روایتی از شهید «حسین ترابی»؛

میهمانی ویژه با یک شهید

يك روز وقتي مادر شهید از خواب بيدار شد گفت: من همين الان مهمان شهيد بودم و شهيد برای من يک بشقاب پر غذا آورد و من تمام آن بشقاب غذا را ميل كردم و الان آنقدر سير هستم كه تا چند روز نيازی به غذا خوردن نخواهم داشت.
کد خبر: ۳۴۰۴۷۶
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۲:۴۰ - 14April 2019

من همين الان مهمان شهيد بودم  و شهيد برای من يک بشقاب پر غذا آوردبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از گرگان، شهید «حسین ترابی» در سال 1347 به دنیا آمد. هفت سال دوران شیرین كودكی این شهید عزیز در كوچه پس كوچه های روستای زیبا و سرسبز «محمد آباد كتول» سپری شد. در سن هفت سالگی به مدرسه ابتدایی آیت الله غفاری رفت. پس از پایان این دوره تحصیلاتش را در مدرسه شهیدحسین ترابی ادامه داد و سپس به مدرسه نواب صفوی مراجعه کرد.

 با گذشت زمانی كوتاه خانواده شهید از روستای محمد آباد كتول به شهرستان علی آبادكتول نقل مكان كردند. حسین همان سال در مدرسه راهنمایی شهیدطالقانی ثبت نام كرد. ایشان مقطع تحصیلی  اول راهنمایی را با موفقیت به پایان برد اما پس از وارد شدن در مقطع دوم راهنمایی از ادامه تحصیل دست كشید و در یك كارگاه شیشه بری مشغول كار شد. حسین دوسال دراین حرفه  مشغول كار بود او روزها كار میكرد و شبها به تحصیل علم و دانش می پرداخت تا به این وسیله عقب ماندگی تحصیلی خود را  جبران نماید.

برادرش او را اینگونه توصیف می کند و می گوید: برادرم، انسانی آرام و كوشا بود. قلبی مهربان در سینه داشت و گویا آن چنان دل مادرم را به تسخیر نیكی های خویش در آورده بود كه  قلب عاشق او تا پایان عمر از یادآوری خاطرات آن عزیز سفركرده دوری می جست.

شهید حسین ترابی درسال 1366 همراه با كاروان بزرگ سربازان امام(ره) درلشكر25 كربلا راهی منطقه عملیاتی فاو گردید. فرماندهان، ایشان را با سمت تك تیر انداز به خدمت گرفتند. شش ماه پس از اعزام، نبرد سختی در منطقه عملیاتی فاو آغاز می شود و شهید حسین ترابی  18 ساله چنان شیر وجود خود را در برابر هجوم دشمنان اسلام قرارمی دهد. اكنون  دشمنان خدا تیر هایشان را رها میكنند  و دراین سوی معركه  هر كسی كه برای شهادت  انتخاب شده  باشد خود را در خون خویش غوطه ور می یابد. شهید حسین  ترابی  میداند  در این روز او نیز درصف كاروان شهدا خواهد بود.تاریخ 29 فروردین 1367 را نشان میدهد و او در اسكله  نفتی شماره 4 فاو شجاعت مردان  خمینی كبیر(ره) را در برابر صدامیان به نمایش میگذارد. اما در همین هنگام ناگهان  گلوله ای  داغ سینه  مرد دلاور دیار سرسبز كتول را می شكافد. حسین به آسمان  پر کشید و  بی شك فرشتگانی هستند كه بزودی او را نیز  در صف كاروان بزرگ شهیدان قرار میدهند.

پیكرشهید حسین ترابی  به مدت 13 سال در دریاچه نمك فاو ماند تا اینكه سرانجام  در جریان تفحص، پیكر ایشان هم پیدا شد و به وطن باز گردانده شد.

خواهرش ماجرای خوابی را كه مادر دیده اینگونه شرح میدهد و می گوید: مادرم بیمار بود و نمی توانست غذا میل كند. بنابراین ما خیلی برای این حالت ایشان نگران بودیم. بیاد دارم یك روز وقتی از خواب بیدار شد من برایشان غذا بردم تا بلكه بتوانند میل کند اما مادرم گفت: من همین الان مهمان شهید بودم و شهید برای من یك بشقاب پر غذا آورد و من تمام آن بشقاب غذا را میل كردم و الان آنقدر سیر هستم كه تا چند روز نیازی به غذا خوردن نخواهم داشت.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها