روایتی از شهیدان «مصطفی و علیرضا لیاقی»؛

دفاع از اسلام را بر هر چیزی مقدم بدارید

شهید «علیرضا لیاقی» در بخشی از وصیتنامه خود می‌گوید: دفاع از اسلام را بر هر چیزی که برایتان عزیز است، مقدم بدارید. اگر اسلام امروز شکست بخورد، ناموس همه ما و شما، تا قیامت از خطر کفار در امان نخواهد بود.
کد خبر: ۳۳۳۸۰۹
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰ - 04April 2019

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از گرگان، شهید «مصطفی لیاقی» و شهید «علیرضا لیاقی» دو شهید از روستای سرکلاته خرابشهر استان گلستان هستند که دارای نسبت عمو، برادرزاده هستند و هر دو در عملیات غرورآفرین والفجر 8 و در یک روز در تاریخ 22 بهمن سال 64 به مقام شهادت نائل آمدند.

شهید مصطفی در اول خرداد سال 1310 در خانواده‌ای مذهبی و کشاورز متولد شد. پدرش یوسف و مادرش ثریا نام داشت.

ایشان در سن 20 سالگی، ازدواج کرد که ثمره آن، یک پسر بنام حاج محمدصادق و دو دختر است. وی در 26 سالگی، پدر را از دست داد.

شهید بزرگوار علیرغم مشکلات مالی و داشتن چند فرزند، چندین مرحله به‌عنوان بسیجی از طریق سپاه بندر ترکمن و کردکوی در جبهه‌های جنگ حاضر شد. ایشان مرحله آخر در اواخر سال 1364 در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو شرکت کرد که در روز 22 بهمن، بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت، به شهادت رسید.

شهید مصطفی مسن‌ترین شهید روستای سرکلاته می‌باشد که در زمان شهادت، 54 ساله بود.

شهید علیرضا برادرزاده شهید مصطفی، در 10 خرداد سال 1345 به دنیا آمد. پدرش مرتضی و مادرش صغرا بود. او بسیار خوشرو، خنده‌رو، آرام و به دور از هیاهو بود. ایشان علاقه زیادی به حضرت امام داشت و این علاقه باعث شد ایشان، بارها به‌عنوان پاسدار وظیفه، به جبهه اعزام شود که آخرین بار، علیرغم مجروحیتی که داشت، جهت شرکت در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو، از طریق سپاه تهران اعزام شد. در جریان این عملیات، در روز 22 بهمن 1364 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پهلو و شکم، در سن 19 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. تشییع‌ پیکر او، یک روز پس از تشییع‌ شهید حاج مصطفی برگزار شد و در گلزار شهدای سرکلاته، در کنار عموی شهیدش به خاک سپرده شد.

خاطره ای از پدر شهید علیرضا لیاقی

اواخر سال 1364 زمانی که علیرضا در جبهه بود، تهران، منزل پسرِ بزرگم بودیم. موقع نماز، من و همسرم، برای شرکت در نماز جماعت به مسجد محل می‌رفتیم. چند روزی از حضور ما نمی‌گذشت که یکی از هم‌محلی‌های مقیم تهران در مسجد، به من گفت نماز شما کی تمام می‌شود؟ گفتم چیزی شده؟ گفت چیز خاصی نیست، علیرضا کمی مجروح شده و برای برادر شما حاج مصطفی نیز اتفاقی افتاده. اگر صلاح می‌دانید به شمال بروید و ببینید اوضاع چطور است؟

همان شب از بچه‌ها خداحافظی کردیم و به سمت شمال رفتیم. صبح که به روستا رسیدیم، خبر شهادت برادرم حاج مصطفی رو به من دادند. همه به من تسلیت می‌گفتند و من گریه می‌کردم. بعد از چند ساعت که در غم و ناراحتی شهادت حاج مصطفی بودیم، خبر شهادت علیرضا را هم به ما دادند که داغمان را بیشتر کرد.

وصیت‌نامه

از خدا بخواهید روزی نیاید که مال و اموال اندک دنیا و یا همسر و فرزندان و راحتی دنیا، شما را فریب بدهد که در پشت آن عذاب خداست. دفاع از اسلام را بر هر چیزی که برایتان عزیز است، مقدم بدارید. اگر اسلام امروز شکست بخورد،  ناموس همه ما و شما تا قیامت از خطر کفار در امان نخواهد بود. 

و تو ای همرزم و برادرم و دوستم! خود بهتر می‌دانی که این انقلاب چگونه به پیروزی رسید و با کشته شدن علی‌اکبرها و علی‌اصغرها و حبیب بن مظاهر ها.  نکند خدای‌نکرده بی‌تفاوت باشید و دنیا را بر آخرت ترجیح دهید. و نکند خدای‌نکرده در بی‌تفاوتی و در رختخواب به ذلت بمیری. 

از دوستانم می‌خواهم که اگر شهید شدم،  حلالم کنید و از شما می‌خواهم که راه شهدای عزیز را ادامه دهید. 

خداحافظ پدر و مادر عزیزم،  ان‌شاءالله دیدار در کربلا و دیدارمان در آن دنیا. 

علیرضا لیاقی – تاریخ 15 / 1 / 64

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها