شهید خرازی دست رد به سینه شهید باکری زد

هرچه شهید باکری سعی کرد حسین را قانع کند که پنیر‌ها را هدیه برایش آورده و از جیب خودش خریده است، فایده نداشت. گفت: می‌ترسم اشکال داشته باشد.
کد خبر: ۳۳۵۳۵۷
تاریخ انتشار: ۰۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۰:۳۰ - 28February 2019

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: ۲۹ ساله بود که قبای شهادت بر قامتش اندازه شد. او فرمانده لشکر امام حسین (ع) را بر عهده داشت. وی عملیات‌های مختلفی به عهده داشت و رشادت‌های زیادی از خود نشان داد. او در عملیات کربلای ۵ به دوست دیرینش مصطفی ردانی پور پیوست و آسمانی شد.

متن بالا بر گرفته شده از سرگذشت زندگی شهید حسین خرازی است. در ادامه چند برداشت از زندگی این شهید بزرگوار را می‌خوانید:

شهید خرازی دست رد به سینه شهید باکری زد

برداشت اول/

حسین خرازی در یکی از محله‌های مستضعف‌نشین اصفهان به نام «کوی کلم» به دنیا آمد. از همان دوران کودکی با نماز و مجالس دینی آشنا شد. همراه با پدرش به مجالس دینی می‌رفت. در دوران نوجوانی به مطالعه گرایش پیدا کرد. به تدریج نیز با امور سیاسی آشنا شد. در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم برای طی دوران خدمت سربازی به مشهد اعزام شد.

برداشت دوم/

حسین خرازی از روز‌های اول انقلاب در کمیته دفاع شهری اصفهان حضور داشت. به جهت استعداد‌هایی که از خود نشان داد، در کمیته دفاع شهری اصفهان مسئولیت پذیرفت. چندی بعد طی ماموریتی به مقابله با ضدانقلاب راهی گنبد شد. در اوج درگیری‌های کردستان، شهید خرازی همراه با یک گروه از سپاه و چند تن از نیرو‌های داوطلب در کردستان فعالیت کرد. او در زمینه آزاد کردن شهر سنندج با شهید علی رضایی فرمانده شهید قرارگاه حمزه همکاری داشت. به جهت رشادت‌هایی که از خود نشان داد به سمت فرماندهی گردان ضربت منصوب شد. این گروه در آزادسازی شهر‌های دیگر کردستان اقدام کرد. پس از یک سال با شروع جنگ تحمیلی به جنوب رفت و به عنوان فرمانده اولین خط دفاعی که در مقابل عراقی‌ها در جاده آبادان – اهواز در منطقه دارخوین تشکیل داد.

برداشت سوم/

او همیشه با لباس بسیجی کنار نیرو‌ها بود. اگر کسی او را نمی‌شناخت گمان نمی‌کرد که او فرمانده لشکر باشد. شهید خرازی قبل از شهادت نیز شهید زنده بود. چندین بار در مصاف با نیرو‌های بعثی مجروح شده بود، اما همچون کوه روبروی دشمن می‌ایستاد. هیچ چیز حتی مجروحیت هم نمی‌توانست او را از ادامه راه متوقف کند. وی در عملیات خیبر در جاده طلائیه در نزدیکی خط مقدم کنار شهید همت نیرو‌ها را هدایت کرد. صبح یکی از روز‌های عملیات به خط مقدم رفت تا از نزدیک شاهد عملیات باشد که بر اثر مجروحیت، دست راست خود را از دست داد.

برداشت چهارم/

لشکر امام حسین (ع) در عملیات آزادسازی بستان نقش اساسی داشت. نیرو‌های این تیپ چزابه را دور زدند و نیرو‌های بعثی را به محاصره درآوردند. فرماندهی عملیات آزادسازی بستان و همچنین فتح المبین را شهید حسین خرازی برعهده داشت. در عملیات بیت المقدس نیز این لشکر جزو اولین لشکر‌هایی بود که از کارون عبور کرد و به جاده اهواز – خرمشهر رسید.

شهید خرازی دست رد به سینه شهید باکری زد

در عملیات رمضان نیز این لشکر تا انتهای کانال ماهیگیری پیش رفت و ضربه‌های محکمی به دشمن وارد کرد. شهید حسین لشکری در عملیات‌های والفجر مقدماتی، والفجر ۱، والفجر ۴، خیبر، بدر والفجر ۸، کربلای ۴ و کربلای ۵ حضور فعالی داشت. پیروزی‌های بزرگی که لشکر امام حسین (ع) در طول دوران دفاع مقدس بدست آورد به جهت فداکاری و ایثار رزمندگان و تدبیر شهید خرازی است.

برداشت پنجم/

سید مهدی هاشمی راننده شهید خرازی در خاطره‌ای روایت کرده است: «یک مرتبه با حاجی گلف بودیم؛ مرکز فرماندهی جنگ. مهدی باکری را آنجا دیدیم. رو کرد به حاجی و گفت: حسین من ۲ کیلو پنیر از تبریز برایت آورده‌ام. حاجی از گرفتن آن‌ها امتناع کرد و گفت: «این پنیر‌ها را مردم تبریز برای رزمنده‌ها فرستادند نه برای من!» هرچه شهید باکری سعی کرد حسین را قانع کند که پنیر‌ها را هدیه برایش آورده و از جیب خودش خریده است، فایده نداشت. گفت: می‌ترسم اشکال داشته باشد. بعد شهید باکری به حسین گفت: این (یعنی من) را بفرست تا بیاید پنیر‌ها را بگیرد. حاجی گفت: نه ماشین بیت المال را نمی‌فرستم برای این کار. گفت: نه ماشین نمی‌خواهد، نزدیک است. پیاده بیاید بگیرد که خلاصه به هر  زوری بود ما را برد و  پنیر‌ها را به دست من داد.»

برداشت ششم/

در اوج عملیات کربلای ۵، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شد. حاج حسین خرازی خودش پیگیر این موضوع بود. سرانجام فرمانده دلیر لشکر امام حسین (ع) در این عملیات بر اثر انفجار خمپاره به شهادت رسید.

برداشت هفتم/

در فرازی از وصیت نامه شهید حسین خرازی آمده است: «استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. خدایا دل شکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را می‌دانم و بس؛ و بر تو توکل دارم. خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی [ره]تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر مدام کافر را از سر مسلمین بکن. خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهره‌مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... می‌دانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و ممکن است زیاده‌روی کرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.»

انتهای پیام/ 131

نظر شما
پربیننده ها