«احمد خواستار» از رزمندگان دفاع مقدس که در عملیات بدر حضور داشت در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در یزد، با اشاره به عملیات بزرگ بدر دو حادثه شنیدنی را بیان کرد و اظهار داشت: حادثه دوم به روز 21 اسفند مربوط می شود، آن روز ساعت 13:30 توسط جانشين واحد، مأمور شدم تا به اتفاق برادر فلاح تفتی چهار تن از برادران ديدهبان توپخانه را به منطقه برسانيم.
وی افزود: به سوی دشمن حركت كرديم. سكان قايق را برادر فلاح بر عهده گرفت. به راه خود ادامه داديم آتش دشمن به شدّت ادامه داشت. حدود 800 متر به خشكی و خط درگيری فاصله داشتيم كه بر اثر انفجار گلولهای، موتور قایق از كار افتاد.
جهنمی از آتش و دود به پا شد
خواستار با اشاره به جهنمی که از آتش و دود در اطراف ما به پا شده بود، یادآور شد: وسط آب مانده بودیم، قایقی از راه رسید و پارویی را به طرف ما دراز کرد، دستۀ پارو را گرفتیم و او حرکت کرد و با این وسیله ما خودمان را تا ساحل دشمن رساندیم و پیاده شدیم.
این رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: فرصتی نبود، ظاهراً دشمن مجدداً جلو آمده بود، سریع اسلحه را برداشتیم و درگیر شدیم. خشابهای زيادی كنار دستمان آماده شده بود و از اين لحاظ مشكلی نبود ولی بر اثر حجم آتش بسيار سنگين دشمن، امکان رفتن بالای خاکریز وجود نداشت. فقط اسلحه را روی خاکریز میگرفتیم و شلّیک میکردیم.
رزمنده عملیات بدر با اشاره به بالگردهای عراقی که در حال جابجايی خودروهای سبک بودند، تاکید کرد: كمكم آتش توپخانه دشمن روی خاكريز كم شد، اما آتش سبک نيروهای پياده صد برابر شد. هوا كاملاً تاريک شده بود. صدای تكبير يكی از برادرها كه مسئول خمپاره 81 از لشكر 14 امام حسين (ع) بود بلند شد که: «عراقی ها دارند فرار می كنند»، سر از خاكريز بالا آوردم و نگاهی انداختم، با کمال تعجب ديدم تعدادی نيرو كه حدود 7 ـ 8 متر از ما بیشتر فاصله نداشتند رو به دشمن و پشت به ما در حال حركتند، ابتدا باور نمی كردم اينها عراقی باشند.
وی افزود: آری عراقی بودند که تا چند متری خاكريز ما آمده بودند، ولی با مقاومت سرسختانه نیروهای ما مواجه و با دادن تلفات زیاد مجبور به عقبنشینی شده بودند.
آبراهها با چراغ فانوس علامتگذاری شده بودند
خواستار گفت: نکتهای در اینجا قابل بیان است که در آن هنگامه، برادر فلاح تفتی، در آن شرایط با روحيهای بسیار بالا و قابل تحسین، در زير آتش سنگين دشمن قایق آسیب دیده را تعمیر و راهاندازی کرده بود.
وی با اشاره به برقراری آرامش نسبی، عنوان کرد: چند نفر از برادران مجروح را سوار قايق و به مقصد شط علی حركت کردم. آبراهها به وسيله چراغ فانوس علامتگذاری شده بود، مرتب قايقها در حال تردد بودند. چگونه میشود اين زيبايیها را توصيف كرد؟ آری؛ هنوز هم هور زيبا بود. یعنی زیبایی خاص خودش را داشت.
فعال حوزه دفاع مقدس با اشاره به رساندن مجروحان به مکانی امن، تاکید کرد: پس از تخلیه مجروحین، به سنگر خودمان كه حدوداً 50 متر از اسكله فاصله داشت رفتم. بچهها هنوز بیدار بودند بعضی هم نماز شب میخواندند. خیلی خسته بودم. با اینکه از ظهر چیزی نخورده بودم، اما اصلاً میل به غذا نداشتم. وضو گرفتم و بعد از خواندن چند رکعت نماز، خوابیدم. به بچهها هم گفتم اذان صبح مرا بیدار کنند.
خواستار متذکر شد: صبح زود آمدم کنار اسکله، می خواستم بروم جلو، یعنی الصّخره. مثل آنکه خبرهایی بود، همه در هم بودند. من هم نگران شدم، پرسیدم چه خبر؟ گفتند: برادر ابراهيم جعفرزاده به شهادت رسيده. شنیدن این خبر خیلی برایم سخت و ناگوار بود، اما چه میشد کرد؟ باید تسلیم حق بود. بالاخره عمليات بدر هم در محور الصّخره بعد از چهار شبانه روز جنگ و گریز كه با پاتکهای بسيار سنگين عراق مواجه بود پايان گرفت و پدافند از عمدهترین دستاورد این عملیات که «جاده خندق» بود به رزمندگان تیپ 18 الغدیر واگذار شد.
انتهای پیام/