به گزارش گروه بین الملل دفاع پرس، پایگاه خبری المنار لبنان در مقالهای نوشت: پروژههای تکفیری و جهادی تروریستها در مرزهای فلسطین اشغالی متوقف میشود و سرکردگان این رویکرد چشم خود را از یادآوری نام فلسطین و مقدسات آن میبندند، گویا این دو محکوم به ویرانی هستند، همانطور که بسیاری از مقامهای انبیای الهی در سوریه و عراق تخریب شد و مزار اولیا و صالحین مورد هتک حرمت قرار گرفت.
مسجدالاقصی دیگر تنها از سوی صهیونیستها تهدید نمیشود بلکه حامیان جریان تکفیری نیز آن را تهدید میکنند ، چرا که این سؤال وجود دارد اگر تروریست های تکفیری به قدس برسند، سرنوشت مقدسات اسلامی در این شهر چه خواهد شد؟ آیا این گروه همان کاری را خواهند کرد که رژیم اسرائیل از دهها سال پیش از انجام آن واهمه دارد؟
طبعاً تا زمانی که فلسطین اشغالی در دست اشغالگران اسرائیلی است، گروههای تکفیری وارد آن نخواهند شد، چرا که هرگز صدایی از آمادهباش یا جهاد در فلسطین اشغالی از این گروهها نشنیدهایم، بلکه این دعوتها همواره متوجه کشورهای اسلامی و ایجاد جنگ بین مسلمانان و تسلط بر دارایی ها و ویرانی منازل آنها بوده است.
از نظر جغرافیایی بهعنوان مثال برای هزاران تونسی که جهت مبارزه به دیرالزور یا الرقه یا حلب و دمشق و دیگر مناطق سوریه رفته اند، رفتن به قدس اشغالی نزدیکتر است، همینطور عناصر مسلح جریانهای سلفی در اروپا نیز به کرانه باختری که به دست صهیونیستها اشغال شده، نزدیکتر از سوریه هستند، این درحالی است که آنها با هدف آزادسازی بیتالمقدس در مراحل آینده، مشغول مبارزه در سوریه هستند!
سرکرده گروهک داعش در پیام اخیر خود برای مبارزه در عربستان سعودی و یمن و مصر و لیبی و الجزایر و تونس و مغرب دعوت کرده است، وی اما حتی به صورت تلویحی نیز به فلسطین اشغالی اشاره نکرده است. وی در این اظهارات فریضه جهاد بر ضد دشمن اول مسلمانان را که مقدسات اسلامی را هتک حرمت می کند، کنار گذاشت.
البغدادی تنها کسی نیست که فلسطین اشغالی را از دایره جهاد مستثنی میکند، ابو محمد الجولانی سرکرده النصره نیز در سخنرانی اخیر خود با مؤسسه تبلیغاتی وابسته به این جبهه پرونده فلسطین اشغالی را از عرصه های جهاد کنار گذاشته است. وی در متن این مصاحبه میگوید: فراموش نکنیم که با رسیدن مبارزان (عناصر تروریستی) به نوار مرزی با اسرائیل اوضاع در نهایت حساسیت دنبال میشود. این موضوع بیشک نگرانی اسرائیلیها را که به دنبال حمایت از خود در برابر طرفین درگیریها هستند افزایش میدهد. این در حالی است که عرصه شام الان به درگیریهای دو محور آمریکایی و روسی تبدیل شده و همه گروههای کفر در آن جمع شدهاند. الجولانی در این سخنان از کلمه فلسطین اشغالی استفاده نمیکند ، بلکه واژه مرزهای اسرائیل را به کار میبرد.
حال این سؤال مطرح است که چرا عناصر مسلح جبهه النصره مبارزه خود را به سمت اراضی اشغالی برای آزادسازی آن ادامه نمیدهند؟ مگر بر اساس ادعاهای آنها این هدف اصلی این گروه نیست؟ آیا جبهه النصره که در میدان شمالی مبارزه میکند یکی از جریان هایی است که به دنبال حمایت از مرزهای اشغالگران است؟ آیا جبهه النصره این آمادگی را دارد که به سمت اراضی اشغالی پیشروی کند و کمکهای ارتش اسرائیل به خود درموشک باران مناطق استقرار ارتش سوریه و مداوای مجروحان عناصر مسلح در بیمارستانهای خود را نادیده بگیرد؟
علاوه بر این دو گروه، گروه دیگری نیز وجود دارد که نام خود را "جند الاقصی" گذاشته است، اما به نظر میرسد آنها نیز راه قدس اشغالی را بلد نیستند، چرا که در ادلب و دمشق و دیگر مناطق سوری در حال مبارزه هستند، شاید آنها تصور میکنند راه قدس گم شده یا اینکه گروه مشابه آنها (النصره) بر مرزهای فلسطین اشغالی مسلط شده و مانع از این اقدام میشود.
