گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ فرشته چترعنبری؛ یکی از بزرگترین معضلات جامعۀ امروز بشری ازجمله جامعه ایران، «کلیشه»بندیهایی است که بر تمام شئون زندگی اجتماعی مانند آداب معاشرت، نحوه پوشش، سبک زندگی و حتی ذائقه و شخصیترین احساسات انسانی سایه انداخته است.
«کلیشه هایی» که وظیفه دارند تمام انسانهای جهان را اعم از سیاه و سفید و خارجی و ایرانی و عرب و فارس به یک شکل واحد و به صورت «تکبعدی» درآورند و آن «بعد» هم، بعد مصرفگرایی است. مصرف کالاهای «اقتصادی» و از آن مهمتر «کالاهای فکری» حاکمانِ مخفیِ حاکم بر حاکمانِ جهان.
از تمام کلیشه و چهارچوببندیهای صورت گرفته مهمتر و البته خطرناکتر، «کلیشهبندی فکری» است به گونهای که تمام مردم دنیا باید به همه چیز بر اساس چهارچوبهای فکری معین و مشخص بپردازند و هرگونه «اندیشه» و «فکر» خارج از چهارچوب که نتوان آن را به «رفرنس» یا «کتابی» ارجاع داد، فاقد ارزش تلقی شده و بیمنطق جلوهاش میدهند و این نیز از «هنرمندیهای حکومت مخفی» در جهان است.
امروزه مردم طوری «تربیت» شدهاند که یا اساساً زحمت «فکر کردن» به خودشان نمیدهند و همگی به دنبال جوابهای از قبل آماده شدهاند و یا هرگونه فکر و اندیشهای را صرفاً با داشتن رفرنسی که در 90 درصد مواقع ساختۀ دست «حکومت مخفی» است، معتبر میدانند و کمتر کسی برای اندیشۀ آزاد و خارج از چهارچوب، ارزش قائل است و هرگونه فکر و کاوش جدید را بدون نیاز به استدلال، برای رد استدلال و منطق صاحب اندیشه، با برچسب «توهم توطئه» و یا تخطئه به خاطر نبود «رفرنس» به حاشیه برده و بی اعتبار میکنند!
در صورتیکه این اندیشه است که کتابها و رفرنسها را به وجود میآورد و نه برعکس؛ و جامعهای که در آن اندیشه نتواند به «کشف» رسیده و «کتب» جدید ارائه دهد، محکوم به استفادۀ از کتب و رفرنسهایی است که «افراد پشت پرده» برایش تدارک میبینند.
جامعه، معضلات، پدیدهها، مسائل و اجتماع جدید، اندیشۀ جدید طلب کرده، ساختار جدید لازم و بررسی جدید و دقیق میخواهد و متأسفانه برخلاف قبل از انقلاب که اندیشمندان برجسته، دلسوز و جریانسازی وجود داشتند که شالودههای فکری و اعتقادی و معضلات موجود در جهان را با حوصله و تدقیق برای مخاطبین خود بررسی و سپس با منطق و دلیل و برهان رد یا قبول میکردند، بعد از انقلاب و پس از ترورهای هدفمندی که صورت گرفت، نظام و انقلاب به شدت از کمبود «اندیشمند» و «تفکر»ی که در قامت یک «معلمِ» به معنای واقعی کلمه، با نگاهی دلسوزانه و دردمندانه، مخاطبین خود از هر گروه و دسته و حزبی داشته باشد و به آنها «آگاهی» و «بیداری» هدیه دهد، رنج میبرد.
معلمی که نگاه یکطرفه به مسائل نداشته باشد و همۀ جوانب آن را بررسی کند و ادبیاتی تند که به صورت یکطرفه نفی میکند، نداشته باشد و مخاطبینش را به سمت فکر و اندیشه سوق دهد.
متأسفانه امروزه اکثر قریب به اتفاق سخنوران و اصحاب تریبون و منبریهای ما یا یکطرفه به مسائل میپردازند و با ادبیات تند خود هیچ جایی بین مخاطبین برای مخالفین اعتقادی و سیاسی و فکری باقی نمیگذارند و طوری برخورد میکنند که هیچ فضای گفتمانی و هدایتی با جبهۀ مقابل وجود نداشته باشد و یا آنقدر محکم و استوار از حق و حقیقت و پیروزی آن سخن میگویند که مخاطبین هیچ احساس نیازی به فکر و اندیشه و تلاش نخواهند کرد و به تعبیری پای منبر ایشان، خیالشان از آیندۀ اسلام و انقلاب راحت شده به جای برانگیخته شدن، به خواب میروند که همه جا امن و امان است!
امروزه جوانان ما باید ساختارها و چهارچوبهای کهنه و بی رمق «فکری» را بشکنند و با «اندیشه» خود به دنبال «کشف» حقایق، علل معضلات موجود و تبیین و تشریح راهی جدید باشند نه آنکه صرفاً در فضای پدید آمده توسط «حاکمان مخفی» تنفس کرده و زندگی کنند.
بیخود نیست که در اسلام «یک ساعت تفکر بهتر از 70 سال عبادت» عنوان شده و بیهوده نیست که به برخی «اندیشمند» میگویند. چون اغلب مردم و حتی به اصطلاح نخبهها و دانشمندان، اساساً «فکر» نکرده و صرفاً یافتههای دیگران را تکرار میکنند.
انتهای پیام/ 112