یادداشت/ رسول حسنی

خلق زن قهرمان در دل آتش جنگ چندان هم سخت نیست

فیلم «زمستان بی‌انتها» با موضوع جنگ جهانی دوم، داستان زنی را به تصویر کشیده است که کارگردان توانسته بدون افتادن در دام جذابیت‌های معمول، زن قهرمانی را در دل خشونت جنگ به تصویر بکشد، اتفاقی که در سینمای ایران بسیار به ندرت اتفاق افتاده است.
کد خبر: ۳۴۳۴۶۷
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۵۱ - 24April 2019

خلق زن قهرمان در دل آتش جنگ چندان هم سخت نیستگروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، رسول حسنی؛ در طول تاریخ سینما تقریبا هیچ موضوعی، چون جنگ و هیچ مضمونی، چون عشق نتوانسته فیلمسازان را به خود جلب کند.

صرف‌نظر از اینکه این نوع نگاه درست باشد یا نه نمی‌توان منکر جذابیت ذاتی «جنگ» بر پرده سینما شد. حضور فیلمسازان صاحب‌نامی چون «الیور استون»، «استیون اسپیلبریگ»، «استنلی کوبریک» و بسیاری از نام‌های دیگر در این عرصه، نشان از اهمیت موضوع جنگ دارد.

در سینمای ایران نیز موضوع جنگ ـ دفاع مقدس ـ هم از سوی کارگردانان و هم از سوی مخاطبان از اهمیت بالایی برخوردار است. همه کسانی که به سراغ کمدی‌های مبتذل می‌روند هنگام مواجه با آثار مربوط به دفاع مقدس رفتارشان تغییر کرده و با احترام برخورد می‌کنند.

در اغلب جشنواره‌های جهان نیز همین‌گونه است. مدیران جشنواره‌ها همواره بخشی ویژه برای آثار جنگی در نظر می‌گیرند، حتی اگر این بخش جنبی یا خارج از مسابقه باشد. در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر هم بجز بخش «شاخه‌های زیتون» که به آثار سینمای مقاومت و موضوعات مرتبط با آن اکران می‌شود، در بخش‌های دیگر جشنواره آثاری با مضمون جنگ روی پرده می‌رود و عموما با استقبال مخاطبان همراه می‌شود. این اتفاق مهمی برای سینمای دفاع مقدس است تا با روایت‌های گوناگون و نوع مواجهه با مساله جنگ آشنا شده و چه بسا برای ساخت آثاری در داخل کشور به کار گرفته شود.

«زمستان بی‌انتها» به کارگردانی «آتیلا ساز» در بخش «جام جهان‌نما» یا جشنواره جشنواره‌ها با موضوع جنگ جهانی دوم اکران شد. «آتیلا ساز» متولد 1972 در مجارستان است که این فیلم را در سال 2018 مقابل دوربین برده است. در خلاصه داستان این فیلم آمده: «این فیلم داستانی واقعی از یک عاشقانه غیرقابل باور در یکی از اردوگاه‌های کار اجباری شوروی است. زمستان بی‌انتها از اولین فیلم‌هایی است که به روایت داستان 700 هزار قربانی مجارستانی در اردوگاه‌های کار اجباری شوروی می‌پردازد؛ داستان‌هایی که بیش از 70 سال است ناگفته باقی مانده‌اند.»

این فیلم روایت زنی به نام «ایرن» است که در یک خانواده معتقد مذهبی بزرگ شده است. پدرش یکی از کشیشان مجارستان است و همسرش در جبهه جنگ کشته شده است. ایرن به دلیل اینکه در بخش آلمانی‌زبان مجارستان زندگی می‌کند توسط سربازان شوروی به اسارت گرفته می‌شود تا در دل سرمای سیبری در معدن زغال سنگ کار کند. آنچه این زن را طی سال‌ها اسارت سرپا نگه داشته ایمان قلبی به باور‌هایی است که با آن بزرگ شده و عشق به دخترش، که می‌تواند به نحوی آینده مجارستان نیز باشد.

این اثر هر چند به لحاظ کارگردانی چندان قوی نیست، اما داستانی که در فیلم می‌بینیم با آنکه پیچیدگی‌های زیادی ندارد مخاطب را در 110 دقیقه خسته نمی‌کند. اما اهمیت این فیلم در نوع نگاه فیلمساز به مساله جنگ است. فیلمساز در این فیلم نه به شوروی پرداخته و نه به آلمان و حتی وطنش مجارستان آنچه برای صاحب اثر مهم بوده، نفس جنگ است و عشقی که شخصیت اصلی فیلم به زندگی دارد.

سئوال اصلی این نوشتار اینجاست که چگونه فیلمساز مجاری توانسته زنی را بر پرده سینما جان ببخشد که مخاطب ایرانی با آن هم‌ذات‌پنداری کرده و با داستان او همراه می‌شود، اما چگونه مخاطب ایرانی بعضا زن هموطن خود را بر پرده سینما و در آثار دفاع مقدسی باور ندارد.

«آتیلا ساز» جز اینکه تصویر زن سرزمینش را بدون فلسفه بافی و داستان سرایی بیهوده روی پرده نقره‌ای جان بخشیده کار دیگری نمی‌کند. او همه همتش را به کار بسته تا یک زن مومن مجارستانی که حاضر نیست برای نجات جان بهترین دوستش که کم‌سن‌ترین دختر اردوگاه هم هست و از نعمت تکلم محروم، در ازای دریافت غذا و دارو، تن‌فروشی کند.

این زن حتی نمی‌خواهد با مرد هموطن خود که شدیدا دلبسته اوست و زنده بودنش را مدویون اوست به آلمان برود. «ایرن» مادر بودن را مهم‌تر از هر تعهدی می‌داند و برای پایبندی به عهدی که به اقتضاء طبیعت مادرانه با دخترش بسته از همه چیز می‌گذرد. «ایرن» زمانی که پدرش را ـ که کشیش پیر و رنج کشیده‌ای است و پدر معنوی مجارستان ـ در آغوش می‌کشد و دخترش را می‌بیند به آرامش می‌رسد.

کارگردان با جزییات بسیار است که توانسته زن قهرمان مجارستانی را جان ببخشد و آن را به عنوان الگویی برای زنان دیگر کشور‌ها معرفی کرده است و به واسطه حضور‌های متعدد بین‌المللی وی را شناسانده است. این فیلم می‌تواند نمونه‌ای برای کارگردان ایرانی باشد که می‌توان بدون افتادن به دام شعارزدگی و داستان‌های صرفا متاثرکننده و پروداکشن عظیم، داستان‌هایی از زنان سرزمین خود را روایت کنند که برای پیدا کردنشان نیازی چندانی به جستجو هم نیست.

سینمای ایران از این جهت شدیدا بدهکار و شرمنده زن ایرانی است چرا که نه تنها الگویی از زن ایرانی به جهان معرفی نکرده بلکه در فضای محدود داخلی نیز در این زمینه بسیار الکن عمل کرده است. این نه مطالبه زنان ایرانی که در سینمای ایران چیزی جز شخصیت‌های یک بعدی و پوشالی سهمی ندارند، بلکه مطالبه مردان ایرانی نیز هست. مردان ایرانی نیز نیاز دارند تا قهرمان زن را در کنار قهرمان مرد ببینند. مردان ایرانی برای تربیت دختران خود به شدت نیازمند چنین قهرمانی هستند که تا کنون این نیاز برآورده نشده است.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار