گروه دفاعی امنیتی دفاعپرس: عمق استراتژیک نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا و افزایش تاثیرگذاری آن در سطح جهان یک دلنگرانی غیر قابل انکار برای کشورهای غربی و نظام سرمایهداری به حساب میآید. همزمان با افزایش ضریب نفوذ فرهنگ انقلاب اسلامی در جهان و تقویت روحیه مقاومت در برابر زیادهخواهیهای غرب منافع نظام سرمایهداری با چالش روبهرو شده و عملا زمینی که تا دیروز محلی برای بازی آنها به حساب میآمد به باتلاقی غیر قابل خروج مبدل شده است.
نمونه بارز این موضوع را میتوان در تحولات هفت سال اخیر در منطقه غرب آسیا دید. قرار بر این بود که یک تقسیمبندی بزرگ در این محدوده جغرافیایی که بخش عمدهای از انرژی جهان را در اختیار دارد صورت گیرد و کشورهایی کوچک از دل کشورهای منطقه در نقشه جغرافیایی پدیدار شوند. اما ورود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این مقوله و تقویت روحیه مقاومت در میان مردمانی که خوابشان از حضور بیگانه آشفته شده بود زمینهساز زمینگیر شدن اتحاد غربی، عربی و عبری در منطقه غرب آسیا شد و تمام سرمایهگذاری آنها به منظور ایجاد تحول اساسی در منطقه به باد فنا رفت.
کاخ سفیدنشینان که خار چشمی به نام سپاه را برنمیتابند این بار با تروریست نامیدن این واحد رسمی و قانونی کشور به مقابله با آن برآمدند. برای آشنایی بیشتر با سپاه و روند رو به رشد آن و میزان تاثیرگذاری این نیرو در معادلات داخلی و منطقهای به گفتوگو با «جواد منصوری» اولین فرمانده سپاه پرداختیم که ماحصل آن در ادامه آمده است.
در صبح ۲۳ بهمن هیچ سازمانی جز مردم و رهبری وجود نداشت
جناب منصوری! برای درک بهتر چرایی تقابل ایالات متحده آمریکا با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ضروری است در ابتدا نگاهی به روزهای اول تاسیس این نیرو و روند رو به رشد آن داشته باشیم. با پیروزی انقلاب اسلامی نیاز به یک نیروی پای کار احساس شد و شورای انقلاب و حضرت امام (ره) در تشکیل چنین نیرویی تاکید داشتند. یک مقدار در این زمینه توضیح بفرمایید.
اگر بخواهیم دلیل تاسیس سپاه را بدانیم باید فضای دی و بهمن 57 را دقیق ترسیم کنیم و ضمنا یک بررسی اجمالی از روند مبارزات طی دو قرن اخیر داشته باشیم.
تحلیل وقایع دو قرن گذشته کشور به ما که در جریان مبارزات بودیم این نتیجه را داد که بعد از هر دستاورد مثبت، نیرویی برای حفاظت از آن وجود نداشت و همین موضوع باعث می شد تا به تدریج جریان های مخالف، بر اهداف قیام مردم مسلط شوند و به مروز زمان انقلاب را از بین ببرند. در واقع عدم وجود نیرویی محافظ، فلسفه قیام مردم را با چالش روبهرو میساخت.
در جریانات جنبش تنباکو، جنبش مشروطه و در جریان جنبشهای استقلال طلبانهای که اواخر دوره قاجار ایجاد شد عوامل خارجی به همراه پایگاههای داخلیشان قیام مردم را مصادره کردند. این تحلیل ما از موضوع بود.
از طرفی ما در صبح روز 23 بهمن 57 با شرایطی متفاوت از روزهای قبل مواجه بودیم به نحوی که در کشور هیچ سازمان و ارگانی جز مردم و رهبری وجود نداشت. یعنی کشور نه از سازمانهای اطلاعاتی امنیتی برخوردار بود و نه سازمانهای خدماتی پای کار بودند و نه نیروی دفاعی. عملا همه سازمانها و ارگانها از کار افتاده بودند. حتی به فرض اینکه این دستگاهها احیا میشدند اما مطابقتشان با نظام اسلامی نیاز به زمان داشت.
بنابراین باید به صورت ضربتی ارگانی برای حفظ امنیت، موجودیت و تمامیت ارضی کشور ایجاد میشد. در ابتدا به صورت کاملا خودجوش کمیتههای پاسداران انقلاب اسلامی در مساجد به وجود آمدند. بعد از مدتی این کمیتهها سازماندهی شدند و حضرت امام (ره) مرحوم آیت الله مهدوی کنی را به عنوان اولین مسئول آن برگزیدند. انصافا باید گفت که سپاه خدمات بسیاری که شاید هنوز بسیاری از مردم از آن بی اطلاع هستند در برهه اول انقلاب ارائه کرد. جز اراده خداوند برای تشکیل این نیرو چیز دیگری وجود نداشت و کسی نمیتواند در این زمینه ادعایی داشته باشد. فقط این الهامی بود که خداوند به مردم و علما کرد تا این جریان راه اندازی شود.
سپاه یک سازمان صرفا نظامی و دفاعی نیست
آیا در راه اندازی هستههای اولیه سپاه و کمیته انقلاب اسلامی تنها تمرکز بر موضوعات امنیتی بود؟
ما به این قانع نبودیم که تنها تمرکز ما بر موضوعات امنیتی باشد؛ ما به درازمدت میاندیشیدیم و اقداماتی که میبایست توسط سپاه انجام میشد باید فرای کارهای امنیتی اطلاعاتی و نظامی باشد. ما بر این باور بودیم که سپاه باید ارگانی باشد که در بخشهای فرهنگی، خدماتی، اجتماعی، محرومیتزدایی و سازندگی کشور در خدمت نظام باشد.
لذا در اساسنامه سپاه که در فروردین 57 نوشته شد به صراحت آمد که سپاه حافظ انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن است. این یعنی اینکه سپاه در هر زمینهای که نیاز باشد حضور پیدا میکند. همانطور که میبینید امروز یک نیروی فعال در بخش بلایای طبیعی نیروهای سپاه و بسیج هستند. این موضوع از اول انقلاب در حوادث متعدد طبیعی مشاهده شده است. در پروژههای ملی همچون واکسن فلج اطفال میبینیم که از نیروهای بسیج استفاده میکنند. باید گفت که سپاه یک سازمان صرفا نظامی و دفاعی نیست ضمن اینکه نظامی و دفاعی هم هست.
دنیا آنچنان که باید نتوانست سپاه را بشناسد
شاید به همین دلیل است که هنوز غرب نتوانسته شناخت درستی از سپاه داشته باشد.
این نکته بسیار مهمی است که باید به آن توجه شود. در دنیا هیچ ارگانی همچون سپاه وجود ندارد و اتفاقا به همین دلیل است که دنیا آنچنان که باید نتوانسته سپاه را بشناسد و به مقابله با این ارگان بپردازد هرچند که تلاشهای بسیاری برای تضعیف سپاه صورت گرفت و تبلیغات و تهدیدات زیادی علیه آن برنامه ریزی شده است.
سپاه تحت نظر رهبری انقلاب
تحت نظر دولت نبودن سپاه یکی از تفاوتهای این نیرو نسبت به دیگر نیروهای نظامی در جهان است. چرا سپاه تحت نظر دولت قرار نگرفت؟
یکی از نکات مهم این است که در همان روزهای تاسیس سپاه پاسداران گفتیم که ما زیر نظر دولت نمیخواهیم باشیم چرا که دولت یک دوره، یک مقطع و یک برنامه مشخص دارد. این موضوع مدنظر اکثر کسانی بود که در تشکیل سپاه نقش داشتند. ما میگفتیم باید به رهبری انقلاب متصل شویم لذا در اساسنامه اولیهای که برای سپاه نوشته شد علیرغم اینکه «دولت موقت» اصرار داشت که سپاه زیر نظر دولت باشد، نوشته شد که سپاه زیر نظر ولی فقیه است. بعدها هم که تلاش شد سپاه به عنوان یک اصل در قانون اساسی بیاید در آنجا تفکیکی صورت گرفت تا فرماندهی سپاه زیر نظر رهبر انقلاب باشد.
این موضوع چه زمانی تبدیل به قانون شد؟
مجلس خبرگان قانون اساسی که مسئولیت نگارش قانون را برعهده داشتند این موضوع را در دستور کار قرار دادند و نهایتا در تابستان 58 به تصویب رسید.
رویدادی تاریخی در ثبت قانون
اگر سپاه در متن قانون نمیآمد چه آیندهای برای آن متصور بود؟
یک اتفاق مهم که در جریان تدوین قانون اساسی واقع شد و شاید خیلی افراد هنوز از آن بیاطلاع هستند این بود که سپاه میماند و هماهنگیهای لازم را با ارتش جمهوری اسلامی ایران بر طبق قانون اساسی انجام میدهد. این اتفاق بسیار مهمی برای کشور بود و ارتباط مستقیم با موجودیت سپاه پاسداران داشت.
اگر این اصل در قانون اساسی نیامده بود سپاه سرنوشت جهاد سازندگی را پیدا میکرد و امروز بلایی سر مملکت میآمد که بر سر فرهنگ و اقتصاد کشور آمد و معلوم نبود امنیت و تمامیت ارضی چه میشد. این نکتهای است که بسیاری از مردم ما نمیدانند. سپاه پاسداران در مقابله با ضد انقلاب، در مبارزه با تجزیهطلبان، رو دررویی با مفسدین، مبارزه با جاسوسان خارجی، در مقابله با ارتش عراق و تهدید تحریمها ایستاد. اگر این نیرو نبود قابل تصور نیست که چه اتفاقی برای کشور می افتاد.
منافقین اولین گروه ضد سپاه
اولین موضعگیری علیه سپاه توسط چه گروهی صورت گرفت؟
نکته مهم در تشکیل سپاه این است که به شدت گروههای ضد انقلاب، تجزیهطلبان، گروههای غیر اسلامی و ضد اسلامی شروع به تخریب سپاه کردند در حالی که هنوز سپاه هیچ کاری نکرده و هیچ حرفی نزده بود. آنها میدانستند که این نیرو اگر به میدان بیاید معادلات بهم میریزد و با چالش روبهرو میشوند.
اولین اطلاعیه را مجاهدین خلق صادر کردند و شدیدا در این مورد موضعگیری داشتند و گفتند که فرمانده سپاه فردی مرتجع، بیسواد و ضد مجاهد است. از آن زمان اقدام علیه سپاه را شروع کردند و تا به امروز موضعگیری علیه سپاه از سوی طیف گسترده ضد انقلاب در دستور کار قرار گرفته است.
اولین هستههای سپاه در استانهای چگونه ایجاد شد؟
سپاه با درک شرایط و استفاده از نیروهای انقلابی و تعداد زیادی از نیروهایی که در دوران پهلوی در زندان بودند حرکت سپاه را در استانهای مختلف شروع کرد و از تجربه و دانش آنها که به نوعی در جریان انقلاب رهبری انقلاب را در شهر و منطقه خود داشتند لستفاده کرد.
برای نمونه شهید «محمد منتظر القائم» هم در زندان بود و اولین فرمانده سپاه یزد شد. برای بقیه شهرستانها هم به این شکل بود و میتوان گفت که پس از یکسال اکثر نقاط حساس کشور از سپاه برخوردار شد در حالی که کمترین امکانات با بیشترین مشکلات در برابرشان قد علم کرده بود.
فرماندهانی که از فرماندهی سپاه استعفا دادند
به مشکلات پیش روی سپاه اشاره کردید. یک نکته وجود دارد و آن اینکه با روی کار آمدن بنی صدر چندین فرمانده در بازه زمانی کوتاه عوض شدند این موضوع چه مشکلاتی را برای سپاه ایجاد کرد؟
اولین فرماندهای که پس از انتخاب بنیصدر به عنوان فرمانده کل قوا استعفا داد من بودم. علتش هم این بود که اعتقاد قطعی داشتم که بنیصدر آدم سالم و صادقی نیست و بیش از آنکه نیرویی اسلامی و ملی باشد عامل خارجی است.
از کجا به این موضوع دست یافتید؟
از روی حرفها، حرکات و اطرافیانش این نکته را متوجه شدم اما با خود گفتم که به من ربطی ندارد چرا امام (ره) ایشان را انتخاب کردند. من کنار رفتم. دوستانم به من اصرار کردند که در شورای فرماندهی سپاه بمانم لذا من گفتم که بحث فرهنگی سپاه را تاسیس میکنم.
بعد از من، مرحوم «دوزدوزانی» انتخاب شدند و ایشان هم نتوانستند با بنیصدر کار کنند. بنیصدر از نظر مبانی فکری، رفتاری و اعتقادی با ما هماهنگی نداشت. اسلامیت انقلاب برای وی معنی نداشت. او اعتقادی به نهادهای انقلابی نداشت و میگفت همه این نهادها باید جمع شوند. بنابراین دوزدوزانی بعد از سه ماه استعفا داد و بعد از ایشان جناب «ابوشریف» انتخاب شدند و وی نیز بیشتر از یک ماه نتوانست با بنیصدر کار کند.
بدنه سپاه عملا با بنیصدر کار نکردند و همین موضع بیثباتی را در فرماندهی به وجود آورد. نزدیک جنگ بود که «مرتضی رضایی» فرمانده سپاه شد و به این ترتیب وی هم یک سال فرمانده سپاه بود. ایشان سعی کرد در این مدت نوعی تعادل، بیطرفی و سازش بین بدنه سپاه و بنیصدر ایجاد کند؛ ولی او هم نتوانست موفق شود، چرا که کار نشدنی بود.
بعد از فرار بنیصدر در مرداد 1360 مرتضی رضایی هم استعفا داد. لذا طبق قانون اساسی حضرت امام آقای «محسن رضایی» را به عنوان فرمانده سپاه انتخاب کردند.
گفتوگو از مصطفی خدابخشی
ادامه دارد...