به گزارش خبرنگار ساجد، پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در تاریخ یکم تیر ۱۳۳۷ در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی منطقه فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
تصاویر دفترچه خاطرات پاسدار شهید «مهدی محمدباقری»
ادامه متن دفترچه خاطرات را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«سه شنبه ۱۳۵۹/۱۲/۲۶
شب را گذراندیم و امروز بچهها را گفتم که کجاها سنگر بکنند و شروع به کندن کردند و پشت تپهها سنگرهای قبلی عراقیها بود و طرح یکی از آنها را شب که دیده بودم گفتم تونلی بکَنند و به آن برسند و آن شب، چون نیرو نداشتیم من نخوابیدم و فقط ۲۰ دقیقه خوابیدم که بیسیم را سبزه بین (شهید) یکی از مسئولین عملیاتی آن تپه بود آمد و برد.
وقتی بیدار شدم دیدم بیسیم نیست و وضعیت را بررسی کردم و دیدم از خودی بردند و آن شب یک تیرانداز انحرافی برای دشمن با خمپاره ۶۰ رفتیم و من هم شرکت داشتم و به نحو احسن انجام دادیم و سالم به مقر برگشتیم؛ و طبق معمول عراقیها با توپ و خمپاره ما را پذیرایی میکردند در این روز صبح توپخانه ایران حدود ۲ الی ۳ ساعت خوب مواضع عراقیها را کوبیدند.
در این روز من لخت شدم و به رودخانه رفتم و شنا کردم که روز خوبی بود.
چهارشنبه ۱۳۵۹/۱۲/۲۷
امروز هم طبق معمول توپ و خمپاره آمد و ما در پناه امام زمان (عج) بودیم و دیشب قرار بود یک پل تدارکاتی و ضربتی بزند من از گروه خودم ۴ نفر را فرستادم و یکی دو نفر هم داوطلبی از جمله عرب (شهید) بود رفتند و آن جا دو قاطر بود که وسایل تدارکات را با آنها حمل و نقل میکردند حدود ساعت ۱۲ بود یک قاطر سفید بود رفت پیش برادران که مشغول ساختن پل بودند آن را دیدیم.
نگو عراقیها هم آن را دیدند و آنجا که خمپاره بستند و بچه ها واقعاً شانس آوردند و هیچکدامشان چیزی نشوند، ولی پل را نیمه کاره رها کردند، اما جالب اینجاست که سوت خمپاره به گوش میرسد.
میبینیم که این قاطرها طوری فرار و به جای امن میروند که انسان به آن سرعت نمیتواند عمل کند؛ و در این شب هوا دم دمای صبح خیلی سرد میشود، اما روز آن خیلی گرم است؛ و جای ما هم کنار یک رودخانه است طوری آب رودخانه آدم را میبرد...»
ادامه دارد...