سرویس حماسه و جهاد دفاع پرس: با عبور از آخرین پیچ نه چندان خطرناک جاده، سواد «آبادی» با آسمان آبی معلوم می شود. کمی بعد قدم های نا آشنای من تن خاکی روستا را لمس می کند. نسیمی دلچسب و خنک تنم را به نوازش می گیرد.
با هر قدم که به روستای «واریش» نزدیک می شوم، به همان اندازه در برابر زیبایی، وقار و سکوت آرامش بخش آن مبهوت و حیران می مانم و شگفت تر اینکه وقتی خبردار می شوم که این روستا نزدیک به هفتصد سال در همسایگی قلعه پهنه حصار، سبز و پابرجا ایستاده و «آب» و «آبادی» در آن جریان دارد، به احترام پاکی و صداقت جاری در تن روستا، کلاه از سر بر می دارم.
آنگاه آرام آرام و با احتیاط به کوچه پس کوچه های دنج و دیدنی آن پای می گذارم. کوچه های تنگ و باریک روستا را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارم و از طبیعت بکر و چشم اندازهای مسحور کننده آن لذت می برم. نشانی «ستارگان سرخ» آبادی را می گیرم. از آن میانه، کسی با اشاره انگشتی، راه وصال را نشانم می دهد. مثل باد از جا کنده می شوم. به تنهایی به سوی گلزار شهدا راه می افتم. با سختی تمام، خودم را به سمت آن «ارتفاع سبز»می کشم.
***
ستارگان سرخ
از دور دست، رقص زیبای پرچم های سه رنگ بر بالای مزار شهدای روستا دیدنی و شور آفرین است. یاد آن جمله معروف می افتم: «هر شهید پرچمی برای عزت و استقلال کشور است» و راستی که چقدر همینطور است. باور اینکه این آبادی کوچک با جمعیتی کمتر از ۲۰۰ نفر، پنج ستاره بر خاک شده را چونان نگین های تراش خورده در دل خود به یادگار دارد، در مخیله ام نمی گنجد و باورش سخت می نماید. برای رسیدن به مزار شهدا عجله می کنم. چندی بعد در آن بلندی مشرف به آبادی؛ با زمزمه غریبانه سوره حمد، آرامش از کف داده را باز می یابم و آنگاه با آرامشی خاص با ستارگان پرفروز آبادی خلوت می کنم؛ خلوتی زیبا و پاک که راضی کننده و شادی بخش است و حضور هیچ نامحرمی را بر نمی تابد.
اولین شهید آبادی
«مجاهد شهید اکبرعلی بابا» اولین ستاره بر خاک شده این آبادی سرسبز و دور دست است؛ به تعبیری، اولین شهیدی است که روستای واریش برای به ثمر رسیدن انقلاب شکوهمند اسلامی، تقدیم کرده است. این مجاهد بی باک که در بیست و دو بهمن سال ۵۷ برای شرکت و حضور در تظاهرات مردمی از واریش به تهران سفر کرده بود، حوالی میدان انقلاب، در اثر تیراندازی مأموران رژیم پهلوی، از ناحیه کتف به شدت مجروح می شود و عاقبت بر اثر شدت جراحات وارده، شهد شهادت را می نوشد. علی بابا وصیت کرده بود که در صورت شهادت، در موطن خویش دفن شود. به همین علت، قریب به چهل نفر از افراد کمیته، پیکر مطهر او را در برف و کولاک شدید زمستان سال ۵۷ از تهران به واریش منتقل می کنند و او را به عنوان اولین شهید سرافراز آبادی با عزتی تمام، به خاک پاک واریش می سپارند تا برای همیشه نگاهبان نجابت و پاکی روستا باشد. به این ترتیب، علی بابا دومین بچه خانواده علی بابا در سن بیست و دو سالگی به آرزوی دیرینه خود دست می یابد و آرام می گیرد.
گلی از خونین شهر
دومین ستاره برخاک رسیده این آبادی سرسبز، «پاسدار شهید محمود علی» است. به آرامی در کناره مقبره زیبای او می نشینم. نوشته سنگ مزارش توجهم را جلب می کند. زیرلب نوشته سنگ مزار را آرام و بی صدا مرور می کنم: «یادی که در دل ها هرگز نمی میرد، یاد شهیدان است». او متولد سال ۱۳۳۲ است که از جان عزیز خود در راه آزادسازی خونین شهر گذشته تا این شهر برای همیشه «خرمشهر» باقی بماند. پیکر پاک و مطهر این شهید والا مقام در دهمین روز از اردیبهشت سال ۶۱ در گلزار شهدای واریش به خاک سپرده شده و حالا زیارتگاه دلسوختگانی است که با حضور درکنار مرقد غریبش حاجت می گیرند و آرام می یابند.
مسافری از کربلا
«بسیجی شهید علی صالحی مفرد» سومین ستاره درخشانی است که در این ارتفاع سبز به شب های تیره این آبادی نور امید می پراکند و چونان چراغی پرفروز در شب های تار می درخشد. علی متولد سال ۱۳۶۴ و پسر اول خانواده صالحی مفرد بود. او در سال ۶۵ هنگامی که فقط هجده بهار از عمر خویش را پشت سر نهاده بود، به شوق یاری رزمندگان اسلام، راهی جبهه های حق علیه باطل می شود و عاقبت در عملیات کربلای پنج در دهمین روز از بهمن ماه سال ۶۵ به خیل شهیدان سرفراز جنگ تحمیلی می پیوندد.
شهید غریب آبادی
«سرباز شهید امیرعلی رجبی»، چهارمین شهید روستای واریش است. اما مزار او بر خلاف سایر شهدای آبادی، در بهشت زهرای تهران، در قطعه شهدا خاکسپاری شده است. در حقیقت امیر علی شهید غریب این روستا محسوب می شود. به هنگام شهادت، امکان انتقال پیکر مطهر او به دلیل سرما و یخبندان بیش از حد به روستا میسر نبوده به همین دلیل پیکر گلگون این شهید درجوار شهدای بهشت زهرا آرام می گیرد. او دومین پسر خانواده بود که روز اول عملیات بیت المقدس ، حین آزادسازی خرمشهر، به شهادت رسید. امیرعلی موقع شهادت بیست و چهار سال بیشتر نداشت. از او یک دختر و یک پسر به یادگار مانده است.
با آخرین ستاره
«سرباز شهید مصطفی قلی»، فرزند قدرت الله، جوان ترین گل پرپر شده ای است که در این گلزار باصفا آرمیده است و عطر امید و رایحه دلنواز عشق به سرتاسر آبادی می پراکند. او پس از ۲۳ ماه خدمت سربازی، عاقبت در تاریخ ۳۱/۲/۷۰ در شهر ارومیه به درجه رفیع شهادت نائل می شود و به عنوان آخرین شهید آبادی افتخار حضور در جمع با صفای شهدای روستای نجیب واریش را کسب می کند.
انتهای پیام/