نگاهی کلی به گروههای مسلح حاضر در صحنه مبارزات سوریه نشان میدهد که هیچ کدام از آنها در گفتمان و ادبیات خود مفهوم جهاد در فلسطین اشغالی بر ضد صهیونیستها را جای ندادهاند بلکه برعکس آنها از آمادگی خود برای همپیمانی با رژیم صهیونیستی بر ضد دولت سوریه خبر داده و این موضوع را بارها در صفحه تلویزیون یا کنفرانسهای بینالمللی مطرح کردهاند.
در اعتقادات تکفیریها مفاهیم و فتواهایی وجود دارد که عدم جهاد در فلسطین اشغالی بر ضد رژیم صهیونیستی را دستکم در مرحله کنونی توجیه میکند. یکی از مهمترین این توجیهات این است که مبارزه با دشمن نزدیک مقدم بر مبارزه با دشمن دور است. نزدیک از دیدگاه آنها تمام کسانی است که در کشورهای مسلمانان زندگی میکنند و با رویکردهای تکفیری ها موافق نیستند. از دیگر توجیهات آنها این است که شرایط برای آزادسازی مسجدالاقصی مهیا نیست، حال هر قدر هم تجاوزها صهیونیستها بر ضد مسجدالاقصی افزایش یابد، آنها تحرکی از خود نشان نمیدهد.
ایمن الظواهری سرکرده القاعده و تئوریسین اصلی این گروه حتی پیش از مرگ اسامه بن لادن در این زمینه میگوید: در محاسبات اسلامی و اصول شریعت مبارزه با این گروه مرتد به سه دلیل مقدم است. اول اینکه این مبارزه بازدارندگی است و این نوع مبارزه از حمله برای مطالبه چیزی مقدم است، چرا که حاکمان مرتد دشمنانی هستند که بر بلاد مسلمانان مسلط شدند. دوم اینکه مرتد جرمش بیشتر از کافر اصلی است. سوم اینکه این دشمنان نزدیکتر هستند.
با وجود اینکه الظواهری در اینجا از حاکمان سخن گفته، اما این حکمها در مورد هر کسی اجرا میشود که با دیدگاه تکفیری ها مخالف باشد، مقدم کردن دشمن نزدیک بر دشمن دور در متن اقدامات گروههای تکفیری قرار دارد. در این راستا هانی السباعی نظریهپرداز تکفیری ها معتقد است که دشمن نزدیک بیماری خطرناکی است که در جسم جامعه ریشه دوانده و آن را تهدید میکند، وی این دشمن را پایههای درد و عامل تمامی مصیبتها میداند و از بین بردن آنها را فریضهای شرعی به شمار میآورد. منظور السباعی از این سخنان افراد است و نه حکام.
به اعتقاد این عده مبارزه با مسلمانان فریضهای شرعی است که بر آزادسازی الاقصی و دفاع از مقدسات اسلامی اولویت دارد. آنها توجیهات متعددی برای آواره کردن مسلمانان و کشتار آنها صادر کردهاند، اما در عین حال فتوای جواز تعامل با رژیم اشغالگر صهیونیستی را نیز صادر کرده اند. نمونه این فتوا حکم شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز مفتی عربستان سعودی است که از سال 1992 تا زمان مرگش در سال 1999 اجرا می شد و تعامل با دشمن صهیونیستی را جایز میدانست. وی مدعی بود که اگر به نفع مسلمانان باشد میتوانند با یهودیان صلح کنند و تبادل سفیر و خرید و فروش و دیگر معاملات مشروع و پاکیزه داشته باشند.
دکتر ابراهیم نجم مشاور مفتی مصر در این رابطه تأکید میکند که گروههای تروریستی از آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم اسلام (ص) در زمینه جهاد، در غیر از جایگاه خود استفاده میکنند. این گروهها سعی دارند اینگونه وانمود کنند که به جهاد و اجرای شریعت الهی در زمین دعوت میکنند. این در حالی است که اقدامات آنها تروریسم و منحرف کردن اسلام به شمار میرود.
براساس آنچه گفته شد، میبینیم که گروههای تکفیری دست صلح و دوستی به سوی رژیم اشغالگر قدس دراز کردهاند اما در عین حال به روی مسلمانان که پرچم دفاع از فلسطین و مقدسات اسلامی را بر دوش دارند، شمشیر میکشند. این نشان از انحراف اعتقادی آنها است و شبهههای زیادی را در مورد اهداف کوتاهمدت و بلندمدت آنها ایجاد میکند.
به این ترتیب صاحبان رویکردهای تکفیری به دنبال مبارزه در افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، یمن، چچن، سومالی و مغرب عربی هستند تا در نهایت بعد از مبارزه با رافضیها، ناصریها، مسیحیان، مرتد ها و لائیک ها و سایر مخالفان دیدگاههای خود اقدام به آزادسازی فلسطین کنند، این در حالی است که در آن روزگار دیگر از اسلام چیزی باقی نمانده است.
انتهای پیام/ک.ف