گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ سالهاست که سلبریتیهای روشنفکرمآب و اپوزیسیونهای فرسوده که دیگر حنایشان نزد مردم رنگی ندارد، منتظرند تا کسی از میانشان برود تا مراسم تشییع و خاکسپاری او را تبدیل به میتینگ عقده گشایی کنند تا شاید به چشم بیایند؛ در اینگونه مراسم نه شخص متوفی اهمیت دارد نه خانواده معزا، تنها چیزی که مهم است اظهارت مشعشعانهای است که نه التیامی برای داغ دغداران است و نه به کار آن دنیای آن هنرمند مرحوم میخورد. حتی این اندیشمندان رنجور جز یک دقیقه سکوت از آداب ترحیم و تشییع چیزی نمیدانند.
پیشنهاد میشود «محمد گبرلو» برای هنرمندان و سلبریتیها کلاس آموزش فاتحه فرستادن و صلوات و طلب مغفرت برگزار کند؛ چرا که در ایام جشنواره سی و ششم فجر و در نشست فیلمها برای هنرمندان درگذشته سال 1396 درخواست کرد فاتحه بفرستند.
در روز تشییع «خشایار الوند» باز گعده هنرمندنماهای از رده خارج برگزار شد که هیچ نشانی از مراسم ترحیم نداشت. در این مراسم اظهارات متعددی از به اصطلاح بزرگان سینما دیدیم که قلیانات «کیومرث پوراحمد» حال و هوایی دیگر داشت که در ادامه به آن اشاره میشود.
همه روزهای خوبی که ندیدی
جناب پوراحمد به عنوان یکی از سخنران مراسم تشییع زندهیاد «خشایار الوند» پشت تریبون رفت و با زنده کردن نام و یاد آن عزیز سفر کرده اظهار داشت که «من سالهاست تلویزیون نمیبینیم» اما نگفت دقیقا از چه وقت سراغ تلویزیون جمهوری اسلامی ایران نرفته است.
از وقتی که سریال «تابستان سال آینده» از سیمای جمهوری اسلامی ایران در سال 1360 پخش شد. یا وقتی که سریال «قصههای مجید» روی آنتن تلویزیون جمهوری اسلامی ایران رفت، یا وقتی که سریال «سرنخ» و «پرانتز باز» با حمایت «سیما فیلم» از همین صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد؟
اینکه بر عبارت «تلویزیون جمهوری اسلامی ایران» تاکید میشود این است که خود پوراحمد در هنگام سخنرانی بر اسلامی بودن تلویزیون ایران چنان تاکید کرد که گویا بدویت و ارتجاعی را به آن نسبت میدهد که سزاوارش نیست، پس به این سوال هم پاسخ دهد که چرا به سازندگان برنامه «دکوپاژ» برای ساخت مستندی درباره خودشان، که از شبکه «آی فیلم» جمهوری اسلامی ایران پخش میشود، جواب مثبت داد؟ مستندی که کمتر از یک سال پیش از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد. آیا فقط با دیدن تلویزیون مشکل دارند و فقط با پخش مستند زندگی هنری خود از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران مساله ندارد؟
پور احمد هم به کنایه میگوید خندیدن و رقصیدن و شادی کردن در ایران حرام و مکروه است و از سوی دیگر عنوان میکند مردم سریال «پایتخت» را دیدهاند و از آن استقبال کرده و با این سریال خندیدهاند، این تناقض چگونه امکان دارد. آیا سریال «پایتخت» از تلویزیونی دیگر، غیر از رسانه ملی پخش میشد و ما خبر نداریم یا مردمی که میخندیدند در ایران اسلامی زندگی نمیکردند.
پوراحمد در سخنرانیاش اشاره کرد که «در این 40 سال گذشته کدام روز، روز خوبی بوده است!» آیا روزی که با فیلمنامه «تاتوره» سراغ «سید محمد بهشتی» رفت را از یاد برده است؟ بهشتی در آن دیدار خطاب به پوراحمد ـ به شهادت و ادعای خود او ـ گفت من به فیلمنامه اعتقادی ندارم؛ اما به تو دارم.
چگونه در اوج تحریمها فیلم خام در اختیار این کارگردان قرار گرفت که طبع آزمایی کرده و استعداد خود را شکوفا کند و پلههای شهرت را بالا برود.
آیا روزی که فیلم «بیبی چلچله»اش با درونمایههای همجنسگرایانه ـ که به گفته خود او وقتی یک آبدارچی موسسهای آن فیلم را در کنارشان دید به انحرافات شخصیت اصلی داستانش اشاره کرد ـ که 2 سال توقیف شد و بعد هم با وساطت سید محمد بهشتی و با گذاشتن نریشن از محاق فراموشی بیرون آمد و روی پرده رفت؛ روز بدی بود؟
وقتی حتی دوستان نزدیک پوراحمد تحمل دیدن «تیغ و ترمه» را ندارند و به آن میخندند، گناه «چهل سالگی» انقلاب است؟ حتی آنهایی که وی سعی دارد خود را به آنها نزدیک کند، بازی ابتداییاش در فیلم پر سوز و گداز «جمشیدیه» را به باد مضحکه گرفتند. هر وقت که در فیلم «جمشیدیه» روی پرده ظاهر میشد و دیالوگ میگفت مخاطبان از خنده ریسه میرفتند. به قول دوستی، «جمشیدیه» و «تیغ و ترمه» به لطف پوراحمد کمدیها ناخواسته فجر سی و هفتم شدند.
پوراحمد در اوج جنگ تحمیلی با یک پیکان استیشن به دزفول و آبادان و اهواز رفت. فیلمی از مردم محنتزده و بلا دیده هنگام فرار از آتش دشمن گرفت که مثلا به احساس مسئولیتش پاسخ دهد، اما در روز نمایش فیلم، مردی ـ که نامش را نمیگوید ـ به وی معترض شد «که چرا باید چنین فیلمی ساخته شود، ما به فیلمهای حماسی نیاز داریم» حرف درستی که حتی مخالفان نظام قبول دارند. این مرد فهیم مثل همان آبدارچی باسواد چیزهایی را به پوراحمد آموخت که در وهله اول نمیدانست. البته اگر این کارگردان سیاهبین نگوید آن آبدارچی از نورچشمیهای حاکمیت است!
اما مشی فیلمسازی پوراحمد همچنان ادامه پیدا کرد. از مثلث مربعی فیلم «نوک برج» که حتی ساخت آن از یک کارگردان فیلم اولی بعید بود تا فیلم «اتوبوس شب» و «پنجاه قدم آخر» که شب اکرانش دورهمی خنده و هو کردن مخاطبان فیلم بود تا اکران یک فیلم دفاع مقدسی، نشان از افول کارگردانی بود که مهمترین افتخارش روی پرده آوردن «شب یلدا» بود. فیلمی که بیشتر حدیث نفس یک فیلمساز ناکام بود، تا اثری با استانداردهای سینمایی.
ساخت 28 فیلم و سریال با بودجههای کلان نشان از این دارد که نظام روی «کیومرث پوراحمد» سرمایه گذاری کرده است، همچنان که روی «محسن مخملباف» و «محمدرضا نوریزاد» سرمایه گذاری کرده بود. پوراحمد حداقل به حرمت نان و نمک هم که شده نباید در این چهار دهه فیلمسازی همه چیز را زیر پا میگذاشت و 40 سال انقلاب را سیاه و ناگوار برمیشمرد.
«بهرام بیضایی» هم به سیاست و حاکمیت معترض بود اما بهتر دید که شان خود را حفظ کند و در آن سوی مرزها به فعالیتش ادامه دهد، همچنان که «امیر نادری» در دهه 60 رفت. کسانی مثل «ناصر تقوایی» نیز که به وضع موجود انتقاد دارند راه را در کار نکردن میبینند نه اظهاراتی که حتی به درد نشریات زرد هم نمیخورد.
«کیومرث پوراحمد» نیز لابد آنقدر شان هنری دارد که در خارج از کشور خریدار داشته باشد، یا اگر نمیخواهد جلای وطن کند بهتر است سکوت کند تا باعث بردن عرض خود و زحمت دیگران نشود. در آخر باید به جناب پوراحمد گفت کسانی از مخالفان ماندند که نه کاردانی خدمت دارند و نه عرضه خیانت. شما که اهل هیچکدام نیستید بهتر است سکوت کنید چون شنیدن اظهاراتتان همان قدر مضحک است که دیدن تیغ و ترمه خندهآور.
در پایان برای شادی روح «خشایار الوند» فاتحهای میخوانیم چون سلبریتیهای عزیز جز سکوت مزورانه یاد نگرفتهاند برای درگذشتگان باید فاتحه خواند و طلب مغفرت کرد.
انتهای پیام/ 161