به گزارش خبرنگار اعزامی دفاعپرس از اهواز، «راضیه سهیلینیا» زائری است از راهی دور، از آنسوی دریاها که برای پاسداشت آرمان های حضرت امام راحل (ع) و زیارت شهدا به ایران سفر کرده است.
این خانم دوستدار مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در گفتگو با خبرنگار دفاعپرس از خودش، آرزوهایش و سفرش می گوید:
من «راضیه سهیلی نیا» هستم. ایرانی الاصل و مقیم کشور کانادا. افتخار من همیشه و در تمام سفرهایم این است که یک زن مسلمان ایرانی هستم. حتی فرزندانم را در آن جا طوری تربیت کرده ام که به ایرانی بودن خودشان مباهات کنند. چون ما ایرانی ها تنها کسانی هستیم که ابهت پوشالی آمریکا را در دنیا تخریب کردیم.
از افتخارات زندگیم این است که هر سال به مناسبت جشن پیروزی انقلاب به ایران می آیم تا همراه با مردم خوب کشورم در راهپیمایی ۲۲ بهمن حضور پیدا کنم. اصلا وظیفه خودم می دانم که بهمن ماه از کانادا به ایران بیایم و در حماسه بزرگ مردمم شرکت کنم.
سال ها بود که تصاویر راهیان نور را در رسانه های مختلف می دیدم و آرزو می کردم که ای کاش من هم بتوانم یک روز بر روی این خاک ها قدم بگذارم، تا این که امسال آرزویم برآورده شد. بعد از حضور در جشن چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب در ایران ماندم و منتظر ثبتنام کاروانهای راهیان نور شدم. آنقدر جستجو کردم تا این که بالاخره توانستم از طریق کاروانی در تهران پذیرفته شوم.
من مدت ۶ سال در مدرسه ای در دزفول معلم بودم و بعد از اتمام جنگ و بعد از رحلت حضرت امام خمینی (ره) بنا به دلایلی از ایران به کانادا مهاجرت کردم. من هم روزهای سخت جنگ را درک کرده ام.
همیشه دوست داشتم وارد فضای به جا مانده از دوران دفاع مقدس بشوم. در دوران جنگ برادرم به مدت ۳ سال در جبهه بود و گاهی به عنوان پیک وسایل به جا مانده را به شهر می آورد تا به دست خانواده هایشان برساند. خاطرم هست که آن روزها هم خیلی دلم به حال خانواده های این گونه شهدا می سوخت. مادرانی که از فرزند مفقودالاثرشان فقط یک ساعت یا یک انگشتر به یادگار باقی مانده بود.
بعدها که فیلم تفحص شهدا و محل معراج شهدای گمنام را می دیدم آرزو می کردم که ای کاش بتوانم یک روز در چنین مکانی قدم بگذارم و حتی اگر شده برای یک لحظه تابوت یک شهید گمنام را لمس کنم.
امسال خداوند ۳ آرزوی مرا برآورده کرد. اول اینکه بعد از جشن انقلاب طلبیده شدم و به زیارت کربلا و نجف رفتم. دومین آرزویم سفر راهیان نور بود که شهدا دعوتم کردند و مهم تر از همه دیدن معراج شهدا از نزدیک و زیارت تابوت شهید گمنام بود که در کمال ناباوری قسمتم شد.
من عاشق امام خامنه ای و شهدا هستم. چند کتاب با موضوع سخنان رهبری و زندگی نامه شهدا خریده ام. شهدایی مثل ابراهیم هادی یا سید مرتضی آوینی و...
اما آن ها را نگه می دارم تا پس از بازگشت به کانادا، شب جمعه در حسینیه مونترال آن ها را به دوستانم نشان دهم. از همه جا عکس می گیرم و دلم می خواهد داستان مکان های داخل این تصاویر را آنجا برای دوستانم تعریف کنم.
می خواهم به آن ها بگویم که هنوز مردم ایران و به خصوص جوانان دوستدار شهدا و راه و رسم شهادت هستند و هر سال با تحمل سختی های سفر داوطلبانه به اردوهای راهیان نور می روند.
وقتی کنار تابوت این شهدای گمنام نشستم فقط یک آرزوی بزرگ در قلبم نقش گرفت، این که خانواده همه ی شهدای گمنام پیدا بشوند و دیگر هرگز مادری رنج گم شدن فرزندش را تجربه نکند.
انتهای پیام/