یادداشت/ عصمت دهقانی

دشمن خرمشهرمان را در خیال پلیدش «محمره» نامید

بگذاریم جوانان‌مان بشنوند روایت روز‌هایی که قوای دشمن برای تسلط بر آب و خاک و ناموس‌مان آمده و قرارشان این بود که اهوازمان را برروی نقشه‌شان «الاحواز» بنویسند و خرمشهرمان را در خیال پلیدشان «محمره» نامیدند.
کد خبر: ۳۳۹۳۳۰
تاریخ انتشار: ۰۶ مهر ۱۳۹۸ - ۰۴:۰۰ - 28September 2019

دشمن خرمشهرمان را در خیال پلیدش « محمره» نامیدگروه استان‌های دفاع‌پرس- عصمت دهقانی؛ مسافران راهیان نور به میعادگاهی دعوت شده اند که روزگاری فرزندان ایران زمین در آنجا خستگی را خسته کردند و سرمست از می وصال به ساحل  نجات رسیدند، سرزمین های مقدسی که شاهد راز و نیازهای عارفانه و نجواهای ملکوتی عاشقانه شهدا با معبود ابدی و ازلی بودند که زندگی را با نگاهی آکنده از عطر ایمان و صداقت و راستی نگریستند. همان هایی که عاشقانه لحظات را به امید دیدن روی دوست سپری می کردند و در این مسیر به تمامی ظواهر دنیوی پشت کرده بودند.

با شروع دومین گام انقلاب، مسافران سرزمین های نور نیز چند روزی با پشت پا زدن به تعلقات مادی و دنیوی و به دور از هیاهوی زندگی روزمره می روند که به حکایت حال رزمندگان رشیدی پی ببرند که اگر چه در کربلای حسینی نبودند؛ در کربلای خمینی خوش درخشیدند.

جوانان ما به سرزمین مقدسی می روند تا با صیقل دادن دلهای زنگار گرفته شان، با شهدا میثاقی دوباره ببندند و از آنان بخواهند تا در این ظلمت‌کده دنیایِ پرهیاهو، چراغ راهشان باشند. همان شهدایی که زلالی ایمانشان به آب طعنه می زد و صداقت نگاهشان  به آینه و مصداق بارز آیه « وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُود» بودند.

جوانان ما  به مناطق جنگی می روند که از نزدیک گستره جغرافیایی عشقی را ببینند که شاهد در خاک  آرمیدن چه سرداران بی ادعایی بود که پیکر پاک خیلی هایشان  به آغوش خانواده باز نگشت.

نسل سوم و چهارمی های انقلاب می روند که ببینند و بدانند روزی روزگاری  جنگ بود، تانک بود، هواپیما بود و  ستاره های به خون خفته ای که  شاید استخوانهای بی نشان آنها در این خاک ها به یادگار مانده است.  

بگذاریم جوانان مان بدانند این خاک خاطره هایی از مردان اسطوره ای در سینه دارد که وقتی به دو راهی ماندن و رفتن می رسیدند؛ با آرزوی پرواز مسیر رفتند را انتخاب کردند و در پهنه جبهه های غرب تا جنوب رزمندگانی بودند که در عین گمنامی با به خاک مالیدن پوزه متجاوزین، برای عالمیان اسوه هستند. آنانی که نه به دنبال درجه و نشان بودند و نه به دنبال شهرت و آوازه ای بلکه رزمشان، نمازشان، دعا و مناجات هایشان همه برای خدا بود و از خدا می خواستند شهادت شان در عین گمنامی باشد.

بگذاریم دختران و پسران ایران زمین بدانند ماجراهای زمانی که نیروی زمینی عراق در آخرین روز از شهریور 1359 به خاک ایران حمله کرد. صدام آن حمله را یوم الرعد (روز بسیار سریع) گذاشت و می خواست یک هفته ای خوزستان را تصرف کند.

بگذاریم جوانان مان بشنوند روایت روزهایی که قوای دشمن برای تسلط بر آب و خاک و ناموس مان آمده و قرارشان این بود که اهوازمان را بر روی نقشه شان «الاحواز»  بنویسند و خرمشهرمان را در  خیال  پلیدشان «محمره» نامیدند.

این خاک که طعم تلخ تجاوز اجنبی را چشیده است، به نشان خاکریزهای که بر پیشانی و یا شانه هایشان نقش بسته است بر خود می بالند و به تن پوش زیبایی که از جنس حماسه بر تن دارند و براندازه قامتش است؛ افتخار می کند.

مناطق عملیاتی جنوب و غرب بزرگی «فتح المبین» و شکوه «بیت المقدس» را خوب به یاد دارند و «اروند» تنها نام یک رود نیست بلکه  اقیانوس بیکران عشقی است  آمیخته با گوهر ایثار، شجاعت و شهامت.

بگذاریم جوانان‌مان بدانند بر روی این خاک‌ها مردانی بر زمین افتادند که هر کدامشان یک سپاه بودند؛ سپاهیانی که به فرمان رهبرشان در مقابل دشمن قد علم کردند و قصیده بلند آزادگی را همنوا با هم سرودند.

باید با وضو  به سرزمین نور قدم گذاشت چرا که در هر نقطه این خطه خونی ریخته شده است و بار و داغ هشت سال جنگ را هنوز بر شانه دارد. از شلمچه ای که بوی مظلومیت از زمین و آسمانش به مشام می رسد و بادش از هر طرف که بوزد؛ عطر شهدا را طنین انداز می کند تا خرمشهری که هنوز هم زخم های از جنگ بر پیکرش دیده می شود. خیابان های  این شهر خوب به یاد دارند زمانی را که نیروهای بعثی  باورودشان، برروی دیواره های خیابان هایش نوشته بودند آمده ایم که بمانیم.

هنوز هم  هر از گاهی، شانه های اروند شاهد تشییع سرخ شهیدان است، همان استخوانهای بی پلاکی رزمندگانی که اگرچه روزی که دشمن آمد، ظاهراً دستشان خالی بود، ولی با سلاح ایمان، عشق و اتحاد به میدان رفتند.

هنوز هم  قصه ایثار و گذشت مردان سرزمینمان به سر نرسیده است. همان‌ها که روزی برای دفاع از خاک و ناموس‌شان به میدان رفتند و روزی برای دفاع از حریم اهل بیت (ع)، امروز برای حفظ امنیت این مرز و بوم از عزیزترین هدیه خداوند به خودشان یعنی جان شیرین، مایه می گذارند. شهدا این یاد گار را از خود به جای گذاشتند که عشق به وصال معبود زمان و مکان نمی شناسد، هر کس در هر مقطعی از تاریخ می تواند با روحیه ظلم‌ستیزی، ملازم و همراه کاروان امام حسین (ع)  باشد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار