خاطرات روزانه پاسدار شهید مهدی محمدباقری (۱۴)/ حماسه‌سازی برادر شهید در جبهه کرخه

پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در خاطرات خود شرح حالی از حماسه‌سازی برادر شهیدش «هادی محمدباقری» در جبهه کرخه و انهدام تانک جنگی رژیم بعث عراق را بیان می‌کند.
کد خبر: ۳۳۸۳۳۹
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۶:۰۰ - 06April 2019

به گزارش خبرنگار ساجد، پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در تاریخ یکم تیر ۱۳۳۷ در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی منطقه فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

خاطرات روزانه پاسدار شهید مهدی محمدباقری (۱۴)/ حماسه‌سازی برادر شهید در جبهه کرخه

تصویر دفترچه خاطرات پاسدار شهید «مهدی محمدباقری»

خاطرات روزانه پاسدار شهید مهدی محمدباقری (۱۴)/ حماسه‌سازی برادر شهید در جبهه کرخه

ادامه متن دفترچه خاطرات را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:

«...بعد از مجلس ختم به طرف خانه آمدیم که در خانه شلوغ بود مرا نگهداشتند و خواهرانم به ترتیب جلو آمدند ۵ حلقه گل به گردن من انداختند و یک دسته گل که نشانه هادی بود به دستم دادند محرم‌هایم همه آمدند و مرا بوسیدند و گفتند خدا را شکر که تو لااقل آمدی و با همان وضع رفتم داخل منزل در راه پله مادرم را بوسیدم مثل یک شیر زن که من فکرش را نمی‌کردم به من گفت: امروز عروسی هادی است و من خوشحالم که فکر چنین منظره‌ای را نکرده بودم.

خلاصه رفتیم بالا نشستم صحبت کردیم با مهمان‌ها و افراد خانواده که من منگ شده بودم نمی‌دانستم چه بگویم فقط می‌گفتم خدا را شکر آخر شب خوابیدم.

ناگفته نماند که آن شب من و مامان تا ساعت ۲ نیمه شب دردل می‌کردیم که از جمله گفت: هادی برای آقاجون مثل حضرت یوسف بود و آن شب عباس، تقی و عبدالله پیش من ماندند و خوابیدند.

شنبه ۱۳۶۰/۱/۲۲

صبح از خواب بلند شدم دیدم آقاجون گریه می‌کند و ناراحت است و می‌گوید که هادی تو کمر مرا شکستی و خیلی چیز‌ها و ساعت ۸ رفتم خیاطی ناصر یک پیراهن مشکی دادم دوخت که دوساعته حاضر شد و تنم کرد و بعدازظهر مجلس ختمی از طرف هیئت دعای ندبه برای هادی گرفتند و من در مجلس شرکت داشتم.

و خلاصه از قهرمانی‌های هادی تعریف می‌کردند و می‌گفتند که او ۳۰ تانک را در جبهه کرخه متلاشی کرد و ۱۵ ساعت مبارزه کرده و حدود ۳۰ گروگان عراقی دستگیر کرده و کانالی بود که حدود ۴ الی ۵ متر بود که تنها کسی بود که از آن جا پرید پایین و عراقی‌ها را که در کانال با خیال راحت استراحت کرده بودند و تعدادی از آن‌ها در حال چُرت زدن بودند بست به رگبار مسلسل و آن‌ها را به جهنم فرستاد و خلاصه از ساعت ۴ صبح عملیات شروع شد».

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار