به گزارش دفاع پرس، چند نفرمان را برای تبلیغات و فیلمبرداری به جای دیگری انتقال دادند. ژنرال عراقی را نیز آورده بودند و صحنه را با آوردن لباس تمیز و بر تن ما پوشاندن و دست در گردن ما انداختن از سوی ژنرال عراقی تنظیم کردند و ژنرال عراقی نیز شروع به بلغور کردن نمود و هر وقت ما می خواستیم صحبت کنیم، فردی که پشت سرمان ایستاده بود با نوک سرنیزه ضربه ای به پهلوی ما می زد و در نتیجه اصلاً امکان صحبت نداشتیم.
در این میان همان طور که ما را جلوی دوربین حرکت می دادند، در بیرون الاغی را در حال حکت دیدم و فوری از ژنرال عراقی پرسیدم: این چیست؟
ژنرال عراقی با تعجب گفت: کدام؟
گفتم: همان حیوانی که بیرون در حال حرکت است.
گفت: الاغ است.
من در پاسخ گفتم: نه آن الاغ نیست. و با صدای بلند این سخنان را تکرار کردم تا خبرنگاران و فیلمبرداران متوجه ما شوند و بتوانیم کاری کنیم که از حماقت و جهل اینها نیز فیلم بگیرند.
خبرنگار در حالی که دوربین روی ما دو نفر تنظیم شده بود از ژنرال عراقی پرسید او چه می گوید؟ ژنرال عراقی نیز همین مسائلی را که گفتم توضیح داد. فیلمبردار خارجی رو به من کرد و گفت: خوب، راست می گوید، این الاغ است.
من چهره ی متحیر و متعجبی به خودم گرفتم و پاسخ دادم اگر این چهار پا الاغ است پس چرا افسر اردوگاه از وقتی که وارد اردوگاه می شود تا موقعی که خارج شود همه ی بچه هایی را که می بیند با لفظ «حمار» مخاطب قرار می دهد؟ اگر این حمار است، پس چرا به ما می گویند و اگر ما هستیم پس نام این چیست؟ و با ضبط و پخش همین سخنان تمام تبلیغات دشمن نقش بر آب شد.
راوی: آزاده محمد حسین صیادیان
منبع: سایت جامع آزادگان
