرکت ما به سمت برنامههایی است که باید موقعیت تمام گروهها را در نظر بگیرید.»
سعیدی به بزرگ شدن بوروکراسی دولت به عنوان دیگر چالش جمهوری اسلامی اشاره کرد و افزود: «هر برنامهریزی به یک سازمان برای تحقق خود نیاز دارد و از این جهت خود این سازمان ممکن است جلوی نوآوری را بگیرد و از طرف دیگر در برنامهریزی با حرفهایها و متخصصها، تضادی را با نیروی بوروکراتیک در سازمانها بوجود میآورد.»
او در پایان به بحران اخلاق حرفهای در بین متخصصین اشاره کرد و آن را در کنار عدم هماهنگی بین نهادها، از دیگر مسائل مهم که باید مورد توجه قرار گیرد برشمرد.
انتهای پیام/ 